با دست پر ازدواج کنیم دانا و توانا
در این روستای ابرسج فرقی هم ندارد همه روستاهای دنیا برایم عزیز و گرامی هستند اما من در ابرسج زندگی می کنم و می خواهم در حد و اندازه خودم یک الگو باشم بچه که بودم می دیدم چگونه پدران و مادران در زیر بار فقر و سختی و ماتم بچه دار می شوند و به سختی بچه ها را بزرگ می کنند
اندوه و ماتم سراسر وجودم را گرفته بود گفتم شاید بشود کاری کرد برای همین در راه فرهنگ و ورزش قدم برداشتم و در راه قرض الحسنه و خیریه و کوهنوردی به آب و آتش زدم باعشق و علاقه به خودسازی و از خودگذشتن پرداختم تا راههائی ارزشمند برایم باز بشوند
اما نه تنها اینجا که در همه روستاها مشکلات فرهنگی بیداد می کنند برای همین به مطالعه و بررسی در سخنان بزرگان و اشعار شاعران و آیات و روایات پروردگار پرداختم فعالیت و فداکاری کردم الان نزدیک به سی سال است که از غم و غصه مظلومان و معصومان شبی دو سه ساعت بیشتر نخوابیده ام از بس که جوروجفا زیاد است اینجا کسانی هستند که به تقلید از برادران یوسف زندگی می کنند و سد راه پیشرفت و رشد و شکوفائیند و چشم دیدن یوسفها را ندارند کسانی که به تقلید از یوسف زندگی می کنند و نقش بازی می کنند خیلی زجر می کشند
و من همه توانم را بکار گرفتم به جذب و جلب توانمندان از دیگر روستاها و شهرها همت گماشتم تا شاید بتوانم با کمک بندگان خوب خدا جاهای خالی را پر کنم نقاط ضعف را از بین ببرم اشتغال بوجود بیاورم درهای جدید را باز کنم تا دیگر جوانان ما با دست خالی و بدون پشتوانه ازدواج نکنند و این میراث شوم را برای بچه هایشان به ارث نگذارند ما نیاز مبرم به انسانهای تازه و توانا داشتیم و داریم و من این کار را کردم
پای دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب را به ابرسج باز کردم تا با آنها درد دل کنم درد دلهائی که کوه طاقتشان را ندارند ما بیهوده زجر می کشیم و رنج و غصه را بدوش می بریم من زحمت خودم را کشیده ام باز هم خواهم کشید چون کوششی برای رضای حقتعالی می کنم که از رگ گردن به ما نزدیک تر است امیدوارم و دعا و آرزو می کنم سرافراز و سربلند بشوم و همه را خوشحال کنم از خداوند ایمان و همت و قدرت خواستم و می خواهم و هرگز ناامید نبوده ام و ان شاء الله نخواهم بود تا در این را موفق و پیروز بشوم
باید باسواد و بافرهنگ بشویم بعد ازدواج کنیم دان و توانا بشویم بعد ازدواج کنیم این حداقل توقع و انتظار بچه های ما در آینده خواهد بود بچه های ما نباید شاهد پدران و مادران ناتوان باشند این جوروجفای سنگینی است که آنها از ما متحمل می شوند بی گناه و معصوم به دام جهل و نادانی و ناتوانی ما می افتند و همینطور هم ادامه پیدا می کند و این واقعا شرم آور است