داستان تائب در ابرسج
داستان تائب در ابرسج باید الگوی همه روستاهای دنیا باشد الگوی همه فداکاران عاشق ونیکوکار که در دست بخیلان و هوسبازان اذیت و آزار شدند داستان یک پرنده بزرگ و دوست داشتنی یک عقاب بلند پرواز بنام تائب
که بدست شکارچیان بی رحم و بی غیرت و بی حیا به سمت و سویش نشانه گرفته شد و تیرهای پرتابی به بدنش اصابت می کردند مجروح و خسته سالها با این زخمهای جان شکار سوخت و ساخت شکارچیانی که فقط عقابها را شکار می کنند
چون درکی از پرواز ندارند فهم و شعورشان پائین است هرچه بیشتر اوج بگیری در نظرشان کوچکتر و کوچکتر دیده می شوی
داستان یک پرنده بسیار عاشق که بدست مغرضان و مغروران و منفوران زخمیست آنهم در پیش چشم همه و همه حتی انسانهای بزرگوار هم نتوانستند مانع آن ناجوانمردان بشوند هرچه واسطه والتماس و خواهش اصلا فایده نداشت و کار خودشان را می کردند و می کنند
اما این پرنده با همه پرنده ها فرق می کند این پرنده حتی با جسم و روح خسته به پروازش ادامه داده است تا یک روز داستانش به گوش دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ برسد تا این تیر و کمان را از دست این شکارچیان بی رحم بگیرند و بشکنند
تا همه پرنده ها آسوده و بدون ترس و دغدغه زندگی کنند تائب به نجات دیگر پرندگان می اندیشد
داستان تائب را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسانیم تا یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری سربلند و سرافراز بشود و همه را خوشحال کند کسی که دلش از بخیلان و هوسبازان سالهاست پرخون است
کسی که به فکر گلستان شدن روستاهای ایران و جهان است و هرروستا یک فداکار و یک مجموعه بنام تائب با صخا می خواهد تا درددلهای مظلومان و معصومان را راحت و آسان به گوش بندگان توانای خدا در سراسر دنیا برساند
تا دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها در یک روستا با وجود صخا احساس غربت نکنند و راحت جذب و جلب روستاها بشوند و کمک کنند به پیشرفت و رشد و شکوفائی با تقویت و پرنور شدن صخا