نمی گذارند که بردردها دوا باشی
کسانی که با غرض و بخل و کینه و غرور و خیلی چیزهای دیگر به جوانمردان اجازه جوانمردی نمی دهند و سد راه پیشرفت و رشد و شکوفائیشان می شوند
جواب خداوند را چگونه می دهند چون خداوند آنها را برای مردم ساخته و پرداخته کرده است
نمی گذارند که بردردها دوا باشی نمی گذارند که راحت گره گشا باشی (تائب)
کسانی که مانع فداکاران هستند و از هیچ شیطنتی دریغ نمی کنند و در تخریب و تحقیر و تضعیف فعالان همت و تلاش می کنند و گوش به هشدارها و اخطارهای پروردگار نمی دهند
آنهائی که اصلا به عاقبت و پایان تلخشان نمی اندیشند بدا بحالشان آنها باید جواب خشم و غضب خداوند و بندگان خداوندرا بدهند چون همه یک روز متوجه می شوند
و می فهمند که چرا دلسوزان و عاشقان نقاط ضعفی داشتند و می فهمند این نقاط ضعف از کجا سرچشمه اش بود و آنروز است که مردان خدا سربلند و سرافراز می شوند چون ابرهای تیره و تار کنار می روند و خورشید درخشان ظاهر می شود
از برکت حق بود که روشن گردید خورشید درخشان صخا من چه کنم (تائب)
با این همه تزویر و ریا من چه کنم بااین دل خون بی ریا من چه کنم (تائب)
تقدیر چنین بود چو یوسف بشوم اینگونه بود کار خدا من چه کنم (تائب)
و از همه مهمتر افراد توانا هستند که با وجود توانائی که خداوند نصیبشان کرد لطف و عنایتشان را از امثال تائب دریغ کردند و دست آنها را باز نکردند که باخیال راحت گره گشا باشند
اگر آنها رحم و غیرت و خجالتشان زیاد بود و توجه و حمایت و عنایتشان زیاد بود کینه و دشمنی های مغرضان و مغروران و منفوران اثراتش کمرنگ و بی اثر و خنثی بود
زبان سهل انگارها و بی تفاوتها برامثال تائب بسیار کوتاه بود و امثال تائب همیشه سرخوش و سرمست و با خیال راحت به جوانمردیهای خود ادامه می دادند
سرمستی و سرخوشی و سربلندی و سرافرازی عارفان و عاشقان بی نهایت ثواب و ارزش دارد
همیشه سعی و کوششتان براین باشد که در پی خشنودی دلسوزان قدم بردارید حرف بزنید پیام بفرستید خلاصه برای عارفانی همچون تائب و برا ی صخا سنگ تمام بگذارید چون آنها در راه خدا و گره گشائی بندگان سنگ تمام گذاشتند قدر این خون دل خوردنها را بهتر و زیباتر بدانید
بدین شعر تر و شیرین زشاهنشه عجب دارم که سرتا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد