خداوند صخا را به تائب داد که اول دور خودش بگردم بعد دور خانه اش
قسمت نشد به حج برویم به جای کعبه صخا را می پرستم
بسیاری از عزیزان بعد از جوروجفاهائیکه می بینند بعد از ظلم و ستم هائی که می کشند بعد از انسانهای مغرض و مغرورو منفور به خداوند پناه می برند و از خداوند کمک می خواهند
درهرشهر و روستائی هستند کسانی که سالها ظلم و ستم و ناجوانمردی دیدند و به خداوند پناه بردند اما مشکلشان حل نشد و روزبروز بدتر و بدتر شدند
و در این راه از افراد صالح و افراد توانا و قدرتمند و باسواد و بافرهنگ یاری خواستند و درددل کردند اما متاسفانه نتیجه نگرفتند آیا نباید کسانی باشند در هر شهر و روستائی که انسان بتواند به آنها و آنجا پناه ببرد و مشکلاتش را حل کند
تائب برای حل این مشکل که سالها خودش دست بگریبان بود و از نامردان با وجود همه حرفها آزارهای فراوان دید نانش را بریدند و حقش را پایمال کردند و واسطه های بزرگ و معروف را هم لگدمال کردند و اهمیت ندادند به آه و ناله های خانواده اش هم اهمیت ندادند
تصمیم گرفت خودش جانشین خوبی برای خداوند بشود و یک مجموعه بنام صخا با هدف حمایت از ستمدیدگان و دردمندان براه انداخت و از جوانمردان سراسر جهان جهت تقویت و حمایت صخا کمک خواست تا بتواند درس خوبی به ناجوانمردان پست فطرت بدهد کسانی که با لباس میش کار گرگ را می کنند و همچون برادران یوسف یوسف را در اوج صداقت و ایمان و دراوج مظلومیت با هزاران التماس و خواهش در چاه می اندازند و با هزاران دروغ سالها سرپوش می گذارند و همه را حتی یعقوب نبی را فریب می دهند و ناجوانمردانه زندگی می کنند
تائب صخا را به عشق کسانی افتتاح کرد که از ظلم ظالمان و زورگویان به خداوند پناه بردند و از خداوند کمک و یاری خواستند
پس در تقویت صخا بکوشیم تا همه قرض داران و دردمندان پشت و پناه محکمی را داشته باشند و ازخداوند خشنود و راضی باشند و در اوج فقر و بدبختی و درد و غم کفرشان درنیاید
و به خداوند و عدالتش بدبین نشوند و بدو بیراه نگویند صخا حامی همه کسانی است که از فشار بی حد و اندازه نامردان کفرشان درآمده است صخا جائی است که مردم باید بوی خدا را بشنوند
بوی فعالیت و فداکاری را بشنوند بوی جوانمردی و دوستی واقعی خداوند را بشنوند
صخا جائی باید باشد برای همه کسانی که در اوج ظلم و نامردی به خداوند پناه بردند و از خداوند کمک و یاری می خواهند دانشمندان و ثروتمندان جهان به صخا بیشتر توجه کنند
صخا در نظر دارد پایگاهی برای مظلومان و ستمدیدگان باشد چون تائب سرپرست صخا بدترین و ناجوانمردانه ترین ستمها را زیر نظر بهترین انسانها تحمل کرد و کشید و کاری هم برایش نکردند و روبرگرداندند و تائب باید به زودی همه آنها را ازخجالت آب کند کسانی که در اوج عبادت و بندگی خداوند به تائب مظلوم و فداکار و عارف و عاشق جوروجفا کردند
و تائب جوانمردانه و زیر سختترین شکنجه ها و ظلم ها باز هم از خداوند ناامید نشد و به یاد حضرت ایوب بدترین دردها را تحمل کرد و نا عادلانه صبر و شکر جمیل کرد
و کسانی هم که پرپر شدن تائب را بدست صیادان بی رحم مشاهده کردند و توجهی به جیغ و دادهای تائب نداشتند و به نماز و روزه خودشان ادامه دادند باید جواب بدهند
باید به جای زیارت خانه خدا و عبادت و بندگی خداوند بیایند و به حامیان جوانمرد تائب شهادت بدهند به طرفداران تائب جواب پس بدهند و شهادت بدهند
باشد که از بین طرفداران تائب انسانهای قوی و باقدرت دستها را بالا بزنند و مشت محکمی بردهان ناجوانمردان پست فطرت بزنند تا تائب این بهترین حامی قرض داران خدماتی آسان به همه مظلومان واقعی و دردمندان بلاکشیده از ناجوانمردان ارائه بدهد
پسرک بی آنکه بداند چرا ،سنگ در تیر کمان کوچکش گذاشت و بی آنکه بداند چرا ،گنجشک کوچکی را نشانه رفت. پرنده افتاد ،بال هایش شکست و تنش خونی شد. پرنده می دانست که خواهد مرد ،اما پیش از مردنش مروت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر هیچ چیزی را نیازارد. پسرک پرنده را در دست هایش گرفته بود تا شکار تازه ی خود را تماشا کند. اما پرنده شکار نبود. پرنده پیام بود. پس چشم در چشم پسرک دوخت و گفت :(کاش می دانستی که زنجیر بلندیست زندگی ،که یک حلقه اش درخت است و یک حلقه اش پرنده. یک حلقه اش انسان و یک حلقه سنگ ریزه. حلقه ای ماه و حلقه ای خورشید. و هر حلقه در دل حلقه ای دیگر است. و هر حلقه پاره ای از زنجیر؛ و کیست که در این حلقه نباشد و چیست که در این زنجیر نگنجد؟ و وای اگر شاخه ای را بشکنی ،خورشید خواهد گریست. وای اگر سنگ ریزه ای را ندیده بگیری ،ماه تب خواهد کرد. وای اگر پرنده ای را بیازاری ،انسانی خواهد مرد. زیرا هر حلقه را که بشکنی زنجیر را گسسته ای. و تو امروز زنجیر خداوند را پاره کردی. ) پرنده این را گفت و جان داد . و پسرک آنقدر گریست تا عارف شد.
می گن با هرکی دوست بشی شکل و فرم اونو می گیری...
فکرشو کن...
اگه عاشق خدا بشی چه زیبا شکل می گیری"
