هم دین و هم کیش های ما

ما مسلمانیم ادعای عشق و علاقه به پیامبر مهربانیها داریم ادعای عشق به فرزندان و نوه های پیامبر داریم اما آیا می دانید در بین همین مسلمانها کسانی هستند که بی محابا جوروجفا می کنند من تائب هستم یک انسان مظلوم و ساده و بی ریا که از نوجوانی عاشق صلح و دوستی بودم عاشق مظلومیت و معصومیت بودم چون برداشت من از پیامبران همین بود مظلوم و معصوم بودند 

و عاشقانه کار می کردم خدمت می کردم در بین مردم زندگی می کردم با سحرخیزی و کوهنوردی به تقویت و پرنور شدن اخلاق و رفتارنیکم پرداختم اما عده ای که من شرم دارم اسم مسلمان را رویشان بگذارم با یک دنیا بی رحمی و بی غیرتی و بی حیائی سالها اذیت و آزارم کردند 

شکایت خودم را به بزرگان این جامعه بردم به کسانی که فکر می کردم با خدا رابطه دارند اما اینطور نبود هیچ کس مدافع مظلوم و ستمدیده نیست و زورگویان با سوء استفاده از همین نقطه ضعف بندگان توانا و دانشمند و ثروتمند خداوند راحت جوروجفا می کنند بدون ذره ای ترس و اندوه من سالها رنج و درد کشیدم زیردست بودم ستمها کشیدم پاداش خوبی مرا درراوج مسئولیت پذیری در اوج زحمت و صداقت و ایمان به بدی دادند مزد و حقوق زن و بچه های مرا در اوج صداقت و ایمان پایمال کردند و صدایم و فریادم به هیچ کجا نرسید انگار در دین ما رسم است که مظلوم بعد از مرگ حمایت و عنایت شود 

من منتظر نماندم تا عده ای مغرض و مغرور و منفور و پست فطرت بدبختم کنند برای همین دست بکار شدم چراغ فرهنگ و ورزش را در روستایم روشن کردم و به سیم آخر زدم شب و روز همت و کوشش کردم خانواده ام را شریک این راه خداپسندانه کردم تا دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب خدا را از سراسر دنیا متوجه این ایده ارزشمند خودم یعنی صخا که علاج همه دردهای یک روستاست کنم 

من دعا و آرزو کردم و از خداوند ایمان و همت و قدرت خواستم تا انتقام یک عمر مظلومیت و معصومیتم را در اوج صداقت و ایمان و فداکاری از ظاهرپرستان و گرگهای در لباس میش بگیرم و همه روستاها را با تقویت و پرنور کردن یک تائب با صخا از این بیست درصد زورگو نجات و رهائی بخشم 

خدا بزرگ است به شرط اینکه حواسمان به فداکاران در هر روستا باشد حواس دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها به یک فداکار یک عاشق در یک روستا باشد این یک ایده است توجه و عنایت توانمندان به یک فعال و فداکار در یک روستا چه اشکالی دارد این ایده امتحان شود و اول از تائب در ابرسج شروع شود تقویت و پرنور شود وقتی ابرسج گلستان شد به دیگر روستاها هم برسیم با همین ایده ارزشمند و ناب 

من توانمندان را فارغ از هردین و آئینی به حمایت و همکاری خداپسندانه دعوت می نمایم من از مغرضان و مغروران و منفوران در هردین و آئینی بیزارم نفرت دارم من عاشق انسانهای ساده و گره گشا و نان رسان و مشکل گشا هستم 

من با دست خالی چراغ روشن کردم اما عده ای در اوج توانائی تخریب و تحقیر و تضعیفم کردند و خیلی بی حیا و بی غیرت و بی رحم سالها برعلیه من هم قسم شدند تا چراغ عشق و صداقت و ایمان را که در من شعله ورشده بود کم نور و خاموش کنند  واقعا شرم آور است 

بدتر از همه و شرم آورتر از همه سکوت و بی تفاوتی دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها نسبت به فداکاران و نیکوکاران است و این زورگویان را پرروتر می گرداند که گناه و خطای بزرگی است و هرگز خداوند نخواهد بخشید حتی اگر شب و روز نماز بخوانیم حج برویم و خمس و زکوه بدهیم صدقه بدهیم قرض الحسنه و خیریه بدهیم هرگز خداوند بی تفاوتی به نیکوکاران را با هیچ چیزی نمی بخشد  سردسته ثوابها و ارزشها خشنودی و سربلندی نیکوکاران است  

وقتی که فهمیدم باید داستان زورگویان را فریاد زد و به گوش بندگان واقعی خدا رساند برای همین شاعر و نویسنده شدم سالها می گویم و می نویسم تا در بین توانمندان بزرگ جاری شود و با سحرخیزی و کوهنوردی صبر و شکر جمیل خودم را تقویت و پرنور کردم تا داستان تائب با صخا به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسد و در جهان منتشر گردد تا کسانی دیگر جرات نکنند به مظلومی در یک روستا در اوج علم و عرفان و عشق و فداکاری زور بگویند باید دستهای غیب خداوند را بزودی زورگویان برسینه خودشان ببینند که مفت درنروند  باید سزای ناجوانمردی خودشان را بزودی ببینند   

آری این کبوترها پیام امثال تائب مظلوم را به گوش همه بندگان توانا و البته با رحم و غیرت و با حیای خداوند در سراسر دنیا خواهند رساند