در اوج جوانی در راه فرهنگ و ورزش قدمهای محکمی برداشتم و روزهای خودم را با اشعار شاعران و سخنان بزرگان و آیات و روایات پروردگار معطر می کردم که تاثیرات فراوانی در من گذاشت به نحوی که در پندار و گفتار و کردار من اثرات خوبش را گذاشت و همه مرا تحسین می کردند مخصوصا سالخوردگان مظلوم که رضایت خودشان را در مجالس و محافل اعلام می کردند و همین تشویق ها باعث شد که من میل و شوق بیشتر و بهتری به فعالیت و فداکاری و روشن کردن چراغی پرنور برای روستایم پیدا کنم یک انگیزه مضاعف در من ایجاد شد
و از این بابت خداوند را شکرگزارم سالخوردگانی که بیشتر آنها اکنون در بین ما نیستند و تقریبا همه آنها به رحمت خداوند رفتند انسانهائی بسیار قدرشناس و مهربان بودند که از صداقت و ایمان و فداکاری یک جوان بنام تائب در ابرسج بی نهایت لذت می بردند
من هم جواب اینهمه تعریف و تمجید آنها را خوب و قشنگ دادم و صخا را روشن کردم و هنوز هم در راه فرهنگ و ورزش تلاش می کنم و امروز چراغ خانه کوهنوردان را روشن می بینیم و در پذیرائی و راهنمائی مهمانان بی نظیر و شاهکار کرده ام همه روزهای تعطیل خوشحال به ابرسج می آیند و بی نهایت خوشحال و مسرور برمی گردند و من این قدمها را هدیه می کنم به روح همه عزیزانی که با تشویقهایشان باعث این فداکاریها شدند
قدمهائی در راه قرض الحسنه و خیریه و فرهنگ و ورزش که البته خداپسندانه می باشد امیدوارم از برکت دعای این عزیزان تقویت و پرنور بشوم و سربلند و سرافراز گردم و همه را خوشحال نمایم و در جذب و جلب دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها موفق و پیروز بشوم
که روستایم را گلستان کنم و مردم همه از اشتغالزائی که از برکت صخا بوجود خواهد آمد مسرو و بهره مند گردند
و امروز از برکت دعای آن سالخوردگان مظلوم است که توفیق روشن شدن چراغ خانه کوهنوردان نصیب و روزیم شده است و هفته به هفته تقویت و پرنورتر می شود تا دعای مهمانان خوشحالی که به ابرسج برای دیدن مناظر طبیعی این روستا تشریف می آورند پشتیبان من در صخا باشد
همینکه توانستم توفیق خوشحال کردن گردشگران را با همت و فعالیت و فداکاری خودم و دوست عزیزم رضا سلیمانی راد و خانواده و دیگر دوستان و عزیزان من در صخا بدست بیاورم بی نهایت از خداوند ممنونم و شاکر و سپاسگزارم الهی صدکرور شکر