ریزش برای خیزش و با بهار بعد از پائیز درود برصخائیان عاشق که در هفته ها و ماههای اخیر به جمع فرهنگی و ورزشی ما در خانه کوهنوردان ابرسج پیوستندو ضمن لذت و بهره بردن از مناظر زیبای ابرسج در ارزش و ثوابی عظیم شریک ما گشته اند
حسرت گرما نماند بردل تائب چنین سوز بی حد خزانها را تلافی می کنم
یک انسان گره گشا و نان رسان و مشکل گشا یعنی تائب با صخا در ابرسج
یک مجموعه انساندوستانه و خیرخواهانه در قالب فرهنگ و ورزرش بنام صخا حاصل دسترنج یک انسان عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری که همه حسرتها را در اوج جوانی و در اوج توانائی بردل خودش گذاشت تا برای خشنودی دلهای سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم روستایش کاری بزرگ کرده باشد و الگوئی بشود برای همه روستاهای دنیا یک پرچم سبز و سفید که نشانه صلح و دوستی است در قالب قرض الحسنه و خیریه و فرهنگ و ورزش برافراشت تا همه روستاها را در بر بگیرد به همین منظور بی نهایت تلاش کرد
و اکنون هم در ادامه برنامه های ورزشی خودش دیگ نذری صخا را در خانه کوهنوردان ابرسج که زمینش را وقف فرهنگ و ورزش روستا کرده است تا بتواند یک مکان مناسب را در نزدیکی آبشار ابرسج برای پذیرائی و راهنمائی عاشقان طبیعت بوجود بیاورد تا داستان صخا و عشق و صداقت و ایمان و فداکاریش را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر در یک شکل زیبا به همه روستائیان که از راههای دور و نزدیک تشریف می آورند برساند که همه روستاها هم خوشبختانه از این حرکت زیبا خشنود می باشند و استقبال کرده اند
ریزشهائی که ما داشته ایم پیام خوبی داشت چون ما را برآن داشت که فکرهای خوبی برای این ریزشها بکنیم و طرح گردشگری و اقامتی و تفریحی صخا باعث خیزشهای بزرگی شد که همه آن ریزشها را تحت تاثیر قرار می دهد
خیزشهائی از جنس دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب پروردگار حاصل زحمت و تفکرهای خوب تائب شد و توسط رضا سلیمانی راد که بهترین عاشق سحرخیزی و کوهنوردی در ابرسج این ابرمرد بزرگ است و همه نوجوانان و جوانان را عاشق طبیعت زیبای ابرسج کرده است و همه مهمانانی که به ابرسج در خانه کوهنوردان تشریف آوردند از این انسان عاشق خشنود و راضی راضی بودند و به سلیقه من تبریک گفتند که چنین رفیق آسمانی و عرشی و کبریائی دارم و همه دوستان و اقوام من و همه مهمانان طبیعت دوست من به دوستی با رضا سلیمانی راد افتخار می کنند
من هم این هدیه ارزشمند را نصیب و روزی خوبی از طرف خداوند و هدیه ای ارزشمند از طرف پروردگار می دانم که مرا از فرش به عرش رسانده است و همه نوجوانان و جوانان عاشق راهنمائیهای ایشان هستند و من تربیت خودم و خانواده و دوستانم را تحت تاثیر ایشان می دانم
و البته پندار و گفتار و کردار این دوست بزرگوار بر همه اطرافیان خوب من اثر گذار بوده است و همه اطرافیان من تحت تاثیر ایشان مجبور به سحرخیزی و کوهنوردی و فرهنگ و ورزش و فعالیت و فداکاری شده اند و حاصل اخلاق خوب این ابرمرد بزرگ خیزشهائی بوده است که در صخا شاهد هستیم و هفته به هفته این خیزشها که بوی بهار را می دهند بوی تابستان را می دهد بیشتر و بهتر می گردند و حال و هوای صخا روزبروز سبز تر و سفیدتر می شود که نشان از صلح و دوستی و آرامش و خیر و برکت بسیار زیاد دارد صخا بوی خوش رضا سلیمانی رادها را می دهد که واقعا دلسوز و غمخوار است و عاشق گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائیست و با عشق و علاقه در خانه کوهنوردان ابرسج پذیرا و راهنمای مهمانان طبیعت دوست و گرامیست
این ریزش و خیزش و این فراز و فرود، عقل عقیل و لبّ لبیب را به انگیزش وادارد که نگرشی به نگارِ حال خود نماید تا “پا” در گِل پاییز گِیر نکند و خانه نگیرد و خزان، فصل همیشهگیِ زندگیاش نگردد.
اگر روز روزگاری جوی حیاتت به رکود و کوخ زندگیات به سقوط، و رود آرزویت به جمود و دود تباهیات به صعود آمد، مر آنرا فصل خزانِ زندگی پندار که پس از آن بهار پر طراوت آید. اگر بلبل درونت نغمهی غم را به بانگ بلند سرود، و یا هم شرائط تلخ زمان، لباس شادیات را کشید و با ناگواری آنرا ربود و آفتاب حزن و اندوه پرتو اش را بر خانه دلت تاباند، و صفای آنرا از قلبت زدود، آنرا به پلهی خزان زندگی گذار که پس از آن بهار پر طراوت آید.
اگر هموم و غموم، دلت را شکسته و تار و تناب خوشیات را گسسته و غبار دلگرفتهگی بر چهره ات نشسته، و برگهای سبز امیدت ریزش گرفته، آنرا فصل پاییز زنده گی بشمار که در پَی اش بهار پر طراوت آید.
و بایستی لوحهی شادی بر صفحه دل نوشته و ریسمان سرور، سرشته و غبار دلگرفتهگی از صورت بشسته و بسوی امید و امید و امید، گام برداشت. حقا، بعد از ریزش، خیزشی بایدت و پس افتادن ایستادنی و بعد از ایستادن، تکانی و جهشی.
برادر!
تو خود هستی که فصل زندگیات را آنچنان که خود خواهی بر میگزینی و برای آن برنامه میریزی؛ سبزِ سبز یا خشکِ خشک!