در اسطوره ها مطالعه و بررسی زیاد دارم
در زندگی اسطوره های محبوب زیاد مطالعه و بررسی داشتم و دارم همه آنها با این مشکل در اول راه مواجه بودند عدم حمایت و عنایت و همکاری اما وقتی که کم کم به شهرت رسیدند توجهات زیاد شد به حدی که حال و حوصله جواب دادن یک تلفن را هم نداشتند حتی تلفن انسانهای بسیار بسیار بزرگ را پس چرا یک جائی این مشکل و این نقطه ضعف را از بین نمی بریم
بهتر است تا کسی در حال درخشش است خیلی زود تقویت و پرنورش کنیم تا سالهای بعد که به اوج شهرت و محبوبیت و ثروت رسید این حسرت بردلش نباشد که ای کاش این توجهات و عنایات در اول راه بود
این یک ایده است تائب گمنام و در اول راه است پس بهتر است هرچند که خیلی دیر شده است اما با همین تائب این طلسم را بشکنیم تا دیگر یک عاشق جویای نام حسرت حمایت و همکاری و عنایت بزرگان بردلش نماند و همان اول راه توجهات زیاد باشد
اسطوره ها همیشه برای مردم نان رسان بوده اند باعث اشتغالزائی شده اند سخنانشان کتابهایشان و دوستان و جذب و جلبهایشان باعث خیرات و برکات زیادی بوده است پس برای خودمان هم که شده به اسطوره ها توجه و عنایت بیشتر کنیم
تائب می تواند یک روستائی مثل ابرسج را در یک چشم به هم زدن گلستان کند کافیست که توجه و همکاری با او بیشتر بشود و این فرهنگ زیبای همکاری با فداکاران را تقویت و پررنگ نمائیم همین یک دنیا خیر و بهره را سرازیر می کند
همه اسطوره ها از این مهم رنج برده انداول راه در نهایت سختی و عذاب به رشد و تعالی و شهرت رسیده اند حتی بیل گیتس و بسیاری از این قبیل اسطوره ها چرا باید اینطور باشیم حتی آرنولد و بسیاری دیگر از بزرگان پس اجازه ندهیم امثال تائب در ابرسج که بسیار ارزشمند و سودمند برای مخصوصا مظلومان و معصومان هستند با چنین معصومیت ها و مظلومیتهائی روبرو و شاهد باشند
این غربت ها و غریبی ها در شان یک اسطوره در اول راه نیست و این مهم دست اسطوره های بزرگ را می بوسد که توجهشان را بیشتر کنند و وقت بیشتری برای اسطوره های گمنام بگذارند و توجهات را بسوی چنین عزیزانی در اول راه بیشتر و بهتر جذب و جلب کنند
حتی علی دائی و امیر قلعه نوئی گلایه داشتند از حسودانی که همیشه باعث سم پاشی و جوسازی برعلیه آن عزیزان در اول راه بودند بخیلان و حسودان جوسازی و سم پاشی می کردند بیکارها و از خدا بی خبرها شایعه ها را پخش می کردند و عوام هم باور می کردند و این اتفاق ناگواریست و حیف است و اصلا در شان و حد و اندازه یک اسطوره فعال و فداکار و ارزشمند نیست و یک فرهنگ بسیار زشت و شرم آوری است
اسطوره همان نگاه اشتغالزائی و نان رسانیش برای دنیا و آخرت ما بس است کافیست دیگر چه می خواهیم پس در صدد تقویت نقاط قوتش باشیم و شکر نعمت نعمت ما را افزون می کند و کفر نعمت نعمتها را از کف ما بیرون می کند و کدام شکر بهتر و بالاتر از حمایت و همکاری با یک عاشق و فداکار یک اسطوره حواسمان به فداکاران و اسطوره ها بیشتر و بهتر باشد