گل باش مردم با گلها میانه بسیار خوبی دارند
در وجود خودت بذر خوبی بکار گلهای رنگارنگ وجود خودت را معطر کن با نام و یاد خداوند و انبیاء و فرشتگان و افراد صالح مردم باید در وجود تو اذان و نماز و روزه و فرهنگ وورزش سحرخیزی و شاعری و نویسندگی و حرفهای خوب را ببینند که در وجودت روئیده است
اینها گلهائی هستند که مردم عاشق آنها هستند گلهای صداقت و ایمان و فعالیت و فداکاری و عشق و ایمان و رحم و غیرت و خجالت باید در تو بروید و مردم ببینند مردم عاشق این گلها هستند
تائب وجودش را پرکرده است هرچند علفهای هرزی و خارهای بدی هم در این وجود پاک و مقدس دیده می شود اما همه متوجه می شوند که حاصل سوء تفاهمها و سوء ظن هاست
که وقتی خورشید از پشت ابرها بیرون بیاید و زمانش که برسد و حق آشکار شود مردم خودشان خارهای درشت و آزاردهنده را از وجود فداکاران و جوانمردان پاک می کنند و از ریشه در می آورند تائب به دانشمندان و ثروتمندان مشهور نیاز مبرم داشت تا این خارها را که از بخل و کینه و ناجوانمردی مکاران و دشمنان خداوند و دشمنان انسانیت بوجود آمده بود از ریشه در بیاورند که باعث سوء تفاهم ظاهر پرستان نشود باعث سوء ظن کسانی که عقلشان به چشمشان است نشود
عزیز مصر می خواهد تا پی به عظمت و بزرگی و قدرت خدادادی یوسف ببرد که همه در یک چشم به هم زدن به آرامش و آسایش برسند
تائب در جهان به دنبال کسانی می گردد که نقش عزیز مصر را برایش بازی کنند و از خداوند در این راه هزاران بار یاری خواسته است تا قلبهای دانشمندان و ثروتمندان به سمت و سوی صخا متمایل شود تا تائب فداکار به آرزوهای عرفانی و روحانی خودش برسد تائب آرزو دارد ابرسج را گلستان کند و نه تنها ابرسج که همه روستاهای جهان را با تقویت صخا گلستان کند
مردم در وجود تائب گلهای خوشبو می بینند گلهای محبت و صداقت و ایمان که عطر آن همه اینترنت را پرکرده است
تائب عاشق گلهای پاک در همه جهان است باید صخا پرشود از بوی همه گلهای پاک در جهان تا همه روستاهای جهان را از برکت نام و یاد خداوند گلستان کنم
نباید تائب را همچون گلی وسط مرداب رها کنیم باید مرداب مغرضان و مغروران و منفوران پر از گلهای بهشتی شود تائب جوانه زده است
و در کنارش مردم گلهای دیگری را مشاهده می کنند این مرداب را گلستان خواهم کرد
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست صدگدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
اگر دانشمندان و ثروتمندان بزرگ و مشهور تائب را در یابند در یک چشم به هم زدن این مردابها را در همه روستاها گلستان خواهم کرد چون اسم اعظم با من است
چنین فرماندهی پیرو زباشد که روزو شب بود در فکر یزدان
صخا فرماندهی دارد چو یوسف که زندان می شود از او گلستان
تائب شب قدر را در ک کرده است و آن لحظه دعایش مستجاب شده است چون یک سال هم سابقه بیدار ماندن داشته است پس شب قدر هر زمانی که بوده است تائب به آن زمان رسیده است
صخا حاصل استجابت دعای شب قدر تائب است شبی که از هزاران شب برتر و بالاتر است و در کشکول شیخ بهائی خواندم که روایتها مختلف است
پس تصمیم گرفتم یکسال همه شبها را بیدار باشم و دعا و آرزو کنمو راه دیگری به جز این ندیدم من سالهای 1374تا 1379 بهترین ریاضتهای عرفانی را همه شب تجربه کردم