مامورم تا فریادمظلومان را به گوش جهانیان برسانم
مظلوم بودم و مظلومانه و عاشقانه خدمت می کردم و فقط سرم به کار خودم بود و با هیچ کسی کاری نداشتم و برای شادی قلب دیگران تفکر و اندیشه داشتم
اما به ناجوانمردان بی رحمی برخورد کردم که از مظلومان فقط سوء استفاده می کردند و به ریش آنها می خندیدند من هم که کاری از دستم برنمی آمد دستهای کثیف نامردان آنقدر ما را ضعیف کرده بود که توان حرف زدن نداشتیم و صحبتی هم که می کردیم به گوش کسی نمی رسید و یا اگر هم می رسید مردی نمی دیدیم که گوش به درد دلمان کند
دیدم امثال من زیاد هستند و کاری هم نمی کنند حرکتی هم نمی زنند البته فایده هم نداشت
پس تصمیم خودم را گرفتم یک شب همه هوا و هوسهای خودم را به آب و آتش زدم و شروع به خودسازی کردم آنقدر در این راه همت و کوشش کردم که در مدت چهل روز ریاضتهای سخت و طاقت فرسا چهل و پنج کیلو وزن کم کردم لاغر و مردنی شده بودم و همه ناراحت و دلگیر شده بودند
اما شب چهلم به آرزوی خودم رسیدم و در یکی از الهامات غیبی به من خطاب شد که شاعر و نویسنده می شوی و تخلص تو تائب است تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش
خوشحال شدم چون می توانستم از آن به بعد فریاد بزنم درد دل مظلومانی چون خودم را به گوش جهانیان در قالب اشعار و مقالات برسانم این شد که شروع کردم و از آن روز به بعد در جهان بدنبال جوانمردانی می گردم که بتوانم با کمک آنها انتقام خودم را از ناجوانمردان پست فطرت بگیرم کسانی که دست بدست هم می دهند و نان دیگران را برش می دهند
و سد راه فعالیت و فداکاری هستند فریاد زدم الیس منکم رجل الرشید آیا یک مرد رشید و خداپرست پیدا نمی شود که بتوانم درس عبرتی به نامردان بدهم
حسرت گرما نماند بردل تائب چنین سوز بی حد خزانها را تلافی می کنم
فکر نمی کنم گوش جهانیان کر باشد و این فریاد را نشنوند خلاصه دنیا بزرگ است و مرد هم زیاد پیدا می شود خلاصه ما فریاد زدیم آنهم بعد از یک دنیا صداقت و ایمان که دیگر جای هیچ گونه عذر و بهانه ای نماند بعد از ثابت کردن ناجوانمردیها با مدارک معتبر
خیلی از عزیزان چشم و امیدشان و نگاهشان به تائب است که ببینند آیا تائب با اشعار و مقالاتش می تواند به قول مغرضان و مغروران و منفوران غلطی بکند یا نه
آنها آنقدر به خودشان و دار و دسته خودشان مطمئن هستند که همه چیز را انکار می کنند و به خدا و آخرت و عاقبت اعتقادی ندارند ولی من به آنها قول داده ام که بزودی نشانشان خواهم داد
به آنها نشان می دهم که وعده های خدا راست است و جور و جفا و ظلم و ستم عاقبت ندارد
هرچند که سالهای سال طول بکشد اما یک روز خواهند دید پس گوشهای خود را به اشارات و مقالات و اشعار تائب شنواکنید بحث دلهای سیاه و چشمهای شور در کار است
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید
اینجا کسانی هستند که مردم را هم از خدا و پیامبرانش بیزار و متنفر کرده اند من انتقام این کفر و ناسپاسیها را می خواهم بگیرم و کسانی را که باعث و بانی این کفر و ناسپاسیهای مردم شده اند پوزشان را به خاک خواهم مالید اما باید حمایت و عنایت و توجه بشوم
باید به صخا توجه کنید و مردم را حمایت کنم تا حالشان جا بیاید مردم حسابی خسته و کوفته شده اند باید ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها به تائب در صخا توجه کنند
اینجا مغرضان و بی سوادانی هستند که مردم را از دین و ایمان بیزار کرده اند این ظاهر پرستان باید تنبیه بشوند باید آبرویشان را ببرم اما تنهائی نمی شود حمایت و همکاری می خواهم
تا یک درس عبرتی برای همه روستاهها و شهرها بشود که از وجود بی سوادان مغرض رنج می برند و فداکارانشان همچون تائب سالهای زیادی شکنجه می بینند و عذاب می کشند