صخا(صندوق خانوادگی ابرسج)

با سلام: در سال 1379 موفق به افتتاح صندوق قرض الحسنه(صخا) شدم.که با حمایت خوبی مواجه شدم.و خدمات بی نظیری ارائه نمودم.خدمتی که با صداقت و ایمان همراه بود.

صخا(صندوق خانوادگی ابرسج)

با سلام: در سال 1379 موفق به افتتاح صندوق قرض الحسنه(صخا) شدم.که با حمایت خوبی مواجه شدم.و خدمات بی نظیری ارائه نمودم.خدمتی که با صداقت و ایمان همراه بود.

صخا(صندوق خانوادگی ابرسج)

02332538215
با سلام:
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید
من عاشق بیل گیتس هستم چون تائب هستم و تائب عاشق کسانیست که همه ثروتشان را وقف خیریه کرده اند چون خودم داروندارم را وقف صخا کرده ام
داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسانید(تائب)
در سال 1372موفق به افتتاح مجموعه فرهنگی و ورزشی صخاشدم و قبل از آن در سال 1362با تیم فوتبال ظفر استارت زدم.که با حمایت خوبی مواجه شدم.و خدمات بی نظیری ارائه نمودم.خدمتی که با صداقت و ایمان همراه بود.
خداوندا به من ایمان وهمت وقدرت لازم را عطا بنما تا همگی را سرافراز نمایم و با صخا خدمتگذارخوبی بهر دردمندان باشم
بدین شعر ترو شیرین زشاهنشه عجب دارم که سرتا پای حافظ را چرا در زر نمی گیرد
شماره حساب 2917081150صخا ابراهیمی نوروزی -جاری تجارت
کرامت عرفان حمایت آسان
تلفن02332228024و02332538215و09127732812 ایده روزقرض الحسنه نخستین بار توسط تائب در صخا ابرسج
صخا بزرگترین صندوق قرض الحسنه خانوادگی در ایران
حواسمان به یاران مهربان بیشتر باشد
با پرداخت بموقع اقساط صندوق را در وام دهی آسان یاری نمائید
هرکس را امین یافتید متهم نکنید
سال 1395سال حمایت بهتراز صخا باشد صخا
سال 94هشتم دی تولد پیامبر به صرف شام جشن بزرگ صخا برگزار گردید
همه ساله تولد پیامبر جشن بزرگ صخا برگزار می گردد سال95بیست و هفتم آذر
همه ساله نهاردوم محرم حسینیه سیدالشهداء ابرسج با صخا می باشد
حافظ حدیث سحرفریب خوشت رسید تا حد مصر و چین و به اطراف روم و ری
صخا ازمعجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
2917081150صخا ابراهیمی نوروزی جاری تجارت

۲۱۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۵ ثبت شده است

Related image

دوست داشتم که روستایم را گلستان کنم از خودم شروع کردم و دروجود خودم گل کاشتم گل عشق و صداقت و ایمان گل فعالیت و فداکاری گل جوانمردی و گذشت 

بعد از خانواده ام خواستم که آنها هم گل بکارند خوشبختانه توانستم آنها را متقاعد کنم و گل کاشتند 

خانه و زندگی ام گل پاشان شد و این فداکاری بی نظیر بود و در هیچ روستائی سراغ نداریم 

بعد به اهالی روستا از اقوام و دوستان شروع کردم و از آنها خواستم که گل بکارند گل حمایت و همکاری تا بتوانم در سایه این فداکاری و این حمایت و همکاری روستایم را گلستان کنم 

و بعد هم از طریق اینترنت همت و تلاش کردم و همه دانشمندان و ثروتمندان جهان را دعوت به حمایت و همکاری و عنایت و توجه کردم تا آنها هم گل بکارند و من با قدرت و قوت زیاد همه روستاهای جهان را با این ایده کارساز و گره گشا و نان رسان گلستان کنم 

در اصل صخا از برکت علم و عرفان و اشعار شاعران بزرگ و آیات پروردگار حکیم یک آهن ربای پول و ثروت است که از سراسر جهان ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها را جذب و جلب خواهد کرد 

این آهن ربای قوی که توسط یک عارف و عاشق و شاعر و نویسنده و فداکار بدست گرفته شده است و نیت و قصد خداپسندانه اش به همه ثابت شده است 

