با تجربه ها را در زمینه فرهنگ و ورزش معرفی نمائیم

در داستان زندگی همه کسانی که در راه فرهنگ و ورزش فعالیت و فداکاری می کنند مطالعه و بررسی بیشتری داشته باشیم و آنها را به همدیگر معرفی نمائیم شاید که چه عرض کنم حتما تجربه های خوب چنین عزیزانی جرقه ای می شود برای پیشرفت و رشد و شکوفائی همه و این بهترین راه و رمز و راز موفقیت شماست من از همین راه شروع کردم 

یعنی اینکه انسانهای فعال و فداکار در زمینه فرهنگ و ورزش باعث شدند تا من هم شروع کنم و یک ایده ای ارائه بدهم ایده من که علاج همه دردهای یک روستاست و کم کم با انسانهای تازه و توانا تقویت و پرنور هم می شود 

شما هم شروع کنید خداوند درهای جدید را برویتان باز می کند انسانهای تازه و توانا به کمک و یاری و تائید شما می آیند  و موقعیت های مناسب برای شما کم کم و در طول ماهها و سالها بوجود خواهد آمد  و این یکدفعه ای نمی شود و زمان می برد  

مدتش هم مهم نیست بعضی ها زودتر و بهتر به نتیجه می رسند بعضی ها هم دیرتر اما این اتفاق عالی و خوب می افتد 

بستگی به میزان جذب و جلب دانشمندان و ثروتمندان و ستاره هائی دارد که به یاری شما می آیند  و بستگی به حمایتها و همکاریهائی دارد که از شما و ایده شما می شود با قلمها و قدمها و نفسها و جانها و مالهائی که در راه تقویت و پرنور شدن شما به میدان خواهند آمد 

پس در راه تقویت و پرنور شدن یک انسان عاشق که با هزاران امید و آرزو به این میدان پرخیر و برکت قدم می گذارد  از هیچ کوشش و کاری دریغ نورزیم که ارزش و ثواب فراوان دارد و بعدها نتایج مطلوب و اثرات خوبی در زندگی ما خواهند گذاشت و ما را بالا می برند  

نه تنها فعالان و فداکاران بهره مند می شوند بلکه همه کسانی که حمایت و همکاریشان کرده اند بهره مند خواهند شد چون داستان زندگی یک انسان مشهور پر می شود از نامهای کسانی که سد راهشان بوده اند جوروجفایشان کرده اند اذیت و آزارشان نموده اند و از همه مهمتر کسانی که حمایت و همکاری داشتند پس از تجربه مشهوران جهان نتیجه می گیریم که یک انسان فعال و فداکار را خوب حمایت کنیم همکاری و عنایت داشته باشیم که حتما در زمان شهرتش بهره مند بشویم 

و تائب از کودکی رویای شهرت جهانی را در سر داشته است و در این راه از همه بیشتر و بهتر تلاش کرده است بطوری که سی سال شبی دو سه ساعت بیشتر نخوابیده است و از همه بیشتر و بهتر مطالعه و بررسی و تلاش در راه فرهنگ و ورزش مخصوصا کوهنوردی و جذب و جلب گردشگران داشته است تا با کمک آن عزیزان در سطح جهانی با اشعار و مقالاتش بدرخشد و کتاب صخا را در سطح جهانی به چاپ برساند 

این کتاب داستان زندگی یک انسان فداکار به نام تائب در ابرسج با خاطرات بسیار تلخ و شیرین در زمینه کار آفرینی و گردشگری و ایده های ناب و ارزشمند و بسیاری از این قبیل خواهد بودکه طبیعتا چنین انسانهائی در سطح جهانی محبوبیت بالائی دارند و کافیست که به اندک شهرتی برسند و مثل یک بمب صدا می کنند   

نمونه هائی از این توجهات در طول ماهها و سالهای گذشته ارائه گردید و به سمع و نظر شما عزیزان بارها و بارها رسانده ام تا روحیه شما را برای یک شروع خوب بالا ببرم و انگیزه های تک تک شما عزیزان را هزاران برابر گردانم 

انسانهای طالب شهرت مخصوصا نویسندگان و شاعران و عاشقان و عارفان و فداکاران خیلی زود در سطح جهانی مورد حمایت و عنایت و همکاری قرار می گیرند زیرا مهره های خوبی برای تبلیغات جهت انسانهای دانا و توانا و شرکتهای معروف در سطح جهانی هستند و تائب هم از این مهم مستثنی نیست و حتما از سوی انسانهای بسیار توانا و شرکتهای بسیار بزرگ در سطح جهانی جذب و جلب می گردد و برای همه روستاهای دنیا پیام آور شادی خواهد شد  

و صخا یک برند بسیار مشهور و محبوب و معروف خواهد شد چون حاصل دعا و امید و آرزوهای بزرگ و بلند تائب در ابرسج است یک اشتغالزائی جدید و پرخیر و برکت برای همه روستاهای ایران و جهان  

باسلام خدمت شما بزرگوار اینجانب دکتر آریاپوردر انگلستان هستم مطالب جالب شمارا مشاهده کردم اینجانب میخواهم مبلغ یک میلیاردتومان بعنوان قرض الحسنه در صندوق شما بصورت الی الحساب جهت امور خیریه وقرض الحسنه واریز کنم لطفآ شماره حساب وآدرس خود را ایمیل کرده تا وکیل اینجانب در تهران با شما تماس بگیرد امیدوارم بتوانم بیشتر به شما وهموطنانم خدمت کنم باتشکرdkamir- [e-mail]

کسی که به مهارتهایش باور دارد به همه چیز می رسد

در هر خانواده و روستا و شهر و کشوری هستند کسانی که به مهارتهای خود باور دارند اما از سمت و سوی متخصصان سرکوب می شوند و یا نادیده گرفته می شوند  اما ناامید نمی شوند ادامه می دهند و اینها موفق و سربلند می شوند و همه را حیران می کنند 

تائب سرپرست یک ایده ناب در روستای ابرسج در قالب فرهنگ و ورزش سالها فعالیت و فداکاری می کند و سالها نادیده گرفته می شد و نه تنها از سوی بسیاری از عزیزان نادیده گرفته می شد بلکه از سوی بزرگان و متخصصانی که واقعا توقع و انتظار می رفت با اینکه آنها پی به مهارتها و صداقت و ایمان و فداکاری تائب می بردند و اعتراف می کردند باز نادیده گرفته می شد و این دیگر قابل تحمل نبود اما تائب همچنان سرسختانه ادامه داد 

تا اینکه در یکی دو سال گذشته با فعالیت و فداکاری در راه کوهنوردی و گردشگری و پذیرائی و راهنمائی از عاشقان توانای طبیعت و کوشش در راه صنایع دستی این روستا مورد توجه و عنایت قرار گرفت و کم کم توجهات زیاد گردید  

همه اینها لطف و عنایتهای خدائیست که وعده حمایت و پشتیبانی به مظلومان و بی گناهان را داده است و در صورت صبر و شکر جمیل آنها را سربلند می گرداند تا الگوئی برای همه کسانی باشند که در گوشه و کنار روستاهای دنیا مهارتهائی دارند اما نادیده گرفته می شوند و این خداست که بهترین یاری کننده است و آنها را به شهرت و ثروتی که حقشان است و توقع و انتظارش را دارند می رساند  

و در سراسر دنیا مشهورشان می کند شهرتی که به نفع همه است و شغلهای فراوانی را همین یک نفر می تواند ایجاد کند بعد از آنکه قدر و ارزششان دانسته شد  و مورد توجه و عنایت قرار گرفتند   

تائب در راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه مهارتهایش را به نمایش گذاشت تا گره گشا و مشکل گشا و نان رسان بشود   

و از آنجا که به ایده اش به مهارتش سخت باور دارد و از کودکی رویای سربلندی و خوشحال کردن سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم روستایش را در سر می پروراند و رویای گلستان شدن روستایش را تا یک الگوئی برای همه روستاهای دنیا باشد پس از هیچ مشکلی نهراسیده است و در برابر مشکلات با سجده های شکر در کوه و بیابان از خداوند کمک و تقویت خواسته است و سالها اینگونه رفتار کرده است 

و می داند این سجده های بی شمار به درگاه خداوند او را به اوج شهرت و محبوبیت و قدرت و ثروت خواهند رساند چون در سجده های شکر معجزات و کرامات زیادی نهفته است که بروز می کند و خودشان را نشان می دهند ودر سطح جهانی می درخشند 

با سجده های شکر خیر و برکت فراوان همراه است چون خالصانه است و فقط برای رضای خداست و تاثیر زیادی برعقل و هوش و دانش انسان می گذارد  و همین باعث محبوبیت انسان در سطح جهانی خواهد شد و در دلها می نشاند هرانسانی را در هرگوشه ای از این جهان پهناور پس سجده های شکر را هرگز فراموش نکنیم  حتی در اوج بحرانها و سختیها که طبیعتا بیشتر و بهتر سجده می کنیم این خاصیت عاشقان و عارفان و سحرخیزان و فداکاران است  

حتی اگر زندگیتان سخت و جان شکار است به همت و تلاش ادامه بدهید خداوند بهترین حامی و پشتیبان است و درهای جدید را باز می نماید  

اگر هیچ چیزی ندارید اما امید و آرزو دارید مطمئن باشید همین امید و آرزو شما را به مقصود می رساند و تائب در یک روستا غریبانه و سرسختانه سالهاست با امید و آرزوی زیاد همه چیزش را وقف ایده اش صخا کرده است 

محزون مباش از آنچه که برادران با ما کردند

یوسف بنیامین را به گرمی در آغوش گرفت و مخفیانه و بدور از چشم برادران بی غیرت و بی حیا و بی رحم خودش مژده وصل را به ایشان داد و فرمورد از آنچه که برادران در حق ما در طول این سالها کردند محزون مباش من یوسفم و این مقام و منزلت بخاطر آن صبر و شکر جمیلی است که برجوروجفای برادران کردم آری این روز فرخنده و عزیز برای همه خوبان عالم اتفاق می افتد 

و یک روز به همه کسانی که از جوروجفای مغرضان و مغروران و منفوران برمظلومان و بی گناهان ناراحت و دلگیر هستند و البته کاری هم جز غم و اندوه و دلواپسی از دستشان برنمی آید این مژده سربلندی و سرافرازی هرنیکوکاری داده خواهد شد این سنت خداست 

و نیکوکاران نباید ناراحت و اندوهگین باشند چون خداوند همیشه و در همه جا یار و یاور آنهاست و کمکشان می کند کسانی مثل تائب مظلوم و بی گناه و عاشق هستند در روستاهای دنیا که تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان قرار می گیرند و سالها در نهایت سختی فداکاری می کنند 

سختیهائی که فقط لطف و عنایت خداوند نیرو و انرژی می دهد چون تحملشان سخت و جان شکارند  

ما با وجود داستان یوسف بازهم کسانی را داریم که به تقلید از برادران یوسف برمظلومان اسب غرور و خودخواهی خودشان را می تازند و در اطراف آنها کسانی نیستند که هشدار و اخطارشان بدهند و از عواقب شوم بی رحمی آنها را بترسانند هرچند که فایده هم ندارد حضرت یعقوب برآن ناجوانمردان تاثیر نداشت و کار خودشان را کردند چون بیمارند و کر و کور و لال هستند از فرط بی سوادی و جهل و هرگز به فکر عاقبت نیستند  

آنها تا حدی جاهل هستند که وعده های خداوند را هم انکار و حاشا می کنند  هرچند یک روز نادم و پشیمان خواهند شد و آن روز شاید به نظرشان دور و دراز باشد اما برای خداوند خیلی زود خواهد بود و در چشمانشان خواهد کشید و همه می بینند  

محزون مباش از جوروجفای بخیلان و هوسبازان ای تائب عاشق و این سفارش یوسف را آویزه گوش خودت بنما   

خوبان عالم غم نخورید

ای کسانیکه بی گناه و خوب هستید اما با این حال گرفتارید غم نخورید صبر و شکر جمیل کنید خدا بزرگ است 

یعقوب نبی در اوج دانش و انسانیت و شرافت سالها بخاطر بخیلان و هوسبازان گرفتار شد و جوروجفا دید و حتی کور شد اما ناامید نشد چون می دانست و می فهمید که اینها کار خداست 

یوسف صدیق که اسوه و الگوی پاکی و صداقت و ایمان و مظلومیت و معصومیت بود سالها بخاطر بخیلان و هوسبازان و مکاران بی گناه در چاه و زندان گرفتار شد اما صبر و شکر جمیل کرد و هرگز از خداوند ناامید نشد تا اینکه عاقبت سربلند و سرافراز شد و به اوج ماه رسید 

عزیزان در هرکجا در این دنیا زندگی می کنید در کمبودها و مشکلات و نقاط ضعف صبر و شکر جمیل کنید نقاط قوت خودتان را کم کم تقویت کنید خدا بزرگ است هرکس برخداوند توکل کند پیروز می شود هرکس با خدا معامله کند به سود و منفعت زیادی می رسد اگر چندصباحی تحت تاثیر مغرضان و مغروران و منفوران این وعده های خداوند به تعویق افتاد هرگز ناامید و ناراحت نشوید در راه فرهنگ و ورزش تلاش کنید با نیکوکاران دست به دست هم بدهید تا اتفاقات زیبا بیفتد وعده های خداوند محقق و حتمی بشود  مبادا با غم و غصه خودتان را تضعیف و تحقیر و تخریب کنید 

که یک روز پشیمان می شوید و حسرت می خورید بخاطر تمام مشکلات صبر و شکر کنید که ارزش و ثواب فراوانی دارد و شما را پیروز و سرافراز می کند و همه یک روز پیروزی شما را جشن می گیرند و سربلندیتان باعث افتخار همه می شود 

نباید تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان خدای نکرده به اوج بی فرهنگی برسیم به اوج بی رحمی و بی غیرتی و بی حیائی برسیم این خوب نیست و ضربه می زند خانواده ها آسیب می بینند و روستاها ویران می شوند و همه کوچ می کنند نباید این اتفاقات تلخ بیفتد 

باید دست در دست هم با مشکلات مبارزه کنیم خوبان را تقویت و پرنور کنیم تا به پیشرفت و رشد و شکوفائی برسیم هرگز غم نخورید که عاقبت با نیکوکاران است حضرت ایوب در اوج بحرانها صبر و شکر کرد و هرگز ناامید نشد تا اینکه خداوند لطف و عنایت کرد و همه آنچه که از دستش رفته بود دوباره بدست آورد 

ما به یاد چنین پیامبران عزیز و گرامی دست به دست هم خواهیم داد و خودمان را با کمک فداکاران به اوج انسانیت و شرافت می رسانیم 

من ابوالفضل ابراهیمی (تائب) در روستای خودم فعالیت و فداکاری را به اوج رساندم تا با کمک خداوند و بندگان توانایش تقویت و پرنور بشوم و همه را از غم و غصه نجات بدهم و فعالان و کار آفرینان را در روستای خودم تقویت و پرنور کنم و اشتغال را به اوج برسانم با جذب و جلب توانمندان شغلهای جدید بوجود بیاورم من تلاش خودم را کرده و بازهم خواهم کرد سرافرازی را هم از خدا می خواهم منتظرم تا خداوند مرا به نتایج مطلوب برساند و تا محقق شدن وعده های خوب خدا و اتفاقات عالی و خوش رنگ صبر و شکر جمیل خواهم کرد  من می خواهم نور را در روستای خودم زیاد کنم تا تاریکیها محو و نابود بشوند من جای بخیلان و هوسبازان را با دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها پر خواهم کرد تا بیشتر از اینها آسیب نبینیم و ضرر نکنیم  تلاشی که تا به حال هیچ کس به غیر از من در ابرسج نکرده است و این اولین بار است که حمایت و عنایت و همکاری می خواهد چون با یک گل بهار نمی شود و یک دست صدا ندارد  باید خوبان در روستاها سرافراز بشوند تا مظلومان و معصومان بدینوسیله خوشحال بشوند مخصوصا سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم روستا 

فرهنگ ما آسیب دیده است

من می بینم چیزهائی را که دیدنش اندوه و ماتم است به کجا رسیده ایم فرهنگ حمایت و همکاری و عنایت ما ضعیف و یا اصلا نیست یادش به خیر به انسانهای بد هم توجه و عنایت داشتیم تا خوب شوند اما اکنون به کجا رسیده ایم آنقدر نسبت به خوبان و عاشقان بی توجه و بی تفاوت شده ایم تا اینکه کم کم ضعیف و ناتوان و در نظر ظاهر بد بشوند این فاجعه است شرم آور است خداوند را خوش نمی آید 

عزیزان توانا بندگان محبوب خداوند ای کسانی که خداوند به شما قدرت و عزت و ثروت و هوش و دانش داده است آیا نباید به انسانهای فداکار توجه کنیم کسانی که اگر تقویت و پرنور بشوند مثل یوسف صدیق در یک چشم به هم زدن جهان را گلستان می کنند و از فقر و بدبختی نجات می دهند 

بیائیم از روستاها شروع کنیم از تائبهای طالب و تشنه و جویای حمایت و عنایت و همکاری شروع کنیم تا با تقویت و پرنور شدن چنین کسانی خانواده ها و روستاها گلستان بشوند بیائیم از خانواده ها و روستاها شروع کنیم 

یادش به خیر حق و حقوق یک انسان بسیار بد را حیفمان می آمد ضایع و تباه کنیم و عذاب وجدان می گرفتیم اما اکنون خیلی راحت حق و حقوق یک عاشق را در اوج لیاقت و شایستگی مثل آب خوردن ضایع می کنیم و جالب اینجاست که نه تنها عذاب وجدان نمی گیریم بلکه خیلی راحت و شرم آور توجیه می کنیم 

حیفمان می آمد جای یک نفر را بگیریم چون عذاب وجدان می گرفتیم که نکند به حق و حقوق خانواده اش تجاوز کرده باشیم آنها که گناهی ندارند اما حالا راحت جای یک انسان عاشق را در اوج مظلومیت و معصومیت می گیریم و به خانواده اش راحت تجاوز می کنیم 

ما به کجا رسیده ایم چگونه به فکر فرو نمی رویم و بسیاری از این مثالها که خودمان باید طرح کنیم و به آنها فکر نمائیم و جواب بدهیم 

شروع کنیم از خودمان و خانواده و روستایمان تقویت و پرنور بشویم تا بیشتر از این آسیب نبینیم 

دوستان بد را تقویتشان می کردیم اما امروز یک عاشق در اوج با دوستان بسیار دانا و توانا تحقیر و تخریب و تضعیف می شود و هیچ کاری هم نمی کنیم به کجا ها رسیده ایم تازه در تهمت و غیبت و سرزنش و گلایه دست به دست بخیلان و هوسبازان هم می دهیم دست به دست مغرضان و مغروران و منفوران هم می دهیم و با آنها یکی و متحد می شویم تا یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری بیشتر و بهتر و زودتر پایمال بشود و از بین برود 

آیا خداوند که بهترین شاهد و ناظر است خشمگین نمی شود خداوندی که به شرط صداقت و درستی به ما نظر خواهد کرد آیا با اینهمه آسیبی که به فرهنگ خودمان زده ایم انتظار و توقع ما از خداوند نابجا نمی باشد چگونه خداوند به ما عنایت کند در صورتیکه بی فرهنگ شده باشیم 

بعد هم نه تنها توبه وتلافی نمی کنیم کفرمان هم در می آید و از خداوند با اینهمه عظمت بیزار می شویم در صورتیکه یعقوب نبی و یوسف صدیق در اوج بحرانها باز سربه سجده می گذاشتند و توبه و عذرخواهی می کردند با اینکه بی گناه گرفتار شده بودند باز هم خداوند را مالک و مولای خودشان می دانستند تا روزی که دستهای غیب بیرون شد و همه دیدند همه پی بردند پس فکری به حال خودمان کنیم فداکاری کنیم با فداکاران حمایت و همکاری کنیم تا تقویت و پرنور و پررنگ بشویم اجرتان با یزدان پاک 

من از شما یک سوال می کنم آیا تقویت و پرنور شدن یک فداکار بالاترین ارزشها و ثوابها را ندارد پس شروع کنیم تا به ارزشها و ثوابهایش برسیم یک عاشق را سرافراز و سربلند کنیم تا همه خوشحال بشوند حتی بخیلان و هوسبازان کاری که در داستان یوسف دیدیم وقتی یوسف سرافراز شد اولین کسانی که خوشحال شدند همان دشمنانش بودند که سالهابی گناه گرفتارش کرده بودند 

پس من تائب با صخا در ابرسج با اینهمه بندگان توانای خدا حیف است در بدترین شرایط با کمترین امکانات و بدور از چشم دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها فعالیت و فداکاری و کارخیر و ارزشمند کنم به خدا قسم انصاف نیست شرم آور است با تقویت و پرنور شدن تائب یک فرهنگ زیبا در همه روستاها جا خواهد افتاد آنوقت جهانی گلستان را شاهد خواهیم بود  

پس برای این عاشق دست به قلم و قدم و نفس و جان و مال بشویم و یاریش کنیم که هرکس خدا را یاری کند خدا یاریش خواهد کرد  

به خدا قسم حیف است

ابررحمت گشتی و خشنود کردی مردمان   غم مخور پشت و پناهت خالق رحمان بود  

تائبا باران رحمت برتو باریدن گرفت            حقتعالی اینچنین از غیب پشتیبان بود  

برای آدم شدن خودمان و همان چندنفری که اطرافمان هستند و حداقل خود و خانواده امان نیاز مبرم به انسانهای بزرگ و همنشینی با آنان داریم چون تربیت یک انسان واقعا سخت است و زحمت زیادی دارد  

عزیزان اینهمه دانشمند و ثروتمندوستاره در جهان داریم به خدا قسم حیف است از وجود نازنینشان محروم و ممنوع باشیم از سخنان زیبایشان بخاطر کمی امکانات و شرایط بد محروم و ممنوع باشیم 

سخنانی که تحولات عجیبی در ما بوجود خواهند آورد همنشینی و هم صحبتی با آنها معجزه می کند حیف است از دیدن آن عزیزان محروم و ممنوع باشیم ابوالفضل ابراهیمی تلاش می کند در ابرسج آن بزرگواران را جذب و جلب کند تا نه تنها خودش و خانواده و دوستان و اقوامش که همه ابرسجیان از وجود آن نازنینان بهره و لذت ببرند من دوست ندارم سالها در کنار بخیلان و هوسبازان زندگی کنم و عمرم تلف شود و همینطوری مثل پداران و پدربزرگانم بمیرم و هیچ خیری ندیده باشم   من می خواهم با جذب و جلب توانمندان امکانات و شرایط را به حد مطلوب و عالی برسانم 

من دوست ندارم مثل اجدادم از حضور گرم دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها ممنوع و محروم باشم من آنها را می خواهم و با نثار جان و مال و اعتبار و آبرویم سعی در جذب و جلبشان می کنم دعا می کنم آرزو می کنم تا از سراسر جهان ستاره های محبوب و توانا را دعوت می کنم به ابرسج بیاورم و الگوی همه روستاها بشوم من نمی خواهم مثل اجدادم مظلومانه و غریبانه در نهایت عقب افتادگی مثل یک سیمرغ در قفسی از دنیا بروم من آسمان جهان را می خواهم تا که پرواز کنم و پروازم را همه دنیا ببینند و همه اطرافیانم را بهره مند و توانا کنم من می خواهم این کلبه احزان و چاه و زندانی که بخیلان و هوسبازان برایم درست کرده اند را گلستان کنم و همه را بهره مند گردانم برای همین با سختی و هزاران جوروجفا و بدون هیچ استادی در نهایت افراط و تفریط و بدترین ریاضتهای عرفانی و روحانی عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار و سحرخیز و کوهنورد و خیر و نیکوکار شدم 

من نمی خواهم عمر و جوانی و سلامتی خودم و هم روستائیان مظلوم و معصومم مخصوصا سالخوردگان و کودکان بیهوده و بی هیچ لذت و بهره ای تلف شود و در زیر خراوارها خاک در نهایت حسرت و آیا و امید و ای کاشها بخوابیم 

من می خواهم در نهایت لذت و بهره به زیر خاک بروم 

حسرت گرما نماند بردل تائب چنین   سوز بی حد خزانها را تلافی می کنم   

تائب چه باشد مشکلت زانوی غم داری بغل  ولله و خیر والماکرین افسرده و غمگین چرا 

پیروز گردی عاقبت لکن توکل بایدت   ولله و خیر و الفاتحین پرحسرت و بدبین چرا  

بنام خدائی که به ما توفیق خدمت داد  تقدیم به دلهای دریا و قلبهای شیر در سراسر دنیا 

بدست بخیلان و هوسبازان اسیر شدم                  درقعر چاه و کنج زندان بسیار دلگیر شدم 

به خداوند پناه بردم و از ایشان کمک خواستم          صبر و شکر جمیل نمودم تسلیم تقدیر شدم 

سالها گذشت و با این وضعیت سوختم و ساختم      اصلا باورم نمی شد که چرا زمینگیر شدم 

پروردگار شاهد بود دلم به همین خوش بود             من زیر بار غم و غصه در جوانی پیر شدم 

با آیات و روایات هم که جور درنمی آمد                 سوء تفاهم ها هم زیاد بود خرد و خمیر شدم 

تا اینکه عاقبت دستهای غیب را همه دیدند            درهای رحمت باز شد و به لطف خدا شیر شدم 

ماه از پشت ابر بیرون آمد از خودم دفاع کردم          یک عمر بی گناه تضعیف و تخریب و تحقیر شدم 

این بود تفسیر داستان یوسف شرح حال تائب         از برکت اشعار حافظ اینچنین دلیر شدم   

تا دلهای دریا و قلبهای شیر با خبر شوند               آن عزیزان بدانند که بی گناه اسیر شدم 

با اینکه عاشق و عارف و شاعر و نویسنده ام         تحت تاثیر مغروران سالها بی تاثیر شدم    

معجزه همنشینی با توانمندان

چه خوب است صداقت و ایمان و فعالیت و فداکاری چه عالیست تلاش در راه فرهنگ و ورزش اولین معجزه اش جذب و جلب بندگان توانای خداست که سوالاتشان و صحبتهایشان نظراتشان معجزه می کند انسان را بزرگ می کند حتی اگر در یک روستا باشی و غریبانه و مظلومانه و در بدترین شرایط و با کمترین امکانات به اوج هوش و دانش برسی یوسف صدیق در یک گوشه از این جهان با پدری بزرگوار و دانشمند لایق و شایسته بودند و در عاقبت هم به لطف خداوند مزد و پاداش شایستگی خودشان را گرفتند عشق بازی با خداوند حتی اگر سالها طول بکشد حتی اگر باعث اوج جوروجفا در کلبه احزان و چاه و زندان بشود باز خداوند که سردسته مکاران است در یک چشم به هم زدن تمام مکرها و بخلها و کینه ها را خنثی می کند و حق برباطل پیروز می گردد 

انسانهای بسیار شایسته در گوشه و کنار این روستاها زیاد داریم که هرکدامشان می توانند برای گلستان شدن جهان ایده پرداز بشوند کارهای بزرگی بکنند اما حمایت و عنایت و همکاری می خواهند 

انسانهای توانا و بندگان محبوب پروردگار وظیفه دارند آنها را تقویت کنند بسود این جهان است ارزش و ثواب فراوان دارد بهترین و بالاترین عبادت همین است 

همکاری با فداکاران مکمل عبادات ماست عبادات ما را تکمیل می کند لذت بندگی ما را هزاران برابر می گرداند 

وقتی که یوسف که در چشم همه یک برده بود تقویت و پرنور شد تمام مشکلات آن زمان کشور مصر و دیگر کشورها را حل کرد همه بحرانها را تمام کرد و همه

درکنار هم خوشحال و خشنود زندگی می کردند چرا چون یک عاشق در اوج سرافراز شده بود سربلند شده بود 

وقتی یک فداکار ظاهر می شود این یک نعمت بزرگ است قدرش را بدانیم تقویت و پرنورش کنیم با قلم و قدم و نفس و جان و مال خودمان یار و یاورش بشویم اگر سعادت و خوشبختی می خواهیم نگذاریم یک عاشق بی گناه تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان سالها در کلبه احزان و چاه و زندان گرفتار بماند به تقلید از عزیز مصر به اوج ماهش برسانیم مگر در هرروستا چند انسان زحمتکش و دلسوز و عاشق مثل تائب داریم به خداوند قسم در هرروستا یک نفر هم به زور پیدا می شود هرصدسال یکی پیدا می شود که نعمت و برکت خداست به شرط اینکه حمایتش کنیم 

داستانش را به گوش دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب برسانیم آنها وقتی بفهمند آنها وقتی مطلع بشوند خیلی زود آستین ها را برای حمایت و همکاری بالا می زنند من معجزاتش را دیده ام اینجا در ابرسج سالهاست فداکاری در راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه را به اوج رسانده ام اما یک نفر حاضر نشد ده دقیقه تعریف این خوبیها را کند یک نفر حاضر نشد چند خط بسود تائب که نه بسود روستا قلم بزند اما من با جذب و جلب انسانهای بزرگ این کار را کردم تا باسوادان و بافرهنگها و نیکوکاران و بزرگان ابرسجی در سراسر دنیا بیدار و هوشیار بشوند من مهندس اتحادیان عزیز را جذب و جلب کردم تا از نزدیک داستان تائب را با تعاونی صخا ببیند و همه را به عمق این مهم ببرد من تلاش خودم را کرده ام باز هم می کنم چون کوششیست بهر رضای حقتعالی پس هرچه زودتر دست بکار بشویم تا کی این درک نکردنها با امثال تائب باقی بماند تا کی تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان پرواز من اوج من که از برکت علم و عرفان و عشق و ایمان است به چشم بزرگان دنیا نیاید آنها از اینگونه پروازها لذت می برند عشق می کنند حال می کنند پس باید کسانی باشند که پرواز تائب را به چشم دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها بیاورند مثل پرواز عباس برزگرها در بوانات شیراز وقتی که به چشم حتی خارجیها و آلمانیها آمد به نفع آن منطقه شد اشتغالزائی شد این منظور و هدف تائب از یک دنیا اصرار و پافشاریست 

تا درخت دوستی برکی دهد   حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم  

جناب مهندس اتحادیان مدیر کل بازنشسته آموزش و پرورش مشهد از باسوادان و بافرهنگهای بزرگواری که حاصل دعا و آرزوهای تائب بود و هست به همراه استاد گرامی فیض بخش که دوست همکار ایشان می باشد مهمان ما در ابرسج بود و از مناظر زیبای این روستا دیدن فرمودند و از نزدیک داستان فعالیت و فداکاری مرا با صخا دیدند و شنیدند و دقایقی را در این باره صحبتهای شیرینی داشتند که به سمع و نظرتان می رسانم و این ضبط شد و در روستا پخش گردید 

ببینید شما باید شرح زندگی یک آقای زحمتکشی مثل ابوالفضل ابراهیمی را که عمرش رو و خانواده اش را و شادیش را نشاط زندگیش را فدای آبادی این روستا کرده اینرو روزنامه ای کنید رسانه ای کنید بفرستید به شصت روزنامه کشور تا این روزنامه ها که دارای نویسندگان برجسته تحلیلگران برجسته جامعه شناسان برجسته و مردم دوستان برجسته دارن بیان اینجا با این آقا ابوالفضل ابراهیمی مصاحبه کنند و بگویند آقا چی باعث شد که تو زندگیت را فدا کردی در این روستا چرا بچه هاتو فدا کردی چرا زنتو فدا کردی اونها وقتی بیان چون اطلاعات دارن سوالات زیبا و شیرین می پرسن می فهمن که این سوخته مردمش هست این عاشق مردم روستایش است چون عاشق و سوخته این مردم است خودشو زن و بچه هاشو فداکرده بجای اینکه بچه هاش دکتر و مهندس بشن خانمش کارمند بشه خودش کارمند اداره بشه همه را آورده در خدمت روستا که یک صندوق تعاونی درست بکنه و مردم را بیدار و هوشیار بکنه که آقا بیشتر کار بکنید بیشتر تولید بکنید نگذارید بچه هاتون برن دانشگاه بگذارید بچه هاتون کار کنن توی همین روستا گاوداری کنین دامداری کنین مرغداری کنین قالی بافی کنین مردم را تحریک کنین مصرف کننده شهر بیاد لبنیات سالم گوشت و مرغ و کره و پنیر سالم کشک سالم بخرن همه چیز رو بصورت اورگانیک دسته اول کره شیر ماست پنیر خامه وقتی مردم در شهر بدونن یک روستائی مثل ابرسج هست که محصولات طبیعی تولید می کنه و این محصولات سالم هستن مردم میان اینجا درنتیجه مردم روستا از فقر و بدبختی نجات پیدا می کنن اونیکه گاو نداره یک گاو می خره اونیکه دو تا گاو داره چهارتا می خره چهارتا برادرن می رن یک تعاونی گاوداری و مرغداری درست می کنن و این باعث رشد روستا می شه یکدفعه ای هم نمی شه آقای روزنامه آقای نویسنده آقای روزنامه کیهان آقای مدیر رونامه ایران آقای مدیر روزنامه همشهری آقای روزنامه خراسان آقای روزنامه قدس بداد برسید بداد این مردم برسید ولله ابوالفضل ابراهیمی می خواد مردم را از فقر نجات بده مردم را پولدار کنه نگذاره مردم مهاجرت کنن روستا تخلیه بشه و اینها برن تو شهر حاشیه نشین بشن تاکسی تلفنی و یا کلفت و نوکر خانه ثروتمندان بشن آرزوی من یک آرزوی ملی و مذهبیست روزنامه نگاران صاحبان جراید شما که قلم دارین شما که توان دارین بیائید بداد ما برسین 

لذت با خدا بودن را هزاران برابر کنیم

این یک رمز و راز عرفانیست این یک بیان شیرین عرفانی و روحانیست از یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری حمایت و همکاری دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب و توجه و عنایت بندگان توانای خداوند از سراسر دنیا به یک انسان فداکار آنهم در اوج انسانیت و شرافت لذت با خدا بودن را هزاران برابر می کند پس خیلی زود و سریع انسانهای توانای خداوند به یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری توجه و عنایت کنند 

این یک فرهنگ بسیار بسیار زیباست اگر بتوانم من تائب در روستای ابرسج با ایده ارزشمندم یعنی صخا جا بیندازم در یک چشم به هم زدن روستایم نه تنها گلستان می گردد بلکه در یک چشم به هم زدن الگوئی برای همه روستاهای دنیا خواهد شد و من که به جهان در صلح و دوستی می اندیشم اصرار و پافشاری در این راه دارم دعا و آرزویم جذب و جلب توانمندان است 

فداکاران در هرروستائی باید بهترین عنایتها را شاهد باشند چون بهترین انسانهای روی زمین هستند با خدا بودن یک چیز دیگریست و زمانیکه لذت با خدا بودن زیاد شود و کسانی باشند که با حمایت و همکاری خودشان با یک فداکار این لذت را هزاران برابر کنند محشر می شود 

باید لذت با خدا بودن را زیاد کنیم و این وظیفه آن بندگانیست که در سراسر دنیا خداوند عزت و قدرت و ثروتشان داده است شهرت و محبوبیتشان داده است وقتی لذت با خدا بودن را زیاد کنیم دست شیطان و یارانش کوتاه می شود و آنوقت همه با هم در سطح جهانی یکسان و یک اندازه و فارغ از هردین و آئینی فقط خدا را می پرستیم و فقط از ایشان یاری می جوئیم و دیگر همه دغدغه ها برطرف می شوند و یک دغدغه بیشتر برای بشر نمی ماند و آن هم اوج عزت و بزرگیست دغدغه لذت با خدا بودن را روزبروز بیشتر و بهتر بگردانیم 

این دین و آئین من است این فرهنگ من است که آئین ابراهیم خلیل و اسحاق و یعقوب نبی و یوسف صدیق است کسانی که لذت با خدا بودنشان در اوج بود و صددرصد خالص بود و ما پیرو چنین عزیزانی هستیم و همه کسانی که از پیروان این عزیزان بودند  

همه در سطح جهانی یکی هستیم همه بنده ایم و فقط خداوند مولا و هم و غم ماست فقط به خدا اندیشیدن یک هنر زیباست که تنها کسانی خالق این اثر می باشند که به درک و فهم و بزرگی رسیده باشند  و بزرگتر از انبیاء و اولیاء نداشته ایم کسانی که با همه قدرت و عزت و ثروتی که داشتند به غیر از خدا به چیزی نمی اندیشیدند و تمام وجودشان صددرصد وقف و هزینه خداوند شده بود 

پس عزیزان توانمند حمایت و همکاری شما با یک عاشق آنهم در اوج صداقت و ایمان و فداکاری با یک ایده درخشان و تابان و گره گشا و نان رسان و مشکل گشا مثل تائب در ابرسج با صخا لذت با خدابودن این انسان عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار و سحرخیز و کوهنورد را هزاران برابر می گرداند چون با وجود ضدهمکاری ها و عدم حمایت و عنایت و همکاری تک تک شما عزیزان تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان قرار می گیرد و لبخند خداوند برتائب تلخ و زهر می شود و البته به کام اطرافیان تائب هم سالهاست که تلخ و زهر گشته است پس عدم همکاری و عنایت و حمایت شما عزیزان ظلم و ستم بزرگیست برهمه فداکارانی که طالب محبت و  انسادوستی هستند 

