شناخت کنفوسیوس صخا و دانشمندان جهان
صخا ازمعجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
بهترین نامهای جهان و بهترین سخنان ارزشمند را از تائب در صخا بشنویم امیدوارم بتوانم با جذب انسانهای توانا به اهداف بلند و ارزشمند خودم برسم و همه روستاهای جهان را با این ایده مفید گلستان کنم دعا و آرزوهای خیر شما برایم مهم و قابل توجه می باشد
اگر می دانی پایداری کن و اگر نمی دانی بگو نمی دانم؛ این نشان دانش است.
من از کسانی که حیله گری را حکمت، نافرمانی را شجاعت و یاوه گویی را حقیقت می پندارند، نفرت دارم.
من یکبار در تمام روز چیزی نخوردم و در تمام شب نخوابیدم تا بتوانم مسئله ای را حل کنم، اما نتیجه نداد. از این رو فهمیدم که بهتر است آنچه را نمی دانم، بپرسم.
شتاب در یاد گرفتن مثل این است که از پی کسی بدوی و به او نرسی و بترسی که او را گم کنی.
اگر چیزی را می دانی، باید بدانی که آن را می دانی و اگر چیزی را نمی دانی، باید بدانی که آن را نمی دانی؛ دانستن حقیقی همین است و بس.
خطا کردن و آن را اصلاح ننمودن، خود به منزله ارتکاب خطای دیگری است.
از برفی که بر پشت بام همسایه است شکایت مکن؛ در حالی که جلوی خانه خودت کثیف و پر برف است.
تماشا کردن ستمکاران و گوش دادن به سخنانشان آغاز ستمکاری است.
من از این اندوهگین نمی شوم که مردم مرا چنانکه هستم نمی شناسند، بلکه از آن غمگینم که من مردم را چنانکه باید و شاید نمی شناسم.
هدف هر حکومت و دولت تنها بهتر کردن ابزارهای زندگی مادی و راحتی مردم نیست، بلکه حکومت وظیفه دارد سعادت مردم را نیز تامین کند.
مرد آزاده پیوسته می کوشد که در گفتار خود، آهسته و در کردار خود، تند و تیز باشد.
در به کار بردن کلمه ها دقت کنیم. چون ممکن است یک کلمه ما را عاقل و کلمه دیگر ما را کم عقل جلوه دهد.
اگر انسان یک روز از خودخواهی اش بگذرد، همه او را نیک خواهند گفت.
اگر شما آدمی نادان و بی خبر باشید و به این امر پی ببرید، این خود یک نوع آگاهی و دانش است.
آنکه به فکر فردا نیست، به غم فردا گرفتار خواهد شد.
مردی را که آماده آموختن است تعلیم ندادن، انسانی را به هدر دادن است، مردی را که آماده آموختن نیست تعلیم دادن، سخن به هدر دادن است، خردمند نه انسان را به هدر می دهد و نه سخن را.
من از یاد دادن آنچه که یاد گرفته ام، هرگز خسته نشده ام. این تنها خدمت ناچیزی است که می توانم آن را به خود نسبت دهم.
انسان بزرگ به شرافت می اندیشد؛ انسان عادی، به آسایش خود.
به چیزهای کوچک خود را گرفتار کردن، از کار های بزرگ باز ماندن است.
مرد عاقل همواره نه نکته را در نظر دارد: روشن دیدن، خوب گوش دادن، مهربان سخن گفتن، آداب داشتن، راستگو بودن، انجام وظیفه کردن، پرسیدن هنگام تردید، خود را از خشم دور نگاه داشتن و در عین موفقیت، عادل و منصف بودن.
مرد بزرگ از صفات خوب دیگران استفاده می کند، نه از صفات بدشان سوء استفاده.
وقتی دوست می داری، دلت می خواهد زنده باشی و وقتی کینه می ورزی، آرزوی مرگ می کنی.
ایمان به حقیقت را هدف و مقصد اساسی زندگی خود قرار دادن و تکالیف را از روی وجدان به جا آوردن، طبع مرد را بلندتر و کاملتر می سازد. یکی را دوست داشتن و حیات او را آرزو کردن و دیگری را دشمن داشتن و مرگ او را خواستن، ناگزیر طبع آدمی را تاریک می سازد.
کسی که دور اندیش نباشد، گرفتار خطرهای نزدیک می شود. دور اندیشی کلید پیشگیری بسیاری از سختی ها است.
اشتباه را درست نکردن، خود اشتباه دیگری است.
اگر به راه خطا رفتی از برگشتن مترس.
ایده آل مرد نجیب، داشتن خوی پاک است.
هرکس باید با تمام قوت مردم را دوست بدارد.
سه راه برای رسیدن به شناخت وجود دارد: نخست، اندیشیدن که بهترین راه است. دومی تقلید که آسانترین است و سومی تجربه که تلخ ترین است.
انسان بزرگ در جستجوی حق است و انسان پست به دنبال منفعت (کنفوسیوس)