ماحق نداریم کفربگوئیم
وقتی یوسف با آنهمه بی گناهی یعنی با وجود اینکه صددرصد بی گناه بود باز دچاررنج و محنت و چاه و زندان شد با این وجود هیچگاه دست از صبر و شکر جمیل برنداشت ما حق نداریم کفر بگوئیم
ما که هیچکدام بی گناه و بی تقصیر نیستیم و اعتراف کنیم که هربلائی به سرمان بیاید حقمان است
حضرت یعقوب با وجود پیامبر بودنش رنج و محنت دید تا اینکه ازفشار درد و محنت کور شد باز دست از صبر و شکر جمیل برنداشت پس ما حق نداریم یک سر سوزن کفر بگوئیم
ما نباید در دنیا تحت فشارها و شکنجه ها چون و چرا داشته باشیم فقط باید صبر و شکر جمیل کنیم و با همت والا و تلاش بی اندازه نواقص و نقاط ضعف خودمان را برطرف کنیم
چون مولا فرمود چون پروردگار که مولای همه ماست ما را فرمان به صبر و شکر جمیل داد
و اینک داستان تائب و قصه صبر و شکر جمیلش را بشنوید
من فردای روز عروسی ام سه نفر از بستگان نزدیکم مرحوم شدند نه تنها ناراحت و دلگیر نشدم بلکه خداوند را شکر کردم و راضی به رضای پروردگار شدم
با اینکه به خاطر این قضیه خیلی خیلی شکنجه و عذاب شدم و از همانروز ضربه های روحی و روانی زیادی را خودم و همسرم تحمل کردیم طعنه ها و سرزنش های بسیاری را شنیدیم
و با هزاران هزار ناراحتی بچه دار شدیم و بچه هایمان را بزرگ کردیم اما صبر و شکر کردیم
اگر سزاوار باشد من باید کفر بگویم که بی گناه فردای عروس ام اینچنین شد و زمینه هزاران ناراحتی برایم آماده و مهیا شد اما گفتیم تقدیر چنین بود و حتما حکمتهائی داشته است
قبل از ازدواجم در خانواده ای پرجمعیت و کم درآمد بودم که از امکانات اولیه محروم بودم و با اینحال اندک پول تو جیبی من صرف فرهنگ و ورزش می شد
بعد از ازدواج هم چندین سال کاری داشتم که از حقوق پایه هم محروم بودم و بدترین عذابها را بی جرم و بی گناه متحمل می شدم آنهم در اوج صداقت و پاکی و ایمان و باز هم بااینکه بی گناهی ومظلومی من به همه ثابت بود و خود را با ریاضتهای جان شکار عرفانی مورد تائید همه بزرگان کرده بودم باز ظلمها و جورو جفاهای زیادی را مشاهده می کردم اما در کوه و بیابان سجده شکر می کردم و مطمئن بودم حکمتهائی در کار است و خداوند برگه امتحان بدستم داده است باید بیست بگیرم
و با همه این حرفها برای خشنودی پروردگار صخا را افتتاح کردم تا خودم و خانواده ام به مردم خدمت کنیم و بهترین موقعیتها و بهترین پولهایم را وقف صخا کردم و به سختی به مردم وام دادم وامهائی که بدون چک و سفته و بدور از کاغذ بازی داده می شد و علیرغم معوقات که حقم نبود و بخاطر معوقات حرف و حدیثهای زیادی می شنیدم طعنه ها گلایه ها غیبت ها سرزنش ها و قضاوتهای نادرست و سوء ظن ها و سوء تفاهم ها و انتظارات بالا و توقعات بی جا اینها مزد جوانمردی و گذشت و ایثار من بود با این حال درد دلهایم را در کوه و بیابان و در سجده های طولانی و بسیار به خداوند می گفتم و باز صبر و شکر جمیل می کردم و همه اینها را حکمتی از جانب پروردگار می شمردم
اکنون هم با وجود سختیهای فراوان باز هم عاجزانه و عاشقانه افراد توانا را به همکاری بیشتر و بهتر دعوت می کنم و در این راه خودم و خانواده ام صبر و شکر جمیل می کنیم تا اینکه به اهداف خداپسندانه خود برسیم و گره گشا و مشکل گشای دردمندان باشیم
و همه این کم و زیادها و همه این نوسانات را تقدیر و سرنوشت می دانم و برای گرفتن دستمزدی خوب و درخشان از جانب خداوند و یاران واقعی خداوند که همان جوانمردان و نیکوکاران و افراد با سواد و بافرهنگ هستند صبر و شکر جمیل می کنم
حافظ وظیفه تو دعاگفتن است و بس دربند آن مباش که نشنید یا شنید
توبندگی چوگدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند
باز هم از خداوند بزرگ ممنون و متشکرم که مرا توفیق علم و عرفان عطا نمود و به من توفیق همت و تلاش در راه فرهنگ و ورزش داد و توفیق کوشش در راه حافظ و قرآن داد
خودم را نشان دادم حالا نوبت شماست
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید