دیشب خواب ترامپ و علی دائی را دیدم
تنها کسی که در روستای ابرسج جهانی فکر می کند سرپرست قرض الحسنه صخاست (تائب)
خواب دیدم ترامپ در یک جلسه بزرگ شرکت کرده است و فرصتی پیش آمد و داستان صخا را به ایشان گفتم و وعده حمایت و همکاری گرفتم و به ایشان می گفتم آنقدر سرت شلوغ است که یادت می رود اما ایشان قول داد که یادش نرود و حتما برای صخا کاری می کند و من هی تاکید می کردم اما ایشان عجله داشت و خیلی زود رفت و من هم باز تاکید می کردم و جای تعجب بود که با مهربانی هرچه بیشتر مرا تحویل گرفت و قول داد
و من از تحویل گرفتن ایشان خیلی تعجب کردم و با خودم می گفتم چگونه ایشان با اینکه سرش تا این اندازه شلوغ است باز به من توجه و عنایت کرد و گفتم بدون شک این از معجزات صخاست
جالب تر اینکه با من فارسی صحبت می کرد و این بیشتر برایم جالب بود با خودم می گفتم خوبه که فارسی بلد بود
و در ادامه دیدم در یک باغ بزرگی که سوئیت های فراوانی دارد علی دائی برمن وارد شد و من ایشان را به یکی از سوءیت ها به همراه علی معصومی گازبان ابرسج بردیم و از ایشان پذیرائی می کردیم و درباره صخا با ایشان گفتگوها را باز کردم و فرصت زیادی داشتیم تا ایشان را از نقاط ضعف و نقاط قوت صخا با خبر کنیم و به ایشان گفتیم این باغ و این سوئیت ها همه از صخاست و یک سوئیت را به ایشان هدیه دادم و گفتم این هدیه صخا و در آخر کلیدش را به ایشان دادم و به همراه علی معصومی گازبان ابرسج بدرقه اش کردیم و ایشان از ابرسج خیلی خوب و خوشحال رفت
من این خوابها را به فال نیک گرفتم و امیدوارم تلاشهایم در سطح جهانی نتیجه بدهد
من امیدوارم و همانطور که خداوند وعده داده است اجر هیچ یک از نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد و خواب ترامپ و علی دائی را به فال نیک می گیرم امیدوارم توجهات در سطح جهانی جذب و جلب صخا گردد و صخا به نحو احسن تقویت شود
وظیفه یک فداکار روشن کردن چراغ است و اما پرنورکردنش وظیفه دیگران است (تائب)
سرپرست صخا عاشق ستاره های محبوب جهان است (تائب)
صخا خانواده مرا مجبور به فعالیت و فداکاری کرد (تائب)
داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسانید (تائب)
ازبرکت صخا سرشار از خدا شدم (تائب)
صخا علاج تمام دردهای قرض داران است (تائب)
صخا از معجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
مرا به اوج ماه برسان ای خدای بزرگ به کوری چشم برادران ای خدای بزرگ
زمکر و فریب و خدعه آنان بی خبر بودم حق من نبود چنین و چنان ای خدای بزرگ
فساد شیاطین کجا و صداقت من کجا دلم خون شد از دست شیطان ای خدای بزرگ
قرار ما این نبود پس چه شد آن وعده و وعید همه شک کرده اند به قرآن ای خدای بزرگ
دلم از آنهمه آیات و روایات می سوزد شده اند قربانی دشمنان ای خدای بزرگ
از این وضع خسته ام تحملش سخت است مرا هرچه زودتر برهان ای خدای بزرگ
صدای عاشقان حیف نیست که در گلو بغض شود به گوش عالم و آدم برسان ای خدای بزرگ
از این همه صبر و شکر جمیل حیا نمی کنند نمی ترسند از تو این نفهمان ای خدای بزرگ
کجایند دستهای غیبی که وعده فرمودی نشان بده به این مغرضان ای خدای بزرگ
اگرعزیزان خوار شوند صدای خنده آنها می رسد به گوش آسمان ای خدای بزرگ
حریف اینهمه نامرد مگر خودت بشوی جواب نداد صداقت و ایمان ای خدای بزرگ
تو را که لطف و عنایتها با من مسکین است چه می کنند با من این بندگان ای خدای بزرگ
دعا و آرزوهای تائب را مستجاب کن به شادی روی حبیبان ای خدای بزرگ
شود که این چراغ صخا پرنور گردد به جذب و جلب ثروتمندان ای خدای بزرگ
چنان کن که یکبار دیگر ذلیل و خوار شوند که صبر تو حیف است براینان ای خدای بزرگ