برای بهتر شدن برای خوب شدن
آثار بسیار شوم بدحسابی زیاد است و اجازه نمی دهد کار خوب پیش برود برای خوب شدن و بهتر شدن خوش حسابی باید باشد
یک کار خوب می تواند هزاران حرکت خوب را ایجاد کند صخا یک کار خوب می باشد اما بدون حمایت کاری از من ساخته نیست وظیفه من ایجاد یک کار خوب بود
که انجام شد همانطور که یک کار آفرین نیاز مبرم به حمایت مردم و مسئولین را دارد ما هم با ارائه این خدمات ارزشمند در قالب قرض الحسنه نیاز به همکاری داریم حداقل با معوقات به این کار خیر صدمه نزنیم همانطور که برای گرفتن وام هروز مصرانه پیگیر هستیم برای پرداخت هم همانطور باشیم
و بدانیم که کسانی گرفتار و دردمند در نوبت وام قرار دارند و صندوق باید با خوبی و خوشی جوابگو باشد نه اینکه مردم و صندوق را معطل خود کنیم
نباید صندوق تاوان بدحسابیها را بدهد نباید مشتریان خوب و آبرومند تاوان معوقات را بدهند
در برابر فداکاری دیگران مسئولیم همکاری بهترین پاداشی است که ما می توانیم به امثال تائب بدهیم
و گناه ضد همکاری بهیچ وجه قابل بخشش و قابل جبران نیست چون باعث سوء تفاهم و خیلی چیزهای دیگر می شود
اینجانب در اوج علم و عرفان در اوج محبوبیت خودم دست به اینکار زدم و چراغی روشن کردم
نیتهای بزرگی داشتم اهداف بسیار بالائی داشتم و بهترین خدمات را در زیباترین شکل ارائه نمودم اما در بین راه به معوقات برخورد کردم با اینکه همه را در این
زمینه روشن کردم و در اینمورد زیاد صحبت کردم اما همکاری همه ما را می طلبد که همدیگر را روشن کنیم و از این اخلاق بد هشدار و اخطار بدهیم
وقتی ما از دیگران توقع داریم که برای جامعه مفید باشند نباید با کسانی که خوب و مفید هستند جور و جفا کنیم
نباید کاری کنیم که دیگر کسی دلش نسوزد دیگر کسی حاضر نشود برای کسی کاری انجام بدهد فداکاران را پشیمان نکنیم
یک بنده خدائی که وام ازدواج می خواهد ضامن پیدا نکند چرا چون ضامن دیگران شدند بدحسابی کردند اکنون نمی توانند
انسانهای زیادی را می شناسم که به همه راحت قرض می دادند اما بخاطر بدحسابان الان به هیچ کس قرض نمی دهند فقط بخاطر بدحسابان
انسانهای بدحسابی را می شناسم که عین خبالشان هم نیست و علیرغم تکرار و مکررات بی خیال همه هستندبدون اینکه در نظر داشته باشند که مرتکب
چه اشتباه بزرگی می شوند و مرتکب چه گناه بزرگی می شوند
به نظر من توقع خوب بودن و بهتر بودن از یک کار خوب و یک انسان خوب صحیح نیست فقط باید همکاری کنیم و دیگران را به همکاری تشویق کنیم
واما حمایت. کسانی را می شنوم که پولهایشان به هدر می رود به عناوین مختلف اما نمی ترسند باکشان نیست اما پولی که در قرض الحسنه گذاشته اند می ترسند ویا می خواهند در این کارخیر شریک شوند جرات نمی کنند در صورتیکه می بینند چگونه مصرف می شود چگونه کار می شود
کسانی را می بینم که از کمترینشان پنجا ه ملیون فرش و مبل و تزئینات در گوشه خانه خوابیده هیچ فکری در موردش ندارندناراحت نیستند اما چندتومانی که در قرض الحسنه دارند که ثواب هم دارد هزاران اندیشه در موردش دارند هزاران ناراحتی پیش می آورند هزاران توقع پیدا می شودای کاش این افکاری که در مورد پس اندازها داریم در مورد تزئینات گران و بی مصرف منزلمان داشتیم