قشنگ بود صخا قشنگ بودصخا
اگه وجود خدا باورت بشه خدا یه نقطه می زاره زیر باورت و یاورت می شه (قشنگ بود)
چه خوب می شد یه روزی از همین روزا خدا میومد بوسم می کرد و می گفت
همه سختی های این مدت شوخی بود (قشنگ بود)
آنکس که بدم گفت بدی سیرت اوست
وآنکس که مرا گفت نکو خود نیکوست
حال متکلم ازکلامش پیداست
ازکوزه همان برون تراود که دراوست (قشنگ بود)
تائب چه باشد مشکلت زانوی غم داری بغل
ولله خیروالماکرین افسرده و غمگین چرا (قشنگ بود)
حسرت گرما نماند بردل تائب چنین
سوز بی حد خزانها را تلافی می کنم (قشنگ بود)
خداوند فرموده در برابر سختیها صبور و شکور باشید خودم تلافی می کنم
عتاب یار پریچهر عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند (قشنگ بود)
محصول انسانهای عارف و عاشق خدمت به مردم شد مثل تائب که صخا را به مردم هدیه کرد (قشنگ بود)
صخا حاصل شب زنده داریها و سحرخیزیها و جانبازیهای تائب می باشد
صخا برای باز کردن گره های نیازمندان برای خشنودی قلب بندگان خدا افتتاح شد اما بندگان هم باید شکرگزار باشند
خدا را شکر بگویند تا خیر و برکت زیاد شود با معوقات ناسپاسی نکنیم خدا را خوش نمی آید
خداوند به هرپرنده ای دانه ای می دهد اما آن را داخل لانه اش نمی اندازد (قشنگ بود)
شما یادتان نمی آید من هم یادم نمی آید ولی می گویند زمانی انسانها با هم مهربان بودند
قدر جوانمردان و فداکاران را می دانستند
بعضی بزرگ زاده می شوند برخی بزرگی را بدست می آورند و بعضی بزرگی را بدون اینکه بخواهند باخود دارند
چیزی ساده تراز بزرگی نیست آری ساده بودن همانا بزرگ بودن است