آیا تائب یک انسان بزرگی است
جمعه, ۲۱ آبان ۱۳۹۵، ۰۱:۰۹ ب.ظ
هنر انسان های بزرگ این است که به دشواری کار نمی اندیشند،بلکه به عظمت آنچه خواهند یافت فکر می کنند .
تائب بهترین سعی خودش را در راه قرض الحسنه بکار گرفته است بهترین روزهای عمرش را وقف قرض الحسنه کرده است بهترین موقعیتها و بهترین پولهایش را وقف قرض الحسنه کرده است
چون در راه بهترین بودن قدم برمی دارد و به بهترین بودن فکر می کند و سعی می کند یاد و نام بهترینها را در ذهن خودش بپروراند
سعی می کند همه را تشویق و ترغیب نماید هنوز تائب در وبلاگی و یا سایتی نرفته است که بعد از اتمام کار پیام انتقادی داشته باشد این هرگز اتفاق نیفتاده است و نخواهد افتاد
چون همه کسانی را که زحمت می کشند از صمیم قلب دوستشان دارد و به آینده آنها امیدوار است از کسانی که منتقد هستند بیزار است چون سعی می کند با کفشهای نفر راه برود بعد در مورد راه رفتنش قضاوت کند پس هرگز به خودش اجازه انتقاد نمی دهد
و همیشه تشویق و ترغیب و حمایت و همکاری مد نظرش است چون می داند کسی که در زندگی یک سرباز است حتما روزی ژنرال می شود و یا اگر کسی تارک دنیا هست حتما روزی یک پاپ می شود چون خودش روزهای اولی که در راه علم و عرفان همت و تلاش می کرد یک بیت از اشعار حافظ را بلد نبود و اشتباه می خواند اما امروز یک شاعر و یک نویسنده و یک عارف شده است
بزرگ شدن و بزرگ بودن انسانها بستگی به حمایت و همکاری دارد که دیگران می توانند ارائه بدهند و بستگی به قدرشناسی و قدردانی دیگران دارد
هرچه تبلیغ و تشویق و هرچه تحریک و ترغیب دیگران بیشتر باشد در بزرگی انسانها تاثیر فراوانی دارد
بزرگ بودن تائب هم با وجود خدمات بزرگ قرض الحسنه اش بستگی به میزان توجه و عنایت مردم دارد پس در حمایت و همکاری تائب پرتوان و کوشا باشید
چون عارفان و عاشقان شایسته و لایق بزرگی و عظمت هستند کسانی که در راه خداوند بهترین همت ها و تلاشها را دارند و در اندیشه سعادت و خوشبختی مردم هستند مردم هم وظیفه دارند در اندیشه بزرگی و عظمت آنها باشند و کمکشان کنند
و اما یک داستان کوچک برای انسانهای بزرگ راجع به غرور
دیوژن که به خاطر روش خاص زندگیش همه مردم شهر او را می شناختند، یک روز در حالی که داشت از روی پل باریکی میگذشت، با شخص ثروتمندی مواجه شد، که غیر از ثروتش امتیاز دیگری نسبت به دیگران نداشت.یکی از آن دو باید کنار می رفت تا دیگری بتواند رد شود. مرد ثروتمند گفت: من کنار نمی روم، تا یک ولگرد رد شود.
دیوژن خود را کنار کشید و گفت: اما من این کار را می کنم.
۹۵/۰۸/۲۱