از سیر تا پیاز از خود گذشتن من در یک روستا از این جهان بزرگ
شب جمعه است اول از همه به فکر اموات باشیم خداوند اموات تک تک شما گرامیان را بیامرزد و رحمت کند محتاج دعای شما هستم و عاشق شما در هرکجای دنیا که هستید فرقی ندارد همه از یک پدر و مادر هستیم دوستتان دارم و دعا و ارزوی من سلامتی شما عزیزان
من یک روستائی هستم در روستا بدنیا آمدم در یک خانواده بزرگ و ریشه دار جدمن یعنی پدربزرگ پدربزرگم آنطور که مرحوم حاج آقای ذاکری این پیر مظلوم و مهربان تعریف می کرد شکسته بند و بست بود به قول امروزیها جراح ماهری بود
ایشان یک روز بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد که رسم داشتیم تا آخرین نفر بمانیم و من کفش های ایشان را جلوی پایش می گذاشتم و عصایش را بدستش می دادم و تا خانه راهنما و مواظبش بودم دستم را گرفت و گفت بنشین تو فرزند ابراهیم محمدحسن هستی نزدیک به هشتاد نود سال پیش شش ساله بودم دستم شکسته بود رفتم نزد جدت تا دستم را درست کند ظاهرا کدخدای ده هم بوده است که من هم رئیس شورا شده بودم در اوج جوانی
و ایشان درست کرد و پول هم از من نگرفت و گفت سهم خمس و زکوه من حساب می شود بعد از این خاطره خوب و خوش از من تعریف و مرا تشویق کرد و مورد لطف و عنایتش تا روز مرگ بودم و همیشه حامی و پشتیبان من در روستا تا روز مرگش بود
من از همان روز اول از خود گذشتنم که با جمله معروف بایزید بسطامی سلطان العارفین استارت خورده بود با اینکه در اوج جوانی بودم اما از نفس پاک بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر عاشق خداوند شدم و خیلی زود نام و یاد خداوند را در خودم به جای خون جاری کردم
خلاصه عهد و نذر کردم که برهمه جوروجفاها صبر و شکر جمیل کنم به همین منظور سحرخیزی و کوهنوردی را در پیش گرفتم تا با سجده های فراوان در کوه و صحرا و در خلوت با خدای خودم تمرین استقامت نمایم که خوشبختانه موفق هم شدم
پدر بزرگ پدربزرگ من در یکی از همین شکسته بست هایش ظاهرا خانم یکی از امیران بزرگ را که می خواست بدون دست زدن و فقط با فکرش درمانش نماید و از هیچ کس برنیامده بود و ایشان یک گاو را دو سه روز تشنه نگه می دارد و فقط خوراک می داده است روز سوم خانم امیر را برپشت گاو محکم می بندد و به گاو اب می دهد همینطور که شکم گاو از آب خوردن بالا می آمده است جای شکسته و یا دررفته خانم امیر هم جا می افتد امیر خوشحال می شود و هدیه و پاداش فراوانی به ایشان پرداخت می کند و داستان ثروتمند شدنش از اینجا شروع می شود اما بعد از سالها یکی از فرزندان ایشان که عموی پدربزرگ من می شده است همه مال و اموالش را هم در زندگی به او می بخشد ولخرجی و اسراف می کند و همه را به باد می دهد که باز هم داستانش مفصل است خلاصه دست و بال همه وارثان را خالی می گذارد
تا اینکه بعداز سالها نوبت به من می رسد و من با عشق و صداقت و ایمان و با نزدیکتر شدن به خداوند سعی کردم خودم و خانواده و همه روستایم را از فقر و بی کاری نجات ببخشم و با جذب و جلب افراد توانا و دانشمند و ثروتمند و ستاره های محبوب اشتغالزائی ایجاد نمایم تا اینکه موفق شدم چراغ صخا را روشن کنم و در راه فرهنگ و ورزش قدمهای محکمی برداشتم اما در این راه که قرض الحسنه و خیریه و کوهنوردی بود سختیها و جوروجفاهای زیادی دیدم اما نذر کرده بودم استقامت کنم تا سربلند شوم برای همین به داستان یوسف رسیدم و حظ و بهره های فراوانی هم بردم به طوری که آنقدر فشارها و سختیها و امتحانات برای من زیاد شده بود که داستان یوسف را روزی دو سه بار می خواندم و در کوه و بیابان تفسیر می کردم تا طاقتم بیشتر و بیشتر شود که انصافا هم همینطور شد همه بلاها و مصیبت ها را با سوره یوسف تسکین می دادم و تحمل می کردم
چون عهد ونذر با خداوند داشتم تا بربللاها صبر و شکر کنم برای همین حتی در اوج بی گناهی و علیرغم تائید بزرگان و محکوم کردن خطاکاران باز هم صبر و شکر می کردم و فقط به آسمان نگاه می کردم و می گفتم می دانم کار توست تقدیر است و صلاح در صبر و شکر جمیل است چون یوسف صبر و شکر جمیل کرد عاشقانه و خالصانه و خداپسندانه صبر و شکر می کردم با اینکه صددرصد بی گناه بودم و هنوز هم شاهدان بزرگ و دانشمند و توانا و ستاره ها ئی دارم که می توانند این ادعای مرا ثابت کنند و حق و حقیقت را به من بدهند
ولی تکرار می کنم صلاح در صبر و شکر جمیل بود وگرنه نزد خداوند هیچ کاری نداشت و ندارد و من ممنونم از خداوند که دعای مرا و آرزویم را مستجاب و براورده کرد تا بتوانم در اوج بی گناهی مثل یوسف صدیق سالها صبر و شکر جمیل کنم تا برهوش و دانش و آگاهی و تجربه های من افزوده شود
و چراغ خانه کوهنوردان امسال روشن شد دهکده گردشگری و اقامتی و تفریحی صخا افتتاح شد تا زمینه های جواب گرفتن صبر و شکر جمیل خودم را کم کم ببینم و وعده های خداوند برمزد و پاداش نیکوکاران که محقق و حتمیست را ببینم
من از خودم گذشته بودم تا روستایم را گلستان کنم دل و دیده های مردم را خوشحال کنم برای همین توفیق یافتم که عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار شدم سحرخیز و کوهنورد شدم تا بتوانم در همه سختیها فقط به آسمان نگاه کنم و بگویم خدایا می دانم کار تو بود الحمدلله تنها تو را می پرستم و تنها از تو یاری می خواهم تا درها و وسایل مورد نیاز برسد و در راه گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائی سربلند شوم و اطرافیانم از خودم و خانواده و دوستان و اقوام همینطور بالا برود خوشحال و خوشحال و خوشحال بشوند
در این بین همه تحقیرها و تخریب ها و تضعیف ها هم به نوبت خود تحمل می شد صبر و شکر جمیل مرا می دیدند و نگاه مرا در آسمان و سخن مرا که می گفتم می دانم کار تو بود فقط خدا و شکر و شکر و شکر تا مثل یوسف سربلند شوم من در طول زندگیم بیشتر و بیشتر به آن لحظه ای که یوسف وعده سربلندی را از غیب شنید و حکم آزادی و سربلندیش صادر شد فکر کردم و می کنم چون منتظر آن لحظه سالهاست که هستم و بی صبرانه و خوشحال انتظار آن لحظه قوی و محکم و استوارم کرده است از خداوند میخواهم دعا و آرزو می کنم هرچه زودتر آن طلسم و جادوی لعنتی بشکند و شیطان مایوس و ناامید شود و دست از سرمن به لطف خداوند بردارد تا خودم را سربلند و سرافراز ببینم و دیگران را با پاداش عظیمی که خداوند به سبک یوسف به من خواهد داد خوشحال و خشنود ببینم حتی دشمنانم را که از جنس بخیلان و هوسبازان بودند و سالها سد راه پیشرفت و رشد و شکوفائیم شدند و مرا با اینکه بی گناه بودم عقب انداختند و همه را محروم و ممنوع از خیرات و برکاتی که خداوند به من در عوض نیکوکاریم وعده داده بود کردند
چون می دانم همه کار شیطان بود و خواست خداوند تا این زمان نبوده است که در اوج صداقت و ایمان و فداکاری مثل یوسف سربلند شوم و همه را خوشحال کنم چون زمانش دست خداست همانطور که زمان سربلندی یوسف دست خداوند بود هروقت که خودش بخواهد اتفاق می افتد و من فقط هرثانیه دعا و آرزو می کنم زودتر و زودتر و زودتر اتفاق عالی بیفتد وظیفه ام دعاست دربند آن نیستم که نشنید یا شنید چون او مالک و آقا و مولای من در هردو جهان است و من مطیع و گوش به فرمان و صابر و شاکرش هستم و خواهم بود تا زمینه ها از طرف همه ما آماده و مهیا گردد و در یک چشم به هم زدن وعده هایش محقق و حتمی بشود فقط خدا بازهم به آسمان نگاه می کنم و می گویم می دانم که همه کار توست هرچه پیش آید نیکوست فقط سلامتی و حمایت و پشتیبانی از خداوند می خواهم تا بتوانم همچنان با اعتبار و آبرو ادامه بدهم تا خودش نقاط قوتم را تقویت کند و خطاهایم را در راه راست که همه از بخیلان و هوسبازان بود جبران و تلافی نماید و با سربلندی و سرافرازیم همه را خوشحال کندعاشقتم خدای من و عاشق فرشتگان و بندگانت در سراسر دنیا امیدوارم از خداوند می خواهم سربلندم کند تا همه را خوشحال نمایم حتی دشمنان بخیل و هوسبازم را اجر همگی با یزدان پاک
شب جمعه است به یاد اموات هستیم و باشیم خداوند همه را بیامرزد و ما را هم در زندگی بیامرزد و روح همه اموات را از ما راضی و خشنود بگرداند مخصوصا روح بلند و ملکوتی پیامبران بلند مرتبه اش را مخصوصا روح بلند آدم و نوح نبی و عیسی و موسی و محمد را که عاشق همه آنها هستم و باز هم مخصوصا روح بلند یعقوب نبی و یوسف صدیق را از ما راضی و خشنود بگرداند و به حق ایوب پیامبر همه دردهای ما را برطرف گرداند و رنجها و گرفتارهای ما را با دستهای غیبش مرهم و تسکین باشد خداوندا به من هم مثل ایوب نبی سالهاست رنج و آزار و جفای فراوان از شیطان رسید به تقلید از این پیامبر بزرگ و اسوه صبر و بردباری فرج و گشایش می خواهم ای بخشنده و مهربان و توانا
انشاالله گره از کار همه باز بشه