بدور پدر که هیچ بدور قبرش هم نمی گردیم (تائب)
امثال تائب با یک دنیا فعالیت و فداکاری نشان دادند که از آن دسته ماهی هائی نیستند که شنا کردن را بعد از غرق شدن یاد گرفته اند بلکه قبل از اینکه غرق بشوند شنا کردن را در کلاس درس حافظ و شیخ بهائی و بایزید بسطامی و ابوالحسن خرقانی و ابوسعید ابوالخیر یاد گرفته اند
و از این بزرگان و بسیاری دیگر از این عزیزان که در دل و قلبمان جای دارند به آیات و روایات روح بخش پروردگار در تورات و انجیل و قرآن رسیده است
تائب با تقویت بخش فرهنگی و ورزشی پی به عظمت کوهنوردی و سحرخیزی برده است که چگونه می تواند فرهنگ خودش و خانواده اش را تا بالاترین سطح به اوج برساند برای همین از اعتبار و آبرویش گذشت از دارو ندارش گذشت از سلامتی و جوانیش گذشت و همه را وقف صخا کرد تا این چراغ روشن از پروردگار پرنور شود و همه شایستگان عالم را از سراسر دنیا جذب و جلب کند
من باید در قرض الحسنه صخا از همه دنیا افتتاح حساب داشته باشم من در نظر دارم این ایده را در تمام روستاها اجرا کنم من فرهنگ خوب و غنی عرفانی و روحانی خودم را که سرچشمه اش در منبع الله اکبر است را باید به همه روستاها تزریق نمایم
من دلم برای همه نوجوانان و جوانان و سالخوردگان معصوم و مظلوم می سوزد باید بهترین توجهات از سوی دانشمندان و ثروتمندان به اینها صورت بگیرد
حالا که تائب از آن دسته نبود که شنا را بعد از غرق شدن یاد بگیرد شما هم جواب تائب عاشق را با حمایت و همکاری خداپسندانه بدهید تا از آن دسته نباشید که بعد از مرگ تائب بدورش بگردیم
تائب لایق و شایسته بعد از مرگ بدورش گردیدن نیست اشعارش را دهان به دها بچرخانیم سخنانش را همینطور هرکاری می خواهید بکنید همین حالا هنوز که فرصت داریم تا صخا تقویت و پرنور شود و روستاهای جهان را گلستان کند دلها را شاد کند
جذب و جلب ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها هر دلی را شاد و خرسند می کند من این کار را برای شادی همه دلها حتی دشمنانم که نقش برادران یوسف را در زندگیم بازی کردند و مرا در اوج صداقت و ایمان وفداکاری به قعر چاهی عمیقتر از چاه یوسف انداختند خواهم کرد دعا و آرزویم از خدا همین است
من این کاررا برای هوسبازانی که سالها به خاطر هوا و هوس خودشان به زندانی بدتر از زندان یوسف مرا فرستادند می کنم همه را شاد می خواهم من از یوسف یاد گرفته ام که ببخشم و بگذرم چون خداوند مقامی بس نیکو عطایم کرده است من در اوج صداقت و ایمان و فداکاری هستم
من در اوج سحرخیزی و کوهنوردی هستم
من لایق و شایسته ماهیتابه نبودم چون شنا کردن را قبل از غرق شدن آموختم اما خدا اینطور خواست که سالها زجر بکشم و حق و حقوق شرعی و قانونیم بدست بخیلان که ناعادلانه دست بدست هم دادند و نقش برادران یوسف را در زندگیم بازی کردند پایمال شود
من با اینهمه خداوند را در کوه و بیابان شکر کردم و سجده ها کردم و کمک و پشتیبانی خواستم و او بهترین پشتیبان است مرا در کنج چاه و زندان بهترین یارویاور بود و در چاه و زندان هم سربلند و سرافرازم کرد با دستهای غیبش که همیشه بوسه من برآن دستها بوده است
فرهنگ ما این است بدور پدرو مادرمان نمی گردیم حتی بعد از مرگشان هم غافل و بی خبر هستیم و بدور قبرشان نمی گردیم روزی دو سه ساعت را اختصاص به آنها نمی دهیم تا دعا کنیم آرزو کنیم از خداوند بخواهیم ما را ببخشد و بیامرزد و فرهنگ ما را در همه زمینه ها بالا ببرد
بهترین باشیم ما باید به خداوند برویم او بهترین است پس ما هم می توانیم بهترین باشیم بهترین فرزند بهترین پدر و مادر بهترین کارگر بهترین کارفرما و بسیاری از این قبیل و حتما خداوند پشتیبان نیتهای خوب ماست مثل تائب در صخا
بدور پدرکه هیچ بدور قبرش هم نمی گردیم (تائب)
اما تائب همه ابرسجیان می دانند مخصوصا قدیمیها که برای بچه هایشان تعریف کرده اند تا یاد بگیرند صبح زود در گرما و سرما ساعت چهار پنج صبح در سحرخیزی و کوهنوردی و زیارت اهل قبور مصمم بودم و به پدرومادرم که فاصله آنها از ما زیاد هم هست به یاد خداوند پیاده می رفتم و هرقدم شکر خدا را می کردم بعضی وقتها سگهای بین راه در کوه و بیابان مزاحمتهائی برایم داشتند حتی ترس و وحشت هائی هم برایم ایجاد می شد اما با همه اینها خبر پدرو مادرم را می گرفتم و یک چائی پیششان می خوردم بعد سرکارم می رفتم تائب سرپرست صخا این است
فریادم را با صخا درجهان بلند کردم تا بگوش دانشمندان و ثروتمندان بزرگ دنیا برسد شاید یکی پیداشود مرا در اوج صداقت و ایمان و فداکاری برای دیگران تفسیر کند (تائب)
خدا صدائی به من داد نامش را صخا گذاشتم و با آن فریاد زدم تا بگوش دانشمندان و ثروتمندان محبوبش برسد(تائب)