خواستم برای مردم قدمی محکم و بدرد بخور بردارم دیدم با دست خالی نمی شود چکار می توانم بکنم ناگهان جمله از خود گذشتی به گوشم خورد همین جرقه ای شد برای اینکه به آرزویم برسم و از همان لحظه شروع کردم گفتم اول برای خودم کاری بکنم پس از همه دلبستگیها دل کندم و کار بزرگ را برای خودم شروع کردم خودسازی و از خودگذشتن نزدیک به چهل روز بی نهایت تلاش کردم و همه را خوشنود کردم
و از جاهائیکه فکرش را نمی کردم هدایت و حمایت می شدم
و بعد از خانواده ام شروع کردم و قدمهای بعدی را برداشتم و خدا راشکر که توانستم هدیه ای ناب در قالب قرض الحسنه به مردم عزیزم تقدیم کنم
آری من به وظیفه خودم عمل کردم و نام هدیه ام را صخا گذاشتم حالا نوبت شماست که این هدیه را با جان و دل بپذیرید تا همه نسل به نسل استفاده کنند
و نام نیکی و یادگاری از خودمان بجا بگذاریم که آیندگان خیلی راحت استفاده ببرند
عارفان و عاشقان برای مردم بهترین هدیه را داشتند و دارند هدیه تائب هم صخا شد
پس خودمان را دست کم نگیریم با از خود گذشتن و در فکر مردم بودن می شود هزاران کار انجام داد فقط رحم و غیرت و خجالت یادمان باشد
نباید برای هدیه ای که یکنفر با جانبازی و از خودگذشتگی مفت و مجانی بدستمان می رساند و از ما توقع مزد و پاداشی ندارد حرف و حدیث در بیاوریم
اسب پیشکش را که دندان نمی شمارند
نباید اجازه غیبت و توقعات و انتظارات بی جا و بالا بدهیم فقط باید حمایت و عنایت کنیم
بدانیم که این هدیه راحت بدستمان نرسیده است پس قدرش را بدانیم و استفاده ببریم و دعا کنیم تا خیر و برکت بگیریم
تائب فداکاری کرد ما هم همکاری کنیم مبادا با جوانمردان ضدهمکاری کنیم
آیا زمانش نرسیده که غیبت و تهمت و سرزنش و گلایه و بغض و کینه را کنار بگذاریم و باکسانی که فداکاری می کنند همکاری کنیم
آیا زمانش نرسیده که از ضدهمکاری و توقعات بی جا و انتظارات بالا دست برداریم
آیا زمانش نرسیده که قدر عاشقان و جانبازان را بدانیم و ازآنها به نحو احسن حمایت کنیم
آیا زمانش نرسیده که یاران خداوند را خالصانه یاری کنیم و خدا را از خود خوشنود گردانیم
هفته صخا در سال نود و چهار نهم الی پانزدهم اسفند از خداوند خیر و برکت ویژه می خواهم و هدیه ای ارزشمند برای صخا و برای خوشنودی همه مردم
تا با قدرت سال جدید را شروع کنیم خداوندا دعای تائب را درحق صخا مستجاب گردان
قلبها را بسوی صخا متمایل کن خیر و برکت عظیم عطا بنما بر دلهای سیاه و چشمهای شور هم لعنت کن فقط خدا
مرنج حافظ و از دلبران حفاظ مجوی گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست