برطرف کردن نیازهای دیگران
در گوشه و کنار این جهان مخصوصا در روستاها انسانهائی بسیار عاشق و غمخوار داریم مثل تائب عاشق زیاد هستند و حتی بسیار دلسوزتر و غمخوارتر از تائب عاشق داریم اما به خاطر امکانات کم و شرایط بدی که همه می دانیم مخصوصا در روستاهاست آن عزیزان دیده و شنیده نمی شوند
و من هزاران هدف و منظور دارم این ایده صخا هزاران ایده را با خودش زنده می کند یکی دیگر از این ایده ها تحریک و تشویق و تقویت غمخواران است من دعا و آرزو می کنم که بتوانم با جذب و جلب بندگان توانای خداوند از سراسر دنیا این کار بزرگ را در حق عاشقان دلسوز بکنم
من بارها اعلام کرده ام که دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های ما اگر در هرروستائی یک فداکار و یک خانواده فداکار را با یک مجموعه انساندوستانه مثل صخا تقویت و پرنور کنند جهان گلستان می شود در یک چشم به هم زدن روستاها گلستان می شوند
انسانهای غمخوار و دلسوزی که خداوند قدرت و عزت و ایمان و توانشان داده است و به جای عشق و حال کردن یک مجموعه مثل صخا درست می کنند و برای خودشان و خانواده و دوستان واقوامشان دردسر درست می کنند تا نیازهای دیگران را برطرف کنند و در این راه به آب و آتش می زنند
و این خوب است من می خواهم نه تنها بندگان توانای خداوند را از نظر مالی جذب و جلب کنم بلکه بندگان توانای خداوند را از نظر فعالیت و فداکاری هم جذب و جلب کنم عاشقانی که از خود گذشته اند تا نیازهای مردم را برطرف کنند و در جستجوی این راه بی خواب هستند تا به نتیجه های مطلوب برسند
پس ما همه با هم باید دست به دست هم بدهیم و به سعادت و خوشبختی برسانیم همه را مخصوصا دردمندان را مخصوصا سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را و این مهم فقط با فعالیت و فداکاری بعلاوه حمایت و عنایت و همکاری امکان پذیر است
من با اینکه در حد عاشقان و عارفان و شاعران و نویسندگان بزرگ نیستم چون در اول راه می باشم و بخاطر کم بودن امکانات و نداشتن شرایط عالی که در روستاها طبیعی می باشند اما در هرصورت خداوند را شکر می گویم که باز هم در همان اول این راه درخشان و تابان هستم و حتما یک روز به لطف خداوند و بعد از استقامتهای زیاد به اوج این قله خواهم رسید و این را باسوادان و بافرهنگهای عالم خوب می فهمند و خوب درک می کنند برای همین توجهات و عنایت ها کم کم و روزبروز بیشتر خودشان را نشان می دهند سالهای اول که در این راه بودم سال به سال توجهاتی می دیدم بعدها ماه به ماه شد و هرچه بالاتر می آمدم هفته به هفته می شد الان از برکت عاشقان توانای طبیعت و پذیرائی و راهنمائیهای من در ابرسج از این مهمانان گرامی این توجهات روزبروز شده است و من خوشحالم که به این روزهای با افتخار که انتظار و توقعش را داشتم رسیده ام و این زمینه مستجاب شدن دعاها و برآورده شدن آرزوهایم را به خوبی و قشنگی فراهم می کند من در اوج بی نیازی که خداوند از برکت علم و عرفان و اشعار شاعران و سخنان بزرگان و آیات و روایات پروردگار نصیب و روزیم کرده بود صخا را برای برطرف کردن نیازهای مردم و اشتغالزائی روشن و منور کردم و با وجود آگاهی از مشکلات و نقاط ضعف بسیار زیادش پا در این میدان گذاشتم چون فهمیدم که یک شاعر و عاشق و عار ف و نویسنده می تواند خیلی خوب با کمک دیگران از سراسر دنیا فرهنگ سازی نماید و من در این راه زیبا ارزش و ثواب فراوانی دیده ام که قدم نهاده ام صبر و شکر جمیل براذیتها و آزارهایش برسوء تفاهم ها و سوء ظن هایش و بسیاری از این قبیل از جمله مکرها و حسادتهایش این استقامت هاست که نور قبر تاریک ما خواهند شد
جناب مهندس اتحادیان مدیر کل بازنشسته آموزش و پرورش مشهد از باسوادان و بافرهنگهای بزرگواری که حاصل دعا و آرزوهای تائب بود و هست به همراه استاد گرامی فیض بخش که دوست همکار ایشان می باشد مهمان ما در ابرسج بود و از مناظر زیبای این روستا دیدن فرمودند و از نزدیک داستان فعالیت و فداکاری مرا با صخا دیدند و شنیدند و دقایقی را در این باره صحبتهای شیرینی داشتند که به سمع و نظرتان می رسانم و این ضبط شد و در روستا پخش گردید
ببینید شما باید شرح زندگی یک آقای زحمتکشی مثل ابوالفضل ابراهیمی را که عمرش رو و خانواده اش را و شادیش را نشاط زندگیش را فدای آبادی این روستا کرده اینرو روزنامه ای کنید رسانه ای کنید بفرستید به شصت روزنامه کشور تا این روزنامه ها که دارای نویسندگان برجسته تحلیلگران برجسته جامعه شناسان برجسته و مردم دوستان برجسته دارن بیان اینجا با این آقا ابوالفضل ابراهیمی مصاحبه کنند و بگویند آقا چی باعث شد که تو زندگیت را فدا کردی در این روستا چرا بچه هاتو فدا کردی چرا زنتو فدا کردی اونها وقتی بیان چون اطلاعات دارن سوالات زیبا و شیرین می پرسن می فهمن که این سوخته مردمش هست این عاشق مردم روستایش است چون عاشق و سوخته این مردم است خودشو زن و بچه هاشو فداکرده بجای اینکه بچه هاش دکتر و مهندس بشن خانمش کارمند بشه خودش کارمند اداره بشه همه را آورده در خدمت روستا که یک صندوق تعاونی درست بکنه و مردم را بیدار و هوشیار بکنه که آقا بیشتر کار بکنید بیشتر تولید بکنید نگذارید بچه هاتون برن دانشگاه بگذارید بچه هاتون کار کنن توی همین روستا گاوداری کنین دامداری کنین مرغداری کنین قالی بافی کنین مردم را تحریک کنین مصرف کننده شهر بیاد لبنیات سالم گوشت و مرغ و کره و پنیر سالم کشک سالم بخرن همه چیز رو بصورت اورگانیک دسته اول کره شیر ماست پنیر خامه وقتی مردم در شهر بدونن یک روستائی مثل ابرسج هست که محصولات طبیعی تولید می کنه و این محصولات سالم هستن مردم میان اینجا درنتیجه مردم روستا از فقر و بدبختی نجات پیدا می کنن اونیکه گاو نداره یک گاو می خره اونیکه دو تا گاو داره چهارتا می خره چهارتا برادرن می رن یک تعاونی گاوداری و مرغداری درست می کنن و این باعث رشد روستا می شه یکدفعه ای هم نمی شه آقای روزنامه آقای نویسنده آقای روزنامه کیهان آقای مدیر رونامه ایران آقای مدیر روزنامه همشهری آقای روزنامه خراسان آقای روزنامه قدس بداد برسید بداد این مردم برسید ولله ابوالفضل ابراهیمی می خواد مردم را از فقر نجات بده مردم را پولدار کنه نگذاره مردم مهاجرت کنن روستا تخلیه بشه و اینها برن تو شهر حاشیه نشین بشن تاکسی تلفنی و یا کلفت و نوکر خانه ثروتمندان بشن آرزوی من یک آرزوی ملی و مذهبیست روزنامه نگاران صاحبان جراید شما که قلم دارین شما که توان دارین بیائید بداد ما برسین