دهقان فداکار و درسهای عبرت
جهان سوم جائیست که فرهنگ حمایت و همکاری از فداکاران آنقدر ضعیف است که به زیر صفر می رسد (تائب)
در داستان دهقان فداکار می خوانیم وقتی که قطار ایستاد و از خطر مرگی که در انتظارشان بود رها شدند از آنجا که نمی دانستند چه لطف و فداکاری درحقشان شده است با یک دنیا سوء تفاهم و سوء ظن به جان دهقان فداکار افتادند و کتک مفصلی به ایشان زدند
به طوری که ایشان مدتها در بیمارستان بستری شد این پاداش نیکوکاری است این سزای جوانمردی و ایثار است فداکاری و نیکوکاری کتک مفصلی دارد
تائب سرپرست صخا بهترین نوع صداقت و ایمان و فداکاری را به نمایش گذاشت و البته کتک مفصلش را هم بارها و بارها خورد و نوش جان کرد همه شاهد این کتک ها و جوروجفا ها بودند نمی دانم چرا با وجود اینهمه آیات و روایات حق و حقیقت همیشه پایمال می شود هرچند آخر و عاقبت دارد اما در این میان چوبهای فراوانی خواهی خورد
چوب های راه فعالیت و فداکاری و از خودگذشتگی فراوان است از همه مهمترش سوء تفاهم ها و سوء ظن هاست
بخل و کینه و غیبت و تهمت هم موج می زند بی تفاوتی و بی توجهیها هم بسیار است
صخا از معجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید
ضدهمکاری ها و معوقات چوبها و تازیانه های دردناکی بودند که تائب در صخا نوش جان کرد و عدم حمایت و همکاری دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب جهان هم یک نوع دیگر از کتکهائی بود که تائب با صخا در اوج صداقت و ایمان و فداکاری نوش جان کرد
من روزهای اول که در راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه فعالیت و فداکاری را شروع کردم اصلا فکرش را نمی کردم که یک روزی اذیت و آزار شوم چون شنیده بودم که خوبی جوابش خوبی است و زمین و زمان به تو کمک خواهند کرد
اما هرچه جلوتر می رفتم برعکس این آیات و روایات را می دیدم انگار که خواب می دیدم آخر با همه آیات و روایات جور در نمی آمد دهقان فداکار کار بزرگی برای راه آهن ایران کرده است اما همیشه از بی مهری و بی توجهی ها نالیده است
مگر فداکاران در کشور ما تا چه اندازه باید غریب و مظلوم باشند مگر دلهای دریا و قلبهای شیر در ایران وجود ندارند که داستان آنها را به مطالعه و بررسی بگذارند انسانهای توانای ما که خداوند قدرت و عزت و ثروتشان داده است چگونه می توانند نسبت به فداکاران بی تفاوت باشند
چه ارزش و ثواب بالائی را با عدم حمایت و همکاری با فداکاران از دست می دهند در صورتیکه مسئول هستند وقتی خداوند می گوید اجر نیکوکاران را ضایع نخواهم کرد و حامی و پشتیبان نیکوکاران و فداکاران هستم چگونه صاحبان دانش و ثروت از وجود فداکاران غافل و بی خبر هستند
و هرگز در کارنامه آنها حمایت و همکاری با فداکاران به چشم نمی خورد
داستان صخا را به گوش دانشمندان و ثروتمندان برسانیم (تائب) داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسانیم (تائب)
ریزعلی خواجوی، فرزند علیاصغر، روز پنجم اسفندماه سال ۱۳۰۹ خورشیدی در روستای قلعه جوق شهرستان میانه متولد شد.
او در آذرماه ۱۳۴۱ شمسی، در سن سی و دو سالگی شبهنگام در حالی که در کنار ریل قطار حرکت میکرد، متوجّه مسدود شدن مسیر قطار به علت ریزش کوه شد. در آن هنگام برای نجات قطار و مسافران آن، کُت خود را آتش زد و به سمت قطار حرکت کرد؛ این کار نتوانست مسئولین قطار را آگاه سازد و در نهایت با شلیک چند گلوله از تفنگ شکاری خود، توانست باعث توقف قطار شود.
به گفتهٔ او پس از توقّف قطار، مردم ناراضی از قطار پیاده شدند و او را کتک زدند. تا اینکه او آنها را متوجه خطری که در انتظار آنها بود؛ ساخت. پس از آنکه مسافرین با چشم خود ریزش کوه را دیدند به تشکر و عذرخواهی از او روی آوردند.