آنچه برما در اوج فعالیت و فداکاری گذشت

ما بعنوان یک انسان دلسوز و غمخوار سعی و تلاش کردیم که برای مردم بخصوص قرض داران و دردمندان کاری بزرگ و بیاد ماندنی در قالب قرض الحسنه و خیریه انجام بدهیم 

و سالها تجربه کسب کردیم و خانواده و دوستان و اقوام را هم در این عمل خداپسندانه شریک نمودیم تا با کمک و تشویق و ترغیب هم صاحب یک مجموعه مفید و موثر در روستای خودمان باشیم 

کاری که ما کردیم و خدماتی که ما ارائه نمودیم یک نوع فداگاری بی نظیر و متفاوت بود و هست که لایق و شایسته بهترین توجهات و حمایتها می باشد 

اگر انسانهای توانا و باسواد و بافرهنگ ما را یاری نمایند می توانیم با قدرت و قوت بیشتری خدمات آسان و راحت ارائه بدهیم متاسفانه با ضدهمکاری عده ای که تعدادشان به سی درصد نمی رسد و با معوقات آنها سختی های فراوانی در این کار خیرخواهانه و انساندوستانه نصیب و قسمت و روزی ما می گردد که قابل تحمل و جبران نیست 

مشکل و نقطه ضعفی که با یک ابرمیلیاردر و یک سوپرپولدار بکلی برطرف می شود و دست و بال ما را برای ادامه کار باز می گذارد و توان و انرژی ما را هزاران برابر می گرداند 

اعتبارات و افتخارات بزرگی را نصیب ما می گرداند حمایت و همکاری که بسیار واجب و الزامی است و باید از کارآفرینانی همچون تائب در راه گره گشائی و نان رسانی صورت بگیرد 

آنچه برما از معوقات گذشت قابل توصیف نمی باشد چون جوروجفاهای زیادی را به ما تحمیل می کند و باعث سوء تفاهم ها و سوء ظن ها و خیلی چیزهای دیگری می شود که شایسته یک خانواده فعال و فداکار نمی باشد 

اگر یک انسان بسیار توانا در این جهان به این بزرگی از ما در صخا حمایت و همکاری نماید ما می توانیم بهترین قدمها را در راه پیشرفت و رشد و شکوفائی روستایمان برداریم و یک الگوی مناسبی برای همه روستاهای جهان بشویم 

با وجود اینهمه باسواد و بافرهنگ که می توانند بهترین تفاسیر را از این عمل انساندوستانه ما در صخا داشته باشند جای تاسف است که در جذب و جلب ثروتمندان معروف و مشهور مشکل داشته باشیم و این کار با این وسعت و عظمت و با این تجربه بالاتر از بیست سال با سختی به خدمات خودش ادامه بدهد و با این همه مقالات صخا که گویای همه چیز است 

گویای عشق و علاقه به کارآفرینی و جانبازی و خدمتگزاری به مردم گویای رنج و تلاش کارآفرینان و سرپرست های کارهای خیرخواهانه که با چه مشقت و رنجهائی شبانه روز برای حفظ یک مجموعه ارزشمند و گرانبها در یک روستا همت می کنند 

مجموعه ای که می تواند برای یک روستا پیامهای خوبی داشته باشد و با جذب افراد خیر و نیکوکار جهانی در قالب قرض الحسنه شغلهای فراوانی ایجاد کند و جلوی بسیاری از ضررها را که نو جوانها و جوانها ممکن است بخاطر بیکاری و دستهای خالی دچارش شوند را بگیرد 

آنچه برما در یک کار خیر و نیکوکارانه می گذرد شایسته و لایق فداکار و جوانمردی همچون تائب نمی باشد و این ناخوشایند است امروز اگر قدر و ارزش یک عارف و عاشق و شاعر و نویسنده فداکاری همچون تائب را که سالها یک مجموعه قرض الحسنه و خیریه افتتاح کرده است و با همه مشکلات و نقاط ضعفش جوانمردانه ایستاده و به امید حمایت و همکاری لحظه شماری می کند و برای روستا یک نقطه قوت و یک چشم و چراغ است ندانیم ظلم و ستم بزرگی است که به خداوند کرده ایم چون امثال تائب قصد خدمت کردن و یاری کردن خداوند را دارند پس نباید بخاطر ضدهمکاری دانشمندان و ثروتمندان معروف و مشهور که می توانند فقط یک نفرشان باعث تقویت این مجموعه بشوند محنت و عذاب و سختی ببینند فداکاران شایسته ضدهمکاری نیستند 

یک روستا نمی تواند از همه مردم توقع و انتظار فداکاری داشته باشد اما توقع و انتظار حمایت و همکاری از فداکاری همچون تائب نمی تواند زیاد هم سخت باشد 

ارزش حمایت و همکاری بی بهانه کمتر از فداکاری یک انسان فعال و فداکار نیست و حتی بالاتر هم است و ارزش فراوانتری خواهد داشت 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

حمایت افراد توانا می تواند جلوی بسیاری از سوء تفاهم ها و سوء ظن های موجود را بگیرد و این خیلی خوب است که با یک ابرمیلیاردر هم درست می شود 

و حمایت و همکاری در قالب قرض الحسنه نمی تواند زیاد هم سخت و مشکل باشد 

آنچه برفداکاران و نیکوکاران در چنین مجموعه هائی می گذرد بسیار سخت و طاقت فرساست و برخلاف آیات و روایات و احادیث است 

چون همه می دانیم که پاسخ و جواب جوانمردی و فداکاری همان جوانمردی و از خودگذشتگی باید باشد تا دو طرف ترازو مساوی گرددوگرنه درست نمی شود و جور در نمی آید 

باید عنایت و توجه به فداکارانی همچون تائب باشد تا شاهد خبرهای خوب و خوشی باشیم که زمینه خشنودی قلب قرض داران و دردمندان را فراهم کند 

آنچه برما در صخا این دو سه سال اخیر گذشت که همه بخاطر معوقات بود که تنها سی درصد بیشتر نبوده و آنهم طبیعی است در شان و در خور یک عاشق به هیچ وجه نبود و نیست چون با عنایت دو سه نفر خیر و نیکوکار درست می شد و من هم برای جذب آن عزیزان شبانه روز نخوابیدم و به آب و آتش زدم که امیدوارم به زودی مزد زحمات خودم را بگیرم 

وقتی می شنویم که چه حیف ومیلهائی در جهان می شود وآنوقت ما در اوج فداکاری چه شبهائی را در حسرت مبالغ ناچیزی تا به صبح نمی خوابیم دردمان بیشتر می شود که باید نویسندگان و شاعران ما اینها را به قلم بیاورند و شرح این مظلومیت ما را در صخا به زبان بیاورند