داستان بهلول گردوی نذری و دعا نکردن او

گردوی نذری برای بهلول و دعا نکردن او

فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: «بشکن و بخور و برای من دعا کن.»

بهلول گردوها را شکست و خورد ولی دعایی نکرد. آن مرد گفت: «گردوها را می‌خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم!»

بهلول گفت: «مطمئن باش اگر در راه خدا داده‌ای، خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!»

عزیزان خداوند در همه حال می بیند و می شنود روشن شدن چراغ صخا را می بیند نقاط ضعف و نقاط قوتش را می بیند و می شنود هرچند وظیفه ماست که همت و تلاش کنیم اما از هیچ کس توقع و گلایه و شکایتی نداریم از هیچ کس دلگیری نداریم فقط درددل می کنیم تبلیغ و تشویق می کنیم تا این چراغ پرنور شود و داستانش به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسد 

و امید ما بعد از همه این همت و تلاشها به خداست خودش جواب این فعالیتها و فداکاریها را می دهد همه باید بعد از همت و تلاش صبر و شکر کنیم چون گره ها بدست خداست و از حمایت و همکاری با فداکاران به بهانه های مختلف دست نکشیم دریغ نورزیم اگر واقعا به خداوند ایمان داریم 

خداوند همه ما را سخت امتحان می کند مخصوصا در قالب انسانهای نیکوکار و فداکار و مجموعه های خیرخواهانه ای همچون صخا 

میزان رحم و غیرت و خجالت ما را در این مجموعه های انساندوستانه با سرپرست عاشقش محک می زند پس از کمبودها و نقاط ضعف دلگیر و ناراحت نباشیم گلایه و سرزنش و غیبت و تهمت انسانهای خوب و نیکوکار و مجموعه های انساندوستانه مستقیم به خداوند برمی گردد 

و جواب همه ناسپاسیها و ضدهمکاریها و عدم حمایت و همکاریهارا از جائی که فکرش را نمی کنیم خداوند خواهد داد و البته پاداش خوبیها و نیکیهای ما را هم خواهد داد پاداش تبلیغات و تشویقات و حمایتها و همکاریهای ما را از جاهائیکه فکرش را نمی کنیم می دهد و بلاها و مصیبت های فراوانی را از ما دور می سازد که خودمان متوجه نمی شویم پس حواسمان به فداکاران بیشتر باشد و هرگز خوبان را متهم نکنیم