یه کار کنیم به هزاران کار بیارزه
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید
من در راه فعالیت و فداکاری خیلی زحمت کشیدم و خودم را به هرجان کندنی بود به اوج رساندم و این قله را با موفقیت فتح کردم اما یه کار کنیم که به هزاران کار می ارزد حمایت و همکاری از یک فداکار آنهم در یک روستا
وقتی با حمایت و عنایت و همکاری ما یک فداکار سربلند و سرافراز بشود طبیعتا خداوندخشنود شده است شوخی که نیست کسی را سربلند می کنیم که در راه یاری کردن خداوند قدم برمی دارد و سختی می کشد و صبر و شکر جمیل برمغرضان و مغروران و منفوران و بخیلان و هوسبازان می کند
شوخی که نیست تقویت و پرنور کردن یک انسان عاشق و فداکار تقویت علم و عرفان است تقویت خدا و فرشتگان و پیامبران خداست
حمایت و همکاری با یک فداکار همان کاریست که واجب و لازم است و باید انجامش بدهیم چون به هزاران کار می ارزد یک نفر در اوج دانائی و توانائی دستی به سروروی یک فداکار بکشد نا خودآگاه هزاران مظلوم و معصوم دستهای لطف و عنایت پروردگار را برسروروی خودشان حس خواهند کرد
پس باید درک کنیم که حمایت و همکاری با یک فداکار چه اندازه ارزش و ثواب دارد که همه غافل بوده و هستیم
آیا نمی دانیم که خدمت کردن به یک فداکار چه ارزشی نزد خداوند دارد کمترین ثواب و ارزشش این است که هزاران بلا و مصیبت را از ما دور می کند از خانواده ما دور می کند از روستا و شهر و کشور ما دور می کند و یک روز متوجه می شویم که همکاری با یک فداکار به اندازه دنیا و آخرت ارزش دارد
خدمت کردن به فداکار سرزنش ها و گلایه ها و سوء تفاهم ها و سوء ظن های ناعادلانه و نابجا و شرم آور را برطرف می کند و اینها همان ثواب و ارزش والاست که خشنودی خدا را به همراه خواهد داشت
حواسمان به فداکاران بیشتر باشد که اگر نباشد بدجوری آسیب و ضرر خواهیم کرد
این ایده همکاری با فداکاران را که از تائب در صخا و در ابرسج است را در همه روستاها پیاده کنیم تا در یک چشم به هم زدن گلستان شویم
کفش کودکی را دریا برد، کودک روی ساحل نوشت: دریای دزد ...
آن طرف تر مردی که صید خوبی داشت روی ماسه ها نوشت: دریای سخاوتمند...جوانی غرق شد مادرش نوشت: دریای قاتل ...
پیرمردی مرواریدی صید کرد، نوشت: دریای بخشنده
موجی نوشته ها را شست.
دریا آرام گفت:
به قضاوت دیگران اعتنا نکن، اگر میخواهی دریا باشی