و بارها در مجالس صخا در ایام مختلف و در طول سالیان دراز به نمایش عمومی گذاشته شده است و لایق و شایسته بهترین توجهات می باشد باید هرچه زودتر با کمک خداوند همه روستاهای جهان را گلستان کند و چون صخا از ابرسج طلوع کرده است اول باید ابرسج را گلستان کنم 

این دعا و آرزوی تائب است که از همه قدرتمندان جهان می خواهم مرا در این نیت خیر همراهی و پشتیبانی نمایند تا در قالب قرض الحسنه سربلند و سرافراز شوم چون به همه گفته ام من از الطاف خداوند چیزهائی می دانم که شما نمی دانید و باید حرف و عمل خودم را ثابت کنم و یک روز که سرافراز و سربلند شوم به همه آنها بگویم که مگر به شما نگفتم من از الطاف خداوند چیزهائی می دانم که شما نمی دانستید فقط صبر و شکر جمیل برجوروجفای بخیلان و مغرضان و ناجوانمردان واجب و الزامی می باشد 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

آهن ربای پول و ثروت صخا آهن ربای ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها تائب سرپرست قرض الحسنه و خیریه صخا آهن ربای دانشمندان و ثروتمندان بزرگ و مشهور و محبوب جهان تائب 

قوی ترین آهن ربای دنیا را در تائب در صخا ببینید قدرت علم و عرفان و معجزه و کرامتهای علم و عرفان را در اینجا بشنوید و ببینید لطف و عنایت یزدان را فقط در صخا مشاهده کنید 

شما هم با حمایت و همکاری صمیمانه و انساندوستانه مرا سرافراز کنید تا این ادعایم را با خوشحالی همه قرض داران عالم ببینند ادعای قوی ترین آهن ربای پول و ثروت چرا که نه من پشتیبان این حرفها و ادعاهایم اشعار زیبای حافظ و آیات قرآن و تورات و انجیل می باشند 

من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست  صدگدای همچو خود را بعد از این قارون کنم 

بدین شعر تروشیرین زشاهنشه عجب دارم     که سرتاپای حافظ را چرا در زر نمی گیرد 

تائب عاشق بیل گیتس و اهداف خیرخواهانه ایشان و همسرگرامیشان می باشد 

Related image

صندوق قرض الحسنه(صخا)، ابوالفضل ابراهیمی، Abolfazle Ebrahimi، حکیم ارد بزرگ، پدر فلسفه نوین، پدر فلسفه جدید، ارد بزرگ، سازمان ملل متحد، جمله سر در سازمان ملل متحد، سر در سازمان ملل متحد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۰۶
ابوالفضل ابراهیمی

Image result for ‫بیل گیتس‬‎

خیلی از عزیزان که به سن پنجاه و یا بالاتر می رسند آه و افسوس های آنها شروع می شود چون می دانند و می گویند که فرصت های خوبی را از دست داده ایم کارهائی که می توانستیم انجام بدهیم را انجام ندادیم و حسرت و حسرت و حسرت که دیگر فایده ای هم ندارد 


اما اینجانب ابوالفضل ابراهیمی در اوج جوانی زمانی که فقط 21سال داشتم قدر بهترین روزهای خودم را دانستم و آنهم مدیون یک جمله هستم از خود گذشتی رسیدی (بایزید بسطامی ) 


من این جمله را خوب تفسیر کردم و همه هوا و هوسها را به آب و آتش زدم و به جای همه اندیشه ها و هوا و هوسها در رگ و خون خودم نام و یاد خداوند را جاری ساختم 


و از برکت اشعار حافظ و آیات روح بخش پروردگار بهترین قدرشناسی را به نمایش جهانی گذاشتم 


و با افتتاح قرض الحسنه و خیریه صخا قدمهای محکمی در راه گره گشائی و نان رسانی و مشکل گشائی برداشتم و کم کم پیشرفت و رشد و شکوفائی من به اوج رسید شهرتی پنهان نصیب من شده بود که فقط دانشمندان و ثروتمندان بزرگ درک می کنند 


و من هم از این بابت خداوند را شکر می کنم که یاد خدا تا این اندازه برای من ارزش و بهاء و قیمت داشت نام و یاد خدا بهترین حامی و پشتیبان برای همه انسانهاست فقط باید در اوج جوانی زمانی که سرشار از نیرو و انرژی هستیم قدر بدانیم و فرصتها را غنیمت بشماریم 


من در اوج جوانی و در مدت چهل روز تائب شدم تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش (هاتف غیب) 


نویسنده و شاعر شدم عارف و عاشق شدم و در بهترین روزهای زندگیم در اوج جوانی و سلامتی حافظ و قرآن را هرسه روز یک بار ختم می کردم اینچنین از جوانی خودم بهره بردم 


من از همه نوجوانها و جوانها بهتر قدر این دوران را دانستم و نصیب و روزی فراوانی هم بردم صاحب یک قرض الحسنه و خیریه مجزا به نام صخا شدم که میلیاردها دلار ارزش دارد به اندازه تمام دنیا ارزش دارد چون حاصل یک عمر قدرشناسی من است یادگار بهترین روزهای عمر من صخا می باشد که یک چراغی برای قرض داران و دردمندان روشن شده است و یک تنوری بهر همه مردم گرم شده است امیدوارم هرچه زودتر مشکلات و نقاط ضعف به لطف خدا تمام شوند و ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها همان کسانی که به صخا وعده کمک و یاری داده اند به وعده های خودشان عمل کنند و مرا سربلند و سرافراز کنند مرا در اوج صداقت و ایمان و در اوج علم و عرفان پیروز و موفق نمایند 


من خودم را در اوج جوانی عارف و عاشق و شاعر و نویسنده و فداکار به همه شما مردم عزیز تحویل دادم و توقع و انتظارم از همه دانشمندان و ثروتمندان این است که با حمایت و همکاری در خور و شان مرا سربلند و سرافراز در نزد قرض داران و دردمندان و همه جوانمردان عالم گردانند 


صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید

Related imageImage result for ‫صخا‬‎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۹:۴۹
ابوالفضل ابراهیمی

Image result for ‫وارن بافیت‬‎

تائب سال 1372با دو تا حساب  هزارتومانی استارت این قرض الحسنه و خیریه را زد و روز بروز و سال به سال بهتر و بیشتر شد و همه شاهد رشد و شکوفائی و پیشرفت صخا بودند و هستند 

همه اینها مدیون رحم و غیرت و خجالت می باشد تا به جائی رسید که سی ملیون هم وام قرض الحسنه و بدون کارمزد به کشاورزان و دامداران این روستا پرداخت کردیم 

وقتی خداوند لطف و عنایت می کند که یک صندوق قرض الحسنه با این کیفیت خدمات ارائه می دهد آیا لایق و شایسته بهترین حمایتها از سوی ابرمیلیاردرها و سوپرپولدارها نیستیم این همه عشق و علاقه را فقط می توانید در ابرسج از تائب شاهد باشیم 

یک دنیا رحم و غیرت و خجالت را می توانید در تائب مشاهده کنید اوج فعالیت و فداکاری را فقط در صخا می توانید ببینید پس خوشحال باشید و با حمایت خداپسندانه تائب را سربلند و سرافراز کنید 

هرکس خدا را یاری کند خدا یاریش می کند و قدمهایش را استوار و ثابت می گرداند 

من ایمان قوی دارم که هرچه از پیشرفت و رشد و شکوفائی نصیبم شده است و باعث خشنود کردن مردم شده ام مدیون رحم و غیرت و خجالت هستم که اینها انسان را روز بروز بالا و بالاتر می برد 

همه مردم جهان عاشق رحم و غیرت و خجالت هستند و در همه دنیا طرفداران بی شمار خودش را دارد هرچه رحم و غیرت و خجالت یک انسان بیشتر و بهتر باشد 

محبوب تر و مشهور تز خواهد شد هرچه رحم و غیرت و خجالت انسان بیشتر باشد دستهای غیب بیشتری به کمکش خواهند آمد 

امروز صخا پا را از ابرسج فراتر گذاشته است مدیون رحم و غیرت و خجالت تائب است 

امروز در سطح جهانی صخا چون خورشید درخشان می درخشد از برکت رحم و غیرت و خجالت تائب سرپرست عارف و عاشق و نویسنده و شاعر صخاست 

رحم و غیرت و خجالت معجزه ها و کراماتی دارند که تاثیرات زیادی بر انسانها می گذارند و قدرت جذب و جلب و حمایت و همکاری مردم را هزاران برابر می کنند قدرت توجه و عنایت مردم را هزاران برابر می کنند و باید دقت زیادی بشود 

داستان این رحم و غیرت و خجالت بسیار زیاد تائب در صخا را به گوش همه قدرتمندان جهان برسانید تا از ثوابهای عظیمش بهره مند شوید و از مزایای مادی و معنوی صخا لذتها ببرید 

صخا خدمتی همراه باصداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

مطیع فداکاران باشید با حمایت و همکاری صمیمانه تا ضمن کور کردن بخیلان و ناجوانمردان مظلومان و قرض داران و دردمندان را خوشحال و شاد نمائید و نور قبرتان بسیار پرنورتر گردد

و در قبر و قیامت همین توجهات و عنایات برایمان می ماند و بقیه همه پوچ و بی ارزش می شود 

خداوند همه مهربانان و دلسوزان عالم را سربلند و سرافراز گرداند و تائب را هم در صخا سربلند و شاد و خشنود نماید تا خدمات بسیار آسان ارائه بدهد 

همه باهم در سربلندی عارفان و عاشقان کوشا باشیم 

Related image

Image result for ‫صخا‬‎


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۳۷
ابوالفضل ابراهیمی

انسانهای بزرگ کسانی را که اهل غیبت هستند را بیچاره و قابل ترحم می دانند و این بسیار درست و یک حقیقت است اما چگونه به آنها این پیام بزرگان و دانشمندان و خوشبخت های جهان را برسانیم 

اگر هرکسی که در جامعه با اخلاق و رفتار بد مواجه است مخصوصا کسانی که آلوده به غیبت و تهمت هستند و نیت تخریب و تحقیر و تضعیف دیگران را دارند مخصوصا قصدشان خراب کردن انسانهای درستکار و جوانمرد و فداکار جامعه می باشد بدانند که بدبخت و بیچاره هستند خیلی خوب است 

باید کسانی باشند که آنها را باز دارند و توجیه و تفسیرشان کنند که خودش یک ثواب عظیم به شمار می رود اگر در جامعه ای چنین انسانهائی پاک شوند مردم به سعادت و خوشبختی می رسند 

قدم گذاشتن برای صلح جهانی از همین جا ها شروع می شود به جای اینکه انسانهای بدبخت و بیچاره در جامعه زبانشان دراز باشد 

زبان کسانی را باید بشنویم که اهل صلح و آرامش هستند باید به چنین افرادی در جامعه پروبال داد و راهش هم حمایت و همکاری صمیمانه از این عزیزان فداکار است 

وقتی در جائی مثل روستای ابرسج یک مجموعه ای بنام صخا افتتاح شده است و خدمات قرض الحسنه و خیریه ارائه می دهد و این چراغی است که باید پرنور گردد و تنوری است که باید گرم شود 

اگر به غیبت ها و بدگوئی ها توجه نداشته باشیم اگر چنین اشخاصی که اهل غیبت و تهمت و بدگوئی هستند بی آبرو نشوند طبیعتا چراغ کم نور می شود و تنور سرد می گردد 

کسانی که در گرم کردن یک تنور عرفانی و در پرنور شدن یک چراغ روحانی همچون صخا همت می کنند خداوند خیر و برکت فراوانی نصیبشان می کند از همان جاهائیکه فکرش را نمی کنند (تائب) 

پس کسانی باید باشند که اجازه ندهند و تبلیغات و فداکاری و زحمتهای امثال تائب در صخا را جدی بگیرند عنایت و توجه کنند اگر نکنند با آن غیبت کننده ها هیچ فرقی ندارند 

هردو دسته کارشان سرد کردن تنور عرفانی و روحانی تائب است منتها شکل آن فرق می کند که باید بیشتر مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرد 

خداوند آبروی چنین کسانی را خواهد برد که بیهوده و با غیبت و تهمت خود را بیچاره می کنند 

و نزد خداوند بی ارزش می شوند و همینطور نزد فرشتگان و افراد صالح بی آبرو می شوند و این بسیار زشت است و در شان یک انسان نیست 

یک انسان باید به فعالیت و فداکاری و حمایت و همکاری از فداکاران معروف و مشهور شود نه با دشمنی و بخل و کینه با فداکاران 

وقتی فداکاران پشتیبانی بنام خداوند دارند پس غیبت و تهمت و دشمنی با فداکاران جنگ و خصومت با خداست و این باید بیشتر فکر شود 

باید به عنایت و توجه به فداکاران و عاشقان و مجموعه های قرض الحسنه و خیریه ای همچون صخا که در این زمانه نورانی هستند معروف و مشهور شویم 

در این شب تیره و تار نور فانوس می بینید   مرا که دهقان فداکار شدم حمایت کنید 

شما قضاوت کنید کسانی را که این بیتها و شعرها را می شنوند و با همه حرفها ضدهمکاری می کنند غیبت و تهمت روا می دارند چه آبروئی می توانند در جامعه داشته باشند 

خودشان آبروی خودشان را نزد خداوند و فرشتگان و افراد صالح می برند 

و همه اینها را از شقاوت و بدبختی خودشان نمی فهمند روزی متوجه این مهم می شوند که دیگر دیر است و فرشتگان عذاب در قبر و قیامت بردهانشان و برجسم و جانشان تازیانه های خشم و غضب فرود می آورند و آنوقت هم خیلی دیر است 

دلم می سوزد اینها را که گفتم   خیالی نیست بریکتا پرستان 

پس از همه کسانی که از افتتاح صخا تا کنون غیبت و تهمت روا داشتند و سد راه پیشرفت و رشد و شکوفائی ما بودند و از خدمات سخت و مشکل ما که با ضدهمکاری آنان اتفاق افتاده است خوشحال شدند یک توصیه خداپسندانه دارم هرچه زودتر دست بردارید و قشنگ و زیبا تلافی و جبران نمائید که آه کسانی که در قرض الحسنه و خیریه خالصانه و عاشقانه کار می کنند فعالیت و فداکاری می کنند سخت دلدوز است و خداوند هرگز نمی بخشد 

کسانی که با دوستان خدا دشمنی کنند عبادتهایشان هم نزد خدا قابل قبول نیست چون اول باید دوستان خدا از انسان راضی باشند وقتی دوستان خدا را با غیبت و کینه آزار دادیم نباید توقع و انتظار بخشش از خداوند را داشته باشیم از آه و نفرین فداکاران بترسیم 

درصخا برای ارائه خدمات آسان و راحت باید بی نهایت حمایت و همکاری کنیم بی نهایت تبلیغ و تشویق و توجه کنیم تا خداوند برخیر و برکتمان بیفزاید 

Related image

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۱۰:۱۲
ابوالفضل ابراهیمی
حس نفرت، ناامیدی، ناراحتی، طرد شدگی، عصبانیت، حسادت، پریشانی، ضعف، شکست، دلسرد شدن، افسردگی، انتقام، آزردگی و... شما هم فقط به این دلیل که یک نفر پشت سرتان حرف زده است، دچار این احساسات شده اید؟وقت آن رسیده که همه این حسهای نامطلوب را کنار بگذارید؛ ما به شما می‌گوییم چرا دیگران پشت سرتان حرف می‌زنند و برای کنار آمدن با آنچه می‌توانید بکنید.* شما فردی موفق هستید
در بسیاری از موارد، آدم‌ها وقتی پشت سرتان حرف می‌زنند که شما به چیزی رسیده باشید که آن‌ها قدرت رسیدن به آن را نداشته باشند. پیشرفتهای حسادت آور است که معمولاً جرقه شروع غیبت پشت سر شما می‌شود. کسانی که خیلی موفق باشند معمولاً مجبور می‌شوند پوسته هنجارهای اجتماعی و فرهنگی را بشکنند. این واقعیت دلیل غیبت کردن دیگران پشت سر شماست، چه در مدرسه، چه دانشگاه و چه محل کار.حرف زدن دیگران پشت سرتان به این معنی است که واقعاً کار بهتر و مفیدتری برای انجام دادن ندارند. مطمئناً همه ما می‌خواهیم که زندگی مفیدتری داشته باشیم، بسیار پرمفهوم‌تر از غیبت کردن و حرف زدن پشت سر این و آن. این فقط نشانگر یک واقعیت است: آن‌ها افرادی بیچاره و قابل ترحم هستند.خودتان را نگران نکنید: یکی از اولین کارهایی که باید بفهمید و درک کنید این است که هیچ کاری از دستتان برنمیآید. ممکن است بتوانید یک نفر که پشت سرتان حرف زده است را خاموش کرده یا توجیه کنید، اما این کار را درمورد چند نفر در دنیا می‌خواهید انجام دهید؟ آیا می‌دانستید که آدمی مثل استیو جابز هم منتقدان زیادی داشته که از شیوه مدیریت و بازاریابی او و حتی شخصیتش خوششان نمی‌آمده؟
نکته‌ای که می‌خواهیم عنوان کنیم این است که با وجود هر کاری که در زندگیتان می‌کنید و میزان موفقیتتان، همیشه آدمهایی هستند که مخالف شما باشند و برای پایین کشