سی سال درحسرت یک خواب راحت

من بعد از دو سه ساعت کار با کامپیوتر مخصوصا صبحها نزدیک اذان صبح به رودخانه ابرسج می روم وضو می گیرم و جلوی مسجد ایوب کل نزدیک خانه و دفتر صخا را در ابرسج آبپاشی می کنم امروز هم اینکار را کردم و بچه ها به کوشش پایگاه شهید مطهری ابرسج و فرمانده عباس سلمانی گل و گلاب راهی قم بودند و عارف پسر من هم قصد رفتن داشت مشغول آبپاشی بودم چند تا از بچه ها می خواستند به میدان عباسعلی بروند که با مینی بوس راهی شوند گفتم عارف هم صدا بزنید بعد از آبپاشی و رفتن بچه ها یک فال از حافظ گرفتم این آمد حیفم آمد به عرض شما نرسانم که معجزه فالهای حافظ را نبینید 

درسرای مغان رفته بود و آب زده     نشسته پیرو صلائی به شیخ و شاب زده 

خانه شما بزودی مجلس بزم و عروسی خواهد شد و همه به شوق و این وصال کمر همت بسته اند وصلت فرخنده ای است مواظب عده ای باشید که می خواهند همه چیز را خراب کنند از چیزی نترسید دولت بخت با شماست و دعاهایتان مستجاب شده با کمی عقل و خرد همه کارهایتان نیز روبراه می شود 

من همیشه موقع سحرخیزی و آب پاشی جلوی درب منزل چون عادت دارم و سی سال اینکار را انجام می دهم این شعر حافظ به یادم بود و خوشم می آمد و باعث تحریک من به آبپاشی می شد خدا را شکر که امروز با این فال پنج شنبه را که بهترین روزهای من بوده اند شروع می کنم 

سی سال در حسرت یک خواب راحت مانده ام اما قابل قرض داران و دردمندان را ندارد من نوکر همه آنها در سراسر جهان هستم و همه چیز تائب وقف آنهاست فدای یک تار موی آنهاست فقط دعاگویم باشند تا مزد بی خوابیهایم تقویت صخا باشد که این پرچم در همه روستاهای جهان به اهتزاز در بیاید و همه روستاهای جهان گلستان شوند من هم می خوابم اشکالی ندارد 

هشیار شو که مرغ چمن مست گشت هان   بیدار شو که خواب عدم درپی است هی