و اما حمایت و عنایت و همکاری بندگان توانای خداوند به یک فداکار لطف و محبت بسیار عظمیست و ارزش و ثواب فراوانی خواهد داشت چون دلهای فراوانی شاد می شوند با سربلندی و سرافرازی یک بنده عاشق آنهم در یک روستا از این جهان پهناور 

با حقیقت به شدت مخالفت می شود

تمام حقیقت ها از سه مرحله عبور می کنند اول به تمسخر گرفته می شوند دوم به شدت با آنها مخالفت می شود و سوم به عنوان چیزی کاملا بدیهی مورد قبول واقع می شوند (شوپنهاور ) 

در روستای خودم ابرسج شروع به فعالیت و فداکاری کردم و با یک مجموعه ارزشمند بنام صخا به میدان فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه و اشتغالزائی و بیداری و هوشیاری پا به میدان گذاشتم اول از خودم شروع کردم و با خانواده و دوستان بسیار عزیزم ادامه دادم 

من همه این مراحل را طی کردم مورد تمسخر و طعنه و سرزنش بخیلان و هوسبازان قرار گرفتم و صبر و شکر جمیل پاسخم شد جوابم شد با من به شدت مخالفت شد توهین و تخریب و تحقیر و تضعیف شدم و سالها ایستادم و باز هم صبر و شکر جمیل کردم و با سخنان بزرگان و اشعار شاعران و مخصوصا اشعار حافظ و آیات و روایات پروردگار باز هم مخصوصا با داستان یوسف به خودم آرامش دادم و با کوهنوردی و ساعتها درددل با خداوند در دل کوه و صحرا خودم را محکم و استوار کردم به این امید که هرکس خداوند را یاری کند خداوند هم یاریش می کند و درهای خیر و برکت و رحمت را برویش باز می نماید 

در این مرحله سختی های فراوانی را متحمل شدم و بی گناه اذیت و آزار می شدم و ضدهمکاری ها و عدم حمایت و عنایت و همکاری های فراوانی را دیدم تا اینکه به درصد بالائی رسیدند اما یاد و نام یوسف صدیق را در وجودم جاری کردم و هروقت بدنم فریاد می زد که بس است من گوش نمی کردم و ادامه می دادم هروقت از صبر و شکر جمیل برجوروجفاها خسته و بیزار می شدم به خودم دستور ادامه دادن می دادم و باز هم با سجده های شکر در کوه و بیابان در اوج سحرگاهان به آرامش می رسیدم دعا می کردم و آرزوهای خوب می کردم و البته از خداوند کمک و یاری هم می دیدم 

(و خیلی وقتها هم از خودم خواهش می کردم که ادامه بده خدا بزرگ است و البته خواهشم اجابت می شد و ادامه می دادم) 

و همین کمکها و یاریها بود که لذت صبر و شکر جمیل را حتی در اوج بحرانها در من زیاد می کرد تا اینکه در یک سال گذشته و از برکت پذیرائی و راهنمائی مهمانان عاشق طبیعتی که هرهفته به ابرسج و برای دیدن مناظر زیبای طبیعی این روستا تشریف می آورند  وارد مرحله سوم شدم و فعالیت و فداکاریم تحسین شد تعریف و تمجید و تشویق شد و من آثار و برکاتش را کم کم مشاهده می کردم 

اشعار و مقالاتم را برای این عزیزان بازگو می کردم و آنها هم به من نیرو و انرژی بیشتری می دادند  که باز هم خداوند را شکر می گویم 

با انسانهای تازه و توانا درهای جدیدی برویم باز گردید و موقعیت های مناسبی خلق می شد  این همان وعده های خوب و خوش رنگ خداوند به نیکوکاران بود که من مشاهده می کردم و به عنوان چیزی کاملا بدیهی مورد قبول واقع می شدم  هرچند این مرحله فکرش را نمی کردم برای من سالها طول کشید خیلی زیاد و این مدت جان شکار و طاقت فرسا را فقط با داستان یوسف که روزی دو سه بار مطالعه و بررسی می کردم  تحمل نمودم 

و صبر و شکر جمیل یوسف صدیق به من نیرو و انرژی می داد تا فقط به پایان و عاقبتش بیندیشم که بوسیله عزیز مصر حمایت و یاری دید و سربلند و سرافراز شد و همه را خشنود ساخت این قسمت لذت صبر و شکر جمیل را در من هزاران برابر می کرد  

از اینکه با حقیقت به شدت مخالفت می شود برایم دردناک و باورکردنی نبود آنهم با یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری اما حتما خواست خداست چون در داستان یوسف هم به وضوح و روشن می بینیم شدت مخالفت بخیلان و هوسبازان را که منجر به سالها چاه و زندان یوسف شد و من خوب فهمیدم که چاره ای جز استقامت ندارم تا عقل و هوش و دانش خودم را بالا و بالاتر ببرم و به اوج برسم 

و حاصل این سالها مقالات و اشعاری بود که کم کم در طول شبانه روز ارائه نمودم و به سمع و نظر تک تک عزیزان در سراسر دنیا رساندم و مطالعات و بررسیهائی بود که در این فرصت در زندگی کار آفرینان و بزرگان دنیا داشتم و از این همه توفیق که برمن عطا گردید سپاسگزار خداوند بزرگ و بخشنده و مهربانم از اینکه از طریق اشعار و مقالاتم دوستان و عاشقان فراوانی در سطح جهانی یافتم بی نهایت ممنون خداوندم 

امیدوارم در آینده ای نزدیک داستان زندگی پرفراز و نشیب من و خاطرات تلخ و شیرینم در سطح جهانی در قالب کتاب صخا الگوئی برای تک تک فداکاران و نیکوکارانی که در اول این راه هستند بشود و مرهمی بردلهای زخمی انسانهای عاشق باشد  هرچند که با وجود داستان یوسف صدیق نیازهای همه عاشقان صابر و شاکر برآورده می شود اما من هم به سهم خودم در این تفسیر سوره یوسف و داستان یوسف نقشی ارزشمند داشته باشم  و مطمئن هستم داستان زندگی من یک تفسیر واضح و روشنی براین سوره از قرآن خواهد شد و مفسران بزرگ جهان را دعوت به دیدن و شنیدن خودم و داستان زندگیم می نمایم این یک دعوت ارزشمند و خداپسندانه است امیدوارم قبول بفرمایند و قدم بردیدگان تائب عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و فداکار در ابرسج بگذارند و من خاک پای همه دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب پروردگار را سرمه چشمانم خواهم کرد  و دعا و آرزویم حمایت و همکاری و عنایت براین فعالیت و فداکاری بی نظیر می باشد آمین یا رب العالمین    

