صخا چگونه تقویت و پررنگ شد
من برای علاج دردهای روستایم یک مجموعه بنام صخا افتتاح کردم تا بتوانم با یک نام همه دردها را دوا باشم درد قرض داران را با قرض الحسنه و خیریه صخا دوا کردم مشکلات فرهنگی روستا را با دهکده گردشگری و اقامتی و تفریحی صخا و خانه کوهنوردان ابرسج (بوستان صخا ) دوا کردم
به جذب و جلب گردشگران و عاشقان طبیعت با طرح صنایع دستی صخا به میدان امدم و هزاران ایده و طرحهای مختلف که در راه هستند
صخا یک معجزه برای روستای مامی باشد یک نام پرخیر و برکت که به عشق این نام عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و سحرخیز و کوهنورد و فداکار شدم همه اینها را بخاطر پرنور شدن صخا ارائه کردم تا با جذب و جلب همکاران خوبم از سراسر دنیا صخا را برای همه روستاها تقویت و پرنور گردانم
هرچند حمایت و عنایت و همکاری ضعیف و یا اصلا نیست اما من به امید خداوند عجله ای ندارم و فعلا بیست سی سالی است که با صبر و شکر جمیل مثل درختان درزمستان دخل می کنم و بهار من هم از راه می رسد و فرصت برای خرج کردن زیاد است
ما در زمستان فکر می کنیم درختان در خواب هستند اما اینطور نیست آنها مشغول دخل هستند و بهار و تابستان خرج می کنند فداکارانی که به تقلید از یوسف صدیق در چاه و زندان مشغول دخل هستند یک روز با دستهای غیب خدا در قالب عزیز مصر دعا ها و آرزوهایشان مستجاب می شود و آنوقت پرو پیمان به استقبال بهار و تابستان زندگی خودشان می روند
و با دست پر خداوند را شکر و سپاس می گویند و بهترین گره گشا و نان رسان و مشکل گشا می شوند
تائب هم سالها با همه سختیها و عقب افتادگیها و شیطنت ها صبر و شکر جمیل می کند و می سازد تا روزش برسد اکنون سالهاست که ریشه خودش را و ریشه صخا را با استقامت فراوان محکم می کند تا دستهای غیب خداوند از آستین دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب پروردگار بیرون بیایند و حمایت و یاری شود تائب سالهاست داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر در سراسر دنیا می خواند
اگر آنها دعوت خداپسندانه و خیرخواهانه و انساندوستانه تائب را با صخا اجابت نمی کنند گوشهایشان ضعیف و کر است و دلهایشان هنوز بیدار و هوشیار نشده است مشکل آنهاست من اگر در اوج قدرت و ثروت و عظمت باشم و مرا یک نفر از یک گوشه روستائی بخواند به یاریش عاشقانه و با کمال میل می شتابم و تقویت و پرنورش می کنم تا به اهدافش برسد حالا اگر آنها ضعیف هستند و یا اصلا نیستند مشکل از آنهاست
و خداوندی که به فداکاران وعده حمایت و عنایت داده است من بالاتر از توانم زحمت کشیدم فعالیت و فداکاری کردم بعد از یک دنیا عشق و فداکاری و صداقت و ایمان از خداوند می خواهم دعایم مستجاب و آرزوهایم برآورده به خیر شود تا بتوانم روستایم را گلستان کنم و دلها و دیده های مظلومان و معصومان را شاد و خرسند نمایم خودم را نشان دادم اکنون نوبت خداست نوبت دلهای دریا و قلبهای شیر است نوبت ستاره های محبوب و معروف و مشهور پروردگار است کار من به نحو احسن تمام شده است و جند سالیست که بی صبرانه در انتظار خداوند هستم و طلب خیر و برکت و تقویت و پرنوری دارم و اگر تا این حد هم روشن هستم و تقویت و پرنور و پررنگ خداوند را شکر می گویم اما هرچه پرنورتر و پررنگ تر بهتر و بیشتر می شود خدمت کرد
من مدیون بخیلان و هوسبازانی هستم که به تقلید از برادران یوسف در زندگیم نقش بازی کردند و به من در اوج مظلومیت جورو جفا کردند من منتظر پروردگار هستم تا وعده هایش محقق و حتمی بشود