فقط خدا می تواند یوسفم را از زندان نجات بدهد
یوسف باش مطیع باش سرکش و نافرمان نباش از کوره درنرو حتی اگر در اوج بی گناهی به چاه و زندان افتادی یوسف باش خدا خدا هست
تائب برای اینکه یک سرسوزن یوسف بشود روزی سه چهار بار داستان یوسف را با تفاسیرش می خواند
هرچند نمی شود اما سعی و تلاش خودم را می کنم امیدوارم خدا کمکم کند تا ذره ای به مقام یوسف نزدیک شوم
در برابر مغرضان و مغروران و منفوران بی نهایت صبر و شکر جمیل کردم فقط به یاد یوسف و به نام یوسف تا فقط خدا کمکم کند
فقط خدا می تواند مرا با یک چراغ در جهان محبوب کند چراغ صخا در قالب قرض الحسنه و خیریه یک پیام است یک فریاد است یک صداست که خداوند به من بعد از یک دنیا فعالیت و فداکاری عطا نمود و من خداوند را شاکر و صابرم تا روز روزش این زیانها تلافی شود
همه بلاها و مصیبت ها را با ورزش و کوهنوردی به یاد یزدان تحمل می کنم و البته از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم و بی نهایت کوشش می کنم
فقط خدا می تواند به فریاد حمایت و همکاری از این فعال و فداکار برسد
فقط خدا می تواند نام مرا در یک قالب زیبا مثل صخا بلند کند و این خداست که می تواند گره ها را اززبانم باز کند تا سخنم را همه دنیا متوجه بشوند شعارت فقط خدا بشود و برای رسیدن به این مقام ارزشمند صبر و شکر جمیل کن و هرچه خدا خواست تسلیم باش
مثل تائب که اوایل بی گناه اذیت و آزار می شد همه اش می گفت خدایا چرا برای چه من نباید در اوج صداقت و ایمان در اوج فداکاری گرفتار شیطنت مغرضان شوم اما نمی دانستم که همه اینها کار خداست شیطنت ها غرضها و مرضها و همه کینه ها و کدورتها کار خداست
اما من اکنون بعد از سالها می فهمم که چرا آنروزها را هم مثل امروزها صبر و شکر جمیل نداشتم الان پشیمانم که باید در اوج جوروجفاها هم چون و چرا نمی داشتم و فقط مطیع پروردگار بودم خداوندا معذرت می خواهم توان صبر و شکر جمیل در برابر همه بلاها و مصیبت ها را برمن عطا کن برتائب در صخا عطا بنما صخا یک سرپرست دارد که امروز به برکت علم و عرفان بوی یوسف می دهد بوی عزیز مصر می دهد بوی دانشمندان و ثروتمندان جهان را گرفته است بوی خیر و برکت و عزت می دهد حواسمان به تائب فعال و فداکار بیشتر باشد اگر هم نباشد مطمئن باشیم تائب امیدش فقط به خداست اما وظیفه خودش می داند که تا آخرین نفس زحمت و کوشش بی وقفه ای داشته باشد تا نزد خدا سربلند و سرافراز باشد
و تبلیغ و تشویقش را می کند درد دلهایش را می گوید تا اطرافیان دانشمندان و ثروتمندان نزد خداوند شرمنده باشند که تائب گفت اما ما بی توجه بودیم و ضدهمکاری کردیم تائب یوسف شد اما ما عزیز مصر نشدیم و توجه و عنایت را از تائب در صخا دریغ کردیم اما تائب امیدش همیشه به خداست فقط خدا
از شخصی پرسیدند : روزگارت چگونه است؟
اندوهگین نگاهی کرد و پاسخ داد: چه بگویم امروز از زور گرسنگی مجبور شدم
کوزه سفالی که یادگار سیصد ساله ای اجدادم بود بفروشم و نانی تهیه کنم
حکیمی در پاسخ مرد گفت :
خدا روزیت را
سیصد سال پیش کنار گذاشته و اینگونه نا سپاسی میکنی !!
گاهی چه دلگیر میشوی از خدا و گاهی چه بی اندازه دلت برایش تنگ میشود؛
گاهی از حکمتش شاکی و گاهی راضی؛
گاهی مشکوک و گاهی مجذوب عدالتش میشوی؛
گاهی از رگ گردن به تو نزدیکتر و گاهی دور میشود از تو؛
گاهی قدرتش در لبخند تو جاری میشود و گاهی در گریه ات؛
خدا همان خداست،
کاش اینقدر ما گاهی به گاهی نمیشدیم!
فقط خدا می تواند مرا قضاوت کند این خالکوبی ابراهیمویچ
خدایا
هیچ شباهتی به یوسف ندارم
نه رسولم
نه زیبایم
نه عزیزم
نه چشم به راهی دارم
فقط در چاه افتاده ام
خدایا کاروانی بفرست ...