حتما فرشته ها دست بکار می شوند
ما انسانها می توانیم سه دسته باشیم دسته اول کسانی که فکر و ذکرشان خوردن و خوابیدن است و هیچ اندیشه دیگری ندارند
دسته دوم کسانی هستند که درکنار خوردن و خوابیدن عبادتهائی هم دارند و در فکر بعد از مرگ هم هستند
دسته کسانی هستند که بیشتر در فکر آخرت هستند و فکر و ذکرشان رضایت و خشنودی خداست و همیشه و مدام به یاد خداوند می باشند
همه باید همت و تلاش کنیم و خودمان را به دسته سوم برسانیم بیشترین استفاده را برای بشر دسته سوم دارند بیشترین خدمات را به بشریت دسته سوم انجام داده اند
من برای رسیدن به دسته سوم تلاشهای زیادی انجام دادم و کارهای بی نظیری را به مرحله اجرا درآوردم و عادتهای خوبی را در خودم تقویت کردم
من برای رسیدن به دسته سوم در راه فرهنگ و ورزش همت و تلاش کردم من برای رسیدن به دسته سوم ریاضتهای سخت و طاقت فرسای عرفانی را تحمل کردم و به نمایش عموم گذاشتم
من برای رسیدن به دسته سوم در راه جوانمردی و گذشت قدمهای محکمی برداشتم من به تقلید از جوانمردان ریاضتهای سختی را متحمل شدم
عارفان و عاشقان انسانهای بزرگی هستند محبوب پروردگار می باشند آنها برای رسیدن به این مقام والا بسیار همت و کوشش نموده اند باید در نظر داشته باشیم
غیبت و تهمت و کینه و دشمنی با آنها به منزله سقوط حتمی ما می باشد
برای غیبت ها و تهمت ها در باره خوبان ارزش قائل نباشیم که بی ارزش می شویم (تائب)
غیبت و تهمت درباره خوبان مایه ننگ و عار است مایه تاسف و تاثر عمیق می باشد (تائب)
جامعه ای که برای غیبت ها و تهمت هاارزش قائل باشد خیر و برکت از آنجا رخت برمی بندد و هیچ کاری هم نمی شود کرد چون خداوند درهای رحمتش را می بندد
پس هرچه سعی و تلاش دارید در تقویت و یاری امثال تائب فعال و فداکار بکار بگیرید تا خداوند بعد از باز شدن درهای رحمتش همچون صخا در های خیر و برکت را هم باز کند
غیبت ها و ضدهمکاری ها مطمئن باشیم مانع باز شدن درهای خیر و برکت هستند هرچه زودتر باید به این مهم توجه و عنایت داشته باشیم
اگر همچون تائب که شبانه روز در حال دعا و آرزوهای خوب برای حل مشکلات اقتصادی مردم است و برای جذب و جلب انسانهای ثروتمند و دانشمندان بزرگ همت و تلاش بی نظیری را به نمایش جهانی گذاشته است اگر اینچنین باشیم جهان گلستان خواهد شد
فرشته ها خیلی زود دست بکار می شوند و به یاری خداوند حمایت و همکاری می کنند
حتما فرشته ها دست بکار می شوند شما فقط در اندیشه سعادت و خوشبختی مردم قدم بردارید و همچون تائب خودتان را خالصانه به دسته سوم برسانید و دربرابر غیبت ها و تهمت ها و شیطنت های ناجوانمردانه مغرضان و مغروران و منفوران مردانه ایستادگی کنید صبر و شکر جمیل کنید دست های غیب حتما بیرون خواهند آمد و همه کسانی که گول یاران شیطان را خوردند و از تو و اعمال خداپسندانه ات ناجوانمردانه غیبت و تهمت روا داشتند پشیمان خواهند شد همان کسانی که غیبت هایشان را شنیده اند همانها مشت محکمی بردهانشان خواهند زد انسان فعال و فداکار لایق تهمت و غیبت نیست اما چه کنیم که بی توجه غیبت و تهمت روا می داریم
غافل از اینکه خودمان را از الطاف بی انتهای خداوند محروم و ممنوع می کنیم و از بوی خوب فرشتگان محروم می شویم و بوی شیطان می گیریم حواسمان به یاران مهربان بیشتر باشد
کسانی که از فداکاران غیبت می کنند بوی شیطان می گیرند (تائب)
کسانی که گول یاران شیطان را می خورند عاقبت پشیمان می شوند (تائب)
صخا با ضدهمکاری ضعیف خواهد شد پس در اندیشه حمایت و همکاری بیشترباشیم (تائب)
صخا از ضدهمکاری عده ای در رنج و عذاب است (تائب)
صخا امید فراوان به دستهای غیب دارد (تائب)
صخا یک پشتیبان عارف و عاشق و شاعر و نویسنده دارد (تائب)
عاقبت تیرهای پرتابی صخا چشمهای شور و دلهای سیاه را ازبین می برند (تائب)
تیرهای پرتابی صخا قلبهای شاد قرض داران هستند و دعا و آرزوهای خوب آنان (تائب)
ما از فعالیت و فداکاری خسته نمی شویم خواهش می کنم شما از ضدهمکاری دست بردارید (تائب)
غیبت و تهمت از فداکاران بدگوئی آشکار از خداوند و فرشتگان و افراد صالح می باشد (تائب)
فداکاران دردریای صداقت و ایمان شنا می کنند آنها را با قضاوتهای نادرست غرق نکنید(تائب)
(بالاخره زلیخا و زنان مصر قفل خاموشی را شکستند و اعتراف به گناه خویش نمودند)
فرستاده مخصوص به نزد شاه بر گشت و پیشنهاد یوسف را بیان کرد، این پیشنهاد که با مناعت طبع و علو همت همراه بود او را بیشتر تحت تأثیر عظمت و بزرگی یوسف قرار داد، لذا فوراً به سراغ زنانی که در این ماجرا شرکت داشتند فرستاد و آنها را احضار کرد، رو به سوی آنها کرد و گفت: بگوئید ببینم در آن هنگام که شما تقاضای کامجوئی از یوسف کردید جریان کار شما چه بود.
قال ما خطبکن اذ راودتن یوسف عن نفسه .
راست بگوئید، حقیقت را آشکار کنید، آیا هیچ عیب و تقصیر و گناهی در او سراغ دارید؟!
در اینجا وجدانهای خفته آنها یک مرتبه در برابر این سوال بیدار شد و همگی متفقاً به پاکی یوسف گواهی دادند و گفتند: منزه است خداوند ما هیچ عیب و گناهی در یوسف سراغ نداریم قلن حاش لله ما علمنا علیه من سوء .
همسر عزیز مصر که در اینجا حاضر بود و به دقت به سخنان سلطان و زنان مصر گوش می داد بی آنکه کسی سوالی از او کند قدرت سکوت در خود ندید.
احساس کرد موقع آن فرا رسیده است و سالها شرمندگی وجدان را با شهادت قاطعش به پاکی یوسف و گنهکاری خویش جبران کند، به خصوص اینکه او بزرگواری بی نظیر یوسف را از پیامی که برای شاه فرستاده بود درک کرد که در پیامش کمترین سخنی از وی به میان نیاورده و تنها از زنان مصر به طور سربسته سخن گفته است یک مرتبه گوئی انفجاری در درونش رخ داد فریاد زد: الان حق آشکار شده، من پیشنهاد کامجوئی به او کردم او راستگو است و من اگر سخنی درباره او گفتم دروغ بوده است. (79) قالت امراة العزیز الان حصحص الحق انا راودته عن نفسه و انه لمن الصادقین . (80)
(71)
(او گفت: هرگز خدا از خائنان حمایت نمی کند)
همسر عزیز مصر در ادامه سخنان خود چنین گفت: من این اعتراف صریح را به خاطر آن کردم که یوسف بداند در غیابش نسبت به او خیانت نکردم ذلک لیعلم انی لم اخنه بالغیب.
چرا که من بعد از گذشتن این مدت و تجربیاتی که داشته ام فهمیده ام خداوند نیرنگ و کید خائنان را هدایت نمی کند و ان الله لایهدی کید الخائنین.
در حقیقت او برای اعتراف صریحش به پاکی یوسف و گنهکاری خویش دو دلیل اقامه می کند، نخست اینکه:
1- وجدانش و احتمالاً بقایای علاقه اش به یوسف! - به او اجازه نمی دهد که بیش از این حق را بپوشاند و در غیاب او نسبت به این جوان پاکدامن خیانت کند.
2- دیگر اینکه با گذشت زمان و دیدن درسهای عبرت این حقیقت برای او آشکار شده است که خداوند حامی پاکان و نیکان است و هرگز از خائنان حمایت نمی کند، به همین دلیل پرده های زندگی رویائی دربار کم کم از جلو چشمان او کنار می رود و حقیقت زندگی را لمس می کند و مخصوصاً با شکست در عشق که ضربه ای بر غرور و شخصیت افسانه ای او وارد کرد و چشم واقع بینش بازتر شد و با این حال تعجبی نیست که چنان اعتراف صریحی بکند.
باز ادامه داد من هرگز نفس سرکش خویش را تبرئه نمی کنم چرا که می دانم این نفس اماره ما را به بدیها فرمان می دهد مگر آنچه پروردگارم رحم کند و با حفظ و کمک او مصون نمانیم و ما ابرء نفسی ان النفس لامارة بالسوء الا ما رحم ربی ان ربی غفور رحیم در هر حال در برابر این گناه از او امید عفو و بخشش دارم چرا که پروردگارم غفور و رحیم است گروهی از مفسران به دلائلی دو آیه اخیر را سخن یوسف دانسته اند. (81)