نامه تائب به دانشمندان و ثروتمندان دنیا
بنام خدا که به من توفیق خدمت داد
عزیزان دانشمند و ثروتمند جهان من به خودم در سال 1372زمانی که در اوج جوانی بودم زمانی که بیست و دوسه سال از عمرم بیشتر نگذشته بود گفتم از خود گذشتی رسیدی تو رحم و غیرت و خجالت داشته باش و با سحرخیزی و کوهنوردی چراغی برای گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائی مردم در قالب قرض الحسنه و خیریه روشن کن و نامش را صخا بگذار من به تو قول می دهم دلهای توانگران عالم را جذب و جلب نمایم
تو فعالیت و فداکاری را به اوج برسان صداقت و ایمان را به اوج برسان من دعا می کنم خداوند دلهای ستاره های دنیا را جذب و جلب و عاشقت کند
خوشبختانه وجود من قول داد و عمل کرد و با ریاضتهای سخت و جان شکار نویسنده و شاعر شد و در تقویت و پرنور شدن صخا به همراه خانواده بی نهایت کوشش کرد من هم قولی را که به خودم داده بودم با دعا و آرزوهای خوب در کوه و بیابان عمل کردم و دلهای توانگران را جذب و جلب صخا نمودم
داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر رساندم
عزیزان دانشمند و ثروتمند تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید و در حمایت و همکاری از هیچ چیز دریغ نورزید تا این عاشق سربلند و سرافراز شود
من خیلی زحمت کشیدم بی خوابی کشیدم تا به شما رسیدم پس درباره من بیشتر فکر کنید و بهتر بیندیشید تا روستایم را گلستان کنم و دلهای سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را شاد نمایم
درود برهمه کسانیکه در حمایت و همکاری از فداکاران خداوند را در نظر می گیرند و از هیچ کوششی دریغ نمی ورزند