 

تقدیم به تک تک شما و البته ممنون و متشکرم

شروع کردم به امید خدا خوشحال و خندان                            فرستادم هزاران لعنت و نفرین برشیطان 

خداوندا قسم دادم تو را در کار و بار خود                                به آن صبری که یعقوب نبی در کلبه احزان 

و یا آن صبر یوسف قعر چاه و کنج زندان                                 الهی صدهزاران بار شکرت ای پناه دردمندان 

الا ای یاور هربنده بی یار و بی کس                                      برآور آرزویم را اجابت کن دعایمان 

قسم دادم تو را در اوج مستی و فداکاری                               به لطفی که تو را باشد به اهل عشق و ایمان  

پناهم ده که تنها دل به امید تو بسته ام                                خداوندا مرا مگذار تنها با هوسبازان   

عزیزان شاد باید کرد تائب را به هرقیمت                                که تا روی بخیلان کم شود از لطف یزدان 

بکوش ای جان که باشی نان رسان و کار فرما                        ثواب و ارزش این کار می باشد فراوان  

دلم خوش هست برآن وعده های خوب و خوش رنگت               زدم برآب و آتش تا شوم مقبولت ای جان 

در راه قرض الحسنه و خیریه و فرهنگ و ورزش هرچه فعالیت و فداکاری و حمایت و همکاری نمائیم باز هم کم است زیرا هزاران بلا و مصیبت از ما و خانواده و جامعه ما دور خواهد شد و به اوج دانش و هوش و آگاهی خواهیم رسید این خاصیت پندار و گفتار و کردار نیک است 

و تقدس این کار در خودمان و نسلهایمان جاری خواهد شد و یک فرهنگ بسیار زیبا و خداپسندانه است 

پس از این راه درخشان و تابان خودمان را در سطح جهانی به شهرت برسانیم با فعالیت و فداکاری در این راه اگر به شهرت برسیم جاویدان خواهیم شد با حمایت و همکاری از فداکاران هم می شود به شهرت رسید و باز هم این فرهنگ قشنگ و زیبا جاویدان می باشد 

صخا یک مجموعه انساندوستانه و خیرخواهانه است یک فرهنگ زیباست و علاج همه دردهای یک روستاست یک ایده بسیار ناب و ارزشمند که باید در روشن ماندن و تقویت و پرنور شدنش از هیچ کوششی دریغ نورزیم 

تائب صاحب این ایده در روستای ابرسج است صخا حاصل زحمت یک انسان عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و البته سحرخیز و فداکار و کوهنورد است 

تائب مثل یک شیر پشت صخاست و خانواده اش را بعد از سالها همت و فعالیت و فداکاری با خودش همراه کرد تا این ایده کم کم درخشان و تابان گردد و الگوی همه روستاهای دنیا بشویم  تائب دارو ندار و جان و مالش را وقف صخا کرد تا این ایده روشن بماند تائب در این راه همه هوا و هوسها را با از خود گذشتنن کنار گذاشت و تنها یک هوس را جایگزین تمام هوا و هوسهای زود گذر کرد و آن تقویت و پرنور کردن صخاست یک هوا و هوس ارزشمند و گره گشا و نان رسان و مشکل گشا که جاویدان می باشد  

تائب بخاطر صخا دعا کرد آرزو کرد ثروتمند شود و شد و صددرصد ثروتش را وقف صخا کردهرچه خداوند در این سی سال گذشته به تائب داد و می دهد جان و مال و نفس و قلم و قدم و دوستان و یاران خوب و ارزشمندو تازه و توانا و اعتبار و آبرو شهرت و عزت و قدرت همه را وقف صخا کرد  تا سرافراز بشود و همه را مخصوصا سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را خوشحال نماید هرچند تا محقق شدن وعده های خداوند مبنی برحمایت و پشتیبانی نیکوکاران زمان لازم هست چون یک دست صدا ندارد و با یک گل بهار نمی شود اما به عشق و به یاد یعقوب نبی و یوسف صدیق که سالها در کلبه احزان و قعر چاه و زندان صبر و شکر جمیل کردند تا دستهای غیب حامیشان شد صبر و شکر جمیل می کنم و در این راه بی نهایت فعالیت و فداکاری می کنم تا به وعده های خوب و خوش رنگ خداوند که شامل همه نیکوکاران عالم شده است برسم 

وظیفه من بعنوان یک انسان مظلوم و عاشق و عارف و شاعر و نویسنده و اهل فرهنگ و ورزش حرکت و خدمت و استقامت و عنایت و محبت و در یک کلام عملکرد مثبت بود که توفیق یافتم و شروع کردم و سالها ادامه دادم و هستم حالا نوبت شماست 

در سوگ صبح همدم مرغ سحر شویم     در صبر غم به سرو بلند اقتدا کنیم 

با این یقین که از پس یلدا سحر شود      برخیز تا به حرمت قرآن دعا کنیم  

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد    تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید  

صخا از معجزات علم و عرفان   صخا لطف و عنایتهای یزدان  

حاصل زحمت من و خانواده و دوستانم صخا شد خداوندا قابلی ندارد فقط از تو خیر و برکت می خواهم تا بتوانم راحت و آسان خدامت کنم و بخاطر بخیلان و هوسبازان و تحت تاثیر آنها شرمنده دردمندان و مظلومان و معصومان نشوم پس با دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوبت از سراسر دنیا یاری و تقویت و پرنورم بنما آمین یا رب العالمین  

من تائب در ابرسج با ایده ارزشمند صخا در اوج فعالیت و فداکاری عاشق تک تک فعالان و فداکاران دنیا هستم و دستشان را می بوسم و تشنه دیدار آن عزیزان می باشم و خاک پایشان را سرمه چشمانم می کنم تا تقدس آن بزرگواران در من خوب و خوش جاری گردد و در داستان زندگیشان خیلی مطالعه و بررسی می کنم تا از تجربیاتشان بهره مند بشوم و در راه تقویت و پرنور شدن صخا بهره ببرم که روستایم را گلستان کنم و الگوئی بشوم برای همه روستاهای دنیا