خدا کند که دشمنان تائب به گدائی بیفتند
برادران یوسف به گدائی افتادند و این یک موهبت الهی بود که نصیبشان شد چون اگر با این گناه بزرگ از دنیا می رفتند وای به حالشان بود
برای همین می گویند خداوند بزرگ است خدا کند همه دشمنان فداکاران و نیکوکاران به گدائی بیفتند تا آبرویشان در همین دنیا برود و به آن دنیا نکشد چون کار سخت می گردد و راه و چاره ای ندارد اما در این دنیا راه و چاره هست
اگر به گدائی بیفتند و خداوند مجبورشان کند اعتراف به خطا و اشتباه بزرگ خودشان می کنند در غیر اینصورت زمان همینطور از دست می رود
اعتراف به گناه تائب را در اوج صداقت و ایمان در اوج فعالیت و فداکاری سربلند و سرافراز خواهد کرد اگر دشمنانش اعتراف نکنند که نمی کنند کار بد می شود
تائب در زندان غم و اندوهی که بی گناه و بی دلیل گرفتارش گردید و مغرضان و مغروران و منفوران ناجوانمردانه با بی انصافی هرچه تمامتر مبتلایش کردند می پوسد و می میرد و ذره ذره آب می شود و مصیبت و بلای بدی برسر دشمنانش نازل خواهد شد
پس خدا کند که به گدائی بیفتند تا پشیمان شوند که از بلا و مصیبت های بسیار سخت و جان شکار در امان بمانند آنهائی که از آیات و روایات پروردگار بوئی نبرده اند و سخت دل و سنگدل شده اند اما من دلم می سوزد و طاقت شکنجه هائی را که در انتظارشان است ندارم
شکنجه هائی که از آه و ناله هائیست که بچه گانه باعث و بانیش شده اند من که از سوره یوسف فهمیده ام آنها توبه بکن و پشیمان بشو نیستند اگر بشوندکه چه بهتر خدا کند به گدائی هم نیفتند اما نه تا به گدائی نیفتند هرگز به خطای بزرگ خود اعتراف نمی کنند
این بار سنگین بخل و کینه و حسادت و سنگدلی و بی رحمی و بی حیائی و بی آبروئی و بی غیرتی بسیار سنگین و کمر شکن است که اگر در همین دنیا به سبک برادران یوسف و ذلیخا و زنان مصر برنداشته شود کار سخت می گردد و تاوان بدی خواهد داشت
پس دعا می کنم دشمنان بی رحم و بی غیرت و بی حیای من به گدائی بیفتند تا خداوند آنها را ببخشد و دل من هم آرام بگیرد و دست از آه و ناله بردارد من دلم را اینچنین نمی خواهم اما دست من نیست زخمی است بد جوری هم زخمی شده است
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید
صخا از معجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
کاش برادران یوسف با یوسف چنان نمی کردند کاش ذلیخا و زنان مصر با یوسف چنان نمی کردند یک انسان بی گناه و مظلوم و فعال و فداکار و عارف و عاشق و نیکوکار و دلسوز و مهربان و از همه مهمتر پاک و معصوم به هیچ وجه لایق و شایسته جوروجفا نیست پس چرا
تاوان اینهمه سوء تفاهم و سوء ظن و بدبینی و تمسخر و طعنه و سرزنش و گلایه و نگاههای سرد و سوزوسرمای شدید را که باعث و بانیش شده اند را باید بپردازند پس ای کاش که به گدائی بیفتند تا پرداخته شود چون قابل بخشش و قابل جبران نیست
هرچه تائب بیشتر زجر بکشد گناه آنها سنگین تر می شود هرچه تائب بیشتر در این محنت و غم و اندوه بماند بار آنها سنگین تر خواهد شد پس خدایا زودتر ورق را برگردان دشمنان من گناه دارند عزیزان انها گناه دارند چون نمی دانند و نمی خواهم انها دچار بحران شوند
آنها باید زندگی کنند نباید تاوان جهل و غرور بزرگترهایشان را بدهند خداوندا هرچه زودتر به گدائیشان بینداز و ورق را برگردان
تیر آه ما زگردون بگذرد حافظ خموش رحم کن برجان خود پرهیز کن از تیرما