خیر و بهره اش را دیده ایم پس چرا

درداستان عباس برزگر بوضوح دیده و شنیده ایم که چگونه با حمایت و همکاری و عنایت چند نفر آلمانی ایشان امروز توانسته است شاهکار کند و یکی از روستاهای ایران را گلستان کند منطقه ای در ایران را به اوج اشتغالزائی برساند آیا این مهم نمی تواند برای دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب ما در ایران انگیزه باشد تا از فداکارانی با این کیفیت طرفداری کنند و ارزش ها و بهره هایش در آینده ای نزدیک نصیب و روزی همگان مخصوصا اموات تک تک این عزیزان بشود پس بیائیم از امثال تائب که سالها تجربه فعالیت و فداکاری در روستای خودشان را دارند و می توانند با نمی باران لطف و محبت بندگان توانای خدا از هرکجای این مرزو بوم از آنجا که زمینه هایش را سالها فراهم نموده اند  در یک چشم به هم زدن گلستان کنند و همه را خوشحال نمایند طرفداری کنیم 

که این طرفداری باعث تقویت و پرنورشدنشان بشود و لبخندهای زیبائی را برلبان مظلومان و معصومان ببینیم 

همانطور که امروز در اطراف عباس برزگر شاهد این مهم هستیم بیائیم کم کم از روستاها استارت بزنیم و در هرروستا یک انسان جویای نام و طالب شهرت را به اوج برسانیم و در این ارزش والا شریکان خوبی باشیم و لذتها ببریم 

و اینبار در روستای ابرسج و تائب را با مجموعه صخا که در زمینه فرهنگ و ورزش شبانه روز در تلاش است تقویت کنیم و داستانش را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر در سطح ایران و جهان برسانیم و بعد از او دیگری و دیگری و دیگری را در روستاهای مختلف با کمک هم تقویت و پررنگ کنیم این یک ایده ناب و سودمند خواهد بود یک اتفاق بسیار عالی تابان و درخشان خواهد شد 

بلاها و مصیبت های فراوانی در این قبیل حمایت و همکاریها دور می شوند و هرکس خدا را یاری کند خدا هم یاریش می کند و البته خیر و برکتش را هم هزاران برابر می گرداند یک انسان جویای نام و طالب شهرت نباید در عدم همکاری فعالیت وفداکاری کند کسی که مثل تائب با قلم و زبان خودش برای یک کار ارزشمند که نیت و قصدش پیشرفت و رشد و شکوفائیست بی نهایت تلاش می کند لایق و شایسته بهترینهاست بیائیم این بهترین توجهات را دریغ نورزیم که الگوئی برای همه روستاها بشود و در هرروستائی یک فداکار قد علم کند و بپا خیزد تا همه بهره مند شوند وجود یک انسان فداکار در یک روستا که بتواند با جذب و جلب بندگان توانای خداونداز هرسو مایه خیر و برکت بشود مایه آرامش گردد و علاج دردهای یک روستا باشد  واجب و الزامیست 

و واجبتر و الزامی تر همان حمایت و عنایت و همکاری دانشمندان و ثروتمندان و ستاره هاست همه می دانیم سربلندی و سرافرازی یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری در یک روستا چه اندازه قیمت و ارزش پیدا می کند و نزد خداوند بالاترین عبادت محسوب می شود که همه راحت و آسان از خدماتش از ایده اش بهره مند بشوند اینگونه جهان هم گلستان می شود یک فرهنگ زیباست که اگر هرچه زودتر جا بیفتد بهتر است پس بیائیم در این امتحان ارزشمند نمرات عالی بگیریم و در یک ثواب بی نهایت شریکان خوبی بشویم و خودمان را به همین راحتی در سطح جهانی مشهور کنیم و کمکهای انساندوستانه و خیرخواهانه را با همین روش زیبا و خداپسندانه جذب و جلب نمائیم مطمئن باشیم هستند در سطح جهانی که از این قبیل ایده ها حمایت می کنند و این به نفع هرروستا و شهر و کشوریست اسطوره ها را تقویت و پرنور و پررنگ نمائیم  

فقط باید دست بدست هم بدهیم و چنین کسانی را با این کیفیت و انگیزه بالا و بالاتر ببریم کسانی که شادی و نشاط زندگی خودشان را به پای صلح و دوستی سالهاست ریخته اند ومنتظر قدمهای پرخیر و برکتی هستند که به اوج برسند و به همین منظور بی نهایت می کوشند تا به اهداف خوب خودشان در زمینه خشنود کردن دیگران و اشتغالزائی برسند و سالها یک خواب راحت را برخودشان حرام کرده اند تا دیگران را به رفاه و راحتی برسانند در اصل قربانی آسایش دیگران هستند و این را بندگان  دانا و توانای خداوند خوب می فهمند به شرط اینکه کسانی باشند که داستان این فعالیتها و فداکاریها را به گوش بزرگان در سراسر ایران و جهان بی ریا و بی بهانه و فقط بخاطر خدا برسانند 

کار امثال تائب ستودنیست که یک فرهنگ زیبا را می خواهند جا بیندازند یک کار ارزشمند و یک ایده مناسب را که با خودش هزاران خیر و برکت به همراه دارد  کار و ایده ای که گرد و خاکهایش خورده شده است سختی ها و رنجهایش هم کشیده شده است و یک خانواده فداکار در این روستا سالها بدور از چشمان زیبای توانمندان این چراغ را با سختی هرچه تمامتر روشن نگه داشته اند که باید صفحه به صفحه داستان این سختیها در طول این سالها به سمع و نظر توانمندان برسد که واقعا بی نظیر و شگفت زده است خانواده ای که جانشان به لب رسید و چشمهایشان از کاسه پرید تا این چراغ را با وجود یک دنیا ضدهمکاری و عدم حمایت و همکاریهائی که طبیعی هم هستند توانستند روشن و منور نگه دارند و در این امتحان و آزمون بسیار سخت مخلصانه ایستادند تا برای همه روستاها و همه فداکاران در روستاهای مختلف به نتیجه های مطلوبش برسانند  

به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود   آنهمه گریه که من پیش تو کافر کردم 

جناب مهندس اتحادیان مدیر کل بازنشسته آموزش و پرورش مشهد از باسوادان و بافرهنگهای بزرگواری که حاصل دعا و آرزوهای تائب بود و هست به همراه استاد گرامی فیض بخش که دوست همکار ایشان می باشد مهمان ما در ابرسج بود و از مناظر زیبای این روستا دیدن فرمودند و از نزدیک داستان فعالیت و فداکاری مرا با صخا دیدند و شنیدند و دقایقی را در این باره صحبتهای شیرینی داشتند که به سمع و نظرتان می رسانم و این ضبط شد و در روستا پخش گردید 

ببینید شما باید شرح زندگی یک آقای زحمتکشی مثل ابوالفضل ابراهیمی را که عمرش رو و خانواده اش را و شادیش را نشاط زندگیش را فدای آبادی این روستا کرده اینرو روزنامه ای کنید رسانه ای کنید بفرستید به شصت روزنامه کشور تا این روزنامه ها که دارای نویسندگان برجسته تحلیلگران برجسته جامعه شناسان برجسته و مردم دوستان برجسته دارن بیان اینجا با این آقا ابوالفضل ابراهیمی مصاحبه کنند و بگویند آقا چی باعث شد که تو زندگیت را فدا کردی در این روستا چرا بچه هاتو فدا کردی چرا زنتو فدا کردی اونها وقتی بیان چون اطلاعات دارن سوالات زیبا و شیرین می پرسن می فهمن که این سوخته مردمش هست این عاشق مردم روستایش است چون عاشق و سوخته این مردم است خودشو زن و بچه هاشو فداکرده بجای اینکه بچه هاش دکتر و مهندس بشن خانمش کارمند بشه خودش کارمند اداره بشه همه را آورده در خدمت روستا که یک صندوق تعاونی درست بکنه و مردم را بیدار و هوشیار بکنه که آقا بیشتر کار بکنید بیشتر تولید بکنید نگذارید بچه هاتون برن دانشگاه بگذارید بچه هاتون کار کنن توی همین روستا گاوداری کنین دامداری کنین مرغداری کنین قالی بافی کنین مردم را تحریک کنین مصرف کننده شهر بیاد لبنیات سالم گوشت و مرغ و کره و پنیر سالم کشک سالم بخرن همه چیز رو بصورت اورگانیک دسته اول کره شیر ماست پنیر خامه وقتی مردم در شهر بدونن یک روستائی مثل ابرسج هست که محصولات طبیعی تولید می کنه و این محصولات سالم هستن مردم میان اینجا درنتیجه مردم روستا از فقر و بدبختی نجات پیدا می کنن اونیکه گاو نداره یک گاو می خره اونیکه دو تا گاو داره چهارتا می خره چهارتا برادرن می رن یک تعاونی گاوداری و مرغداری درست می کنن و این باعث رشد روستا می شه یکدفعه ای هم نمی شه آقای روزنامه آقای نویسنده آقای روزنامه کیهان آقای مدیر رونامه ایران آقای مدیر روزنامه همشهری آقای روزنامه خراسان آقای روزنامه قدس بداد برسید بداد این مردم برسید ولله ابوالفضل ابراهیمی می خواد مردم را از فقر نجات بده مردم را پولدار کنه نگذاره مردم مهاجرت کنن روستا تخلیه بشه و اینها برن تو شهر حاشیه نشین بشن تاکسی تلفنی و یا کلفت و نوکر خانه ثروتمندان بشن آرزوی من یک آرزوی ملی و مذهبیست روزنامه نگاران صاحبان جراید شما که قلم دارین شما که توان دارین بیائید بداد ما برسین