کدامین خدا را می پرستم
وقتی که نسبت به همه چیز بی تفاوت هستم و بی توجه به همه کس و همه چیزم و برایم فرقی ندارد و یا اصلا فکر نمی کنم به مشکلات و گرفتاریهای دیگران کاری هم طبیعتا از دستم برنمی آید چون نخواستم که به فکر دیگران باشم و سالها زندگی کردم و فقط به فکر خودم بودم هوا و هوسباز پیرو هواهای نفسانی خودم بودم به فکر خوشگذرانی و تفریح و عشق و حال بودم غافل از اینکه پول تفریحات من می توانست گره از کار انسانهای دردمند اطرافم باز کند اما چشمهایم بروی همه اینها بسته بود و فقط بروی عشق و حال باز بود بروی هوا و هوس های زود گذرم باز بود
با این تفاسیر من پیرو کدامین دین و کدامین خدا هستم آیا اینها آن چیزهائیست که خدا از ما می خواهد
تائب سالها در روستای خودش در بین چنین جماعتی زندگی کرد و دست و پا زد از همان دوران نوجوانی با یک تیم فوتبال به نام ظفر پا به میدان بیداری و هوشیاری گذاشتم اسپانسر تیم بودم علیرغم اینکه دستم خالی بود و بچه ای بیشتر نبودم باز با همان پولهای توجیبی که مادربزرگهایم به من می دادند آنها را خرج تیم می کردم کفش و لباس می خریدم این طرز فکر من بود این فرهنگ و دین من بود متفاوت از دیگران با این دین و فرهنگ بزرگ شدم مجموعه صخا را افتتاح کردم و در قالب فرهنگ و ورزش به فعالیت و فداکاری پرداختم این بار بهتر و بیشتر از تیم فوتبال ظفر بودم
یک کارآفرین شده بودم پولهایم را در یک مجموعه قرض الحسنه و خیریه بنام صخا جمع کردم و شروع کردم به گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائی و استارت کار آفرین شدن من از اینجا خورد
با صخا درهای جدیدی بروی من باز شد با انسانهای زیادی آشنا و رفیق شدم به سمت و سوی دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها متمایل شدم مطالعات و بررسی های من در رداستان زندگی کار آفرینان فراگیر شد و حاصل این مطالعات را در مقالات مختلف به سمع و نظرتان رساندم من برای روستایم فعالیت و فداکاری زیادی کردم تا روستایم را با یک چنین تلاشی به مردمان در سراسر دنیا معرفی کنم تا با جذب و جلب توانمندان نقاط قوت روستایم را تقویت کنم و نقاط ضعفش را از بین ببرم تا نور را زیاد کنم و تاریکیهای غیر قابل تحمل را از بین ببرم این دین من است این فرهنگ من است تا سربلند و سرافراز بشوم و همه را خوشحال کنم مخصوصا سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم را شاد کنم من پیرو این دین و این فرهنگ و این خدا هستم که به ما قدرت و ثروت و عظمت و عزت می دهد اگر فعال و فداکار باشیم اگر گره گشا و نان رسان و مشکل گشا باشیم اگر بربلاها و مصیبت ها صابر و شاکر باشیم من این خداوند را می پرستم و دوستش دارم و البته برآزمایشات و امتحاناتش بی نهایت به بوی یوسف صدیق صبر و شکر جمیل می کنم تا وقت یاریش برسد
تا الگوی همه روستاهای دنیا باشم من یک ایده دارم یک چراغ روشن کردم و از خداوند می خواهم تقویت و پرنورش کند تا الگوی همه فداکاران در روستاهای دنیا بشوم امیدوارم هرچه زودتر مستجاب شوم و آرزوهایم برآوده بشوند تا راحت و آسان خدمت کنم دین من دین خدمت است دین حرکت و استقامت است خدای من همان خدائیست که عاشق کار آفرینان و نان رسانان است عاشق انسانهای بنده نواز و دلسوز و غمخوار است و دشمن ظاهرپرستان و بخیلان و هوسبازان پست فطرت است و البته یک روز پس از سالها فرصت و مهلت خوار و سرشکسته و زبونشان می سازد
آنهائی که نان دیگران را بریده و بی رحم و بی حیا و بی غیرت هستند و حاضر به توبه و تلافی هم نیستند حتی در لحظه جان دادن باز دست از غرورشان برنمی دارند
آری من از کسانی که پیروی از هوا و هوسهای زودگذر می کنند و در ظاهر به خدا و در باطن و در رفتارشان به شیطان ارادت دارند جدا شدم و در اوج جوانی به آئین ابراهیم خلیل و یعقوب و اسحاق و یوسف صدیق روی آوردم و برای همین عاشق و عارف و شاعر و نویسنده شدم تا پیامم را به گوش همه دنیا برسانم و جوانمردان را به سمت و سوی خودم جذب و جلب نمایم همان دلهای دریا و قلبهای شیر را که من پیرو چنین آئین محکمی هستم شعار من گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائیست این فرهنگ من است من به غیر از خدای ابراهیم خلیل هیچ خدائی را نمی پرستم و دوستش نخواهم داشت من عاشق خدای یوسف صدیق هستم که به او حتی در چاه و زندان با اینکه بی گناه بود و تحملش سخت و یا غیر قابل تحمل بود باز قدرت صبر و شکر جمیلش داد تا الگوی همه بی گناهان و مظلومان دنیا باشد همان خدائی که به وعده اش درباره یوسف مظلوم و بی گناه عمل کرد و سرافرازش کرد و دشمنان بخیل و هوسبازش را هم رسوا و خوار نمود تا عبرت همه بخیلان و هوسبازان عالم باشند