خاویر کرمنت و کتابی بنام بی شعوری
تجاوز حماقت آمیز اما آگاهانه به حقوق دیگران این کتاب مطالب بسیار زیبائی دارد که باید مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد سخنان بسیار جالب و آموزنده ای در این کتاب است که می تواند اعتراف به بی شعوری همه مشکلات ما را در همان ابتدا حل کند
ما هم در عرفان اوایل راه از خودگذشتن را تجربه کردیم و من خودم گام نخست و حرف اولم در آغاز راه عرفانم در اوج جوانی همین جمله بود و با من نمی فهمم شروع کردم و خدا را شکر با همین جمله عاشق سحرخیزی و کوهنوردی و عاشق شاعران بزرگ و سخنان بزرگان جهان و مخصوصا کار آفرینان بزرگ دنیا شدم و آیات و روایات پروردگار در تورات و انجیل و قرآن به من می چسبید و لذت و بهره ها می بردم
لذت و بهره من از جملات بزرگان و عاشق بزرگان مخصوصا دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب در سطح جهانی شدن همین بود اعتراف به نفهمی خودم جاهلی خودم من با شهامت اعتراف کردم هرچند برایم خیلی سخت بود
این کتاب به نکته بسیار ارزشمندی اشاره دارد و تفاسیری که از بی شعوری در این کتاب آمده است بی نهایت سودمند است بی نهایت دوای دردهای یک انسان باصداقت و ایمان است
در مجموع این جملات زیبا داروی همه دردهای روحی ماست
با از خود گذشتن توانستم در جستجوی بزرگان دنیا بربیایم و نه تنها ضرر نکردم بلکه از همه این عزیزان چیزهای زیادی یاد گرفتم و برمعلومات و تجربیاتم افزودم تا بدین مرحله رسیدم گامهای مثبت من در راه فرهنگ و ورزش روستایم فقط بخاطر همین جمله بود اعتراف به جاهل بودن نباید زیاد سخت بگیریم اگر واقعا نفهم و بی شعور هستیم اعتراف کنیم خوبی اش این است که دیگر ادامه پیدا نمی کند و متوقف می شود
و انسانهای با شعور و خوب و بافرهنگ کم کم جذب و جلب تو می شوند و آنها حامی و پشتیبانت می شوند و خطاها و ضررها و زیانهائی هم که از بی شعوری داشتی خیلی سریع جبران می شود پس توبه و تلافی و جبران خوب است
یک انسان باشعور به خودش اجازه نمی دهد نان مردمان را ببرد برش بدهد قطع کند و یا به زیردستان هرگز ظلم و ستم نمی کند حقوق کارگرش را پایمال نخواهد کرد و با انسانهای بی شعور همدست و شریک نمی شود چون به عاقبت یعنی به اعتبار و آبرویش درکوتاه مدت و در دراز مدت می اندیشد
انسان باشعور می فهمد که جوروجفا به دیگران باعث آه و نفرین است و اثراتش را خواهد گذاشت پس دوری می کند انسان باشعور سعی می کند باشعورها را جذب و جلب خودش کند و در نیکوکاری و فداکاری قدم برمی دارد در جوانمردی و از خودگذشتگی گام برمی دارد
خدا هم کمک می کند و راهها را به خوبی باز می نماید انسان باشعور سعی می کند اول از خودش بعد از خانواده اش شروع کند و همه را با شعور می خواهد و این عالیست خداپسندانه و مردم پسند است فرهنگهای زیبا را تقویت و پرنور می خواهد من خودم بعنوان مثال فرهنگ قرض الحسنه و خیریه را پرنور می خواهم فرهنگ سحرخیزی و کوهنوردی را پرنور می خواهم پس به آب و آتش می زنم و همه را مجبور به این کار می کنم
و نتیجه هم گرفته ام خانواده ام را در این راه پس از سالها صبر و شکر جمیل همراه خودم کرده ام چون دوستان باشعور را جذب کردم که روی خانواده ام تاثیرات مثبتی داشته اند
من خدا را شکر می کنم که در اوج جوانی زمانی که هنوز اول ازدواجم بود اعتراف به بی شعوری خودم کردم هرچند همیشه آرزو می کنم ای کاش از همان کودکی اعتراف به بی شعوری خودم می کردم اما بازهم خدا را شکر که دیر نشد و همین جمله باعث شد که چهل روز چله گرفتم و در کوتاهترین زمان به اوج عشق و صداقت و ایمان و فداکاری رسیدم