دزدان باورها چه کسانی هستند
گویندروزی دزدی در راهی بسته ای یافت که در آن چیز گرانبهائی بود و دعائی نیز پیوست آن بود
آن شخص بسته را به صاحبش باز گرداند
او را گفتند چرا این همه مال را از دست دادی گفت صاحب مال عقیده داشت که این دعا مال او را حفظ می کند
و من دزد مال او هستم نه دزد دین اگر آن را پس نمی دادم و عقیده صاحب آن مال خللی می یافت
آنوقت من دزد باورهای او نیز بودم و این کار دور از انصاف است
من بعنوان سرپرست یک کار خیر و بعنوان یک عارف و عاشق باورهای زیادی برای صداقت و ایمان داشتم و در این راه جوانمردانه به آب و آتش زدم
اما چیزهائی از انسانهای باسواد و بافرهنگ و توانا بانفوذ و باقدرت دیدم که فیل هم اگر بودی از پا در می آمدی
انشاء الله هرچه زودتر به خود بیائیم و بیشتر از این فداکاران را تحقیر و تخریب و تضعیف نکنیم
وبا گناه سنگین دزد باورها به آن دنیا نرویم
باور داشتم که اگر مردانگی را به اوج برسانم هیچگاه دچار بحران نمی شوم و همه با جان و دل حمایتم می کنند
باور داشتم صداقت و ایمان که به اوج برسد حتی دشمنان مخفیانه حمایتم خواهند کرد
باور داشتم که هیچکس نیست که از خدا نترسد مخصوصا کسانی که ادعا می کنند اما عکس آن را مشاهده کردم
باور داشتم که حق بر باطل پیروز است و حقیقت پشتیبانی بنام خدا دارد
باور دارم که دشمنان فداکاران و دشمنان جوانمردان عاقبت و روزگار سیاهی دارند
اما می بینم که مغرضان هیچ چیز را باور ندارند باور ندارند که عاقبت خوار و ذلیل می شوند و این جای تعجب دارد
من با همه باورهایم خیلی صاف و ساده به شما خدمت کردم اما شما ثابت کردید که در این دنیا چه راحت می شود زورگو بود یکنفر همچون تائب را با همه توانائیهایش له کردید
اما ورق برخواهد گشت اینطور نخواهد ماند با همه اعترافاتی که به صداقت و ایمان من شد پیش چشم بهترین عزیزان خیلی راحت به من در اوج علم و عرفان زور گفتید و ثابت کردید که در این دنیا چه راحت می شود زور گفت
امیدوارم متحول شوید و جبران کنید هرچند قابل بخشش و قابل جبران نیست
حتی به حقوق پایه من تجاوز کردید و خیلی راحت نزدیک به بیست سال زور گفتید با وجود واسطه های قوی که داشتم و ثابت کردید که در این دنیا چه راحت می شود زور گفت
خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید در دیگری
و از داستان یوسف فهمیدم عاقبت برادران کاسه گدائی بدستشان می باشد و یوسف با وجود چاه و زندان سربلند و پیروز و سرافراز می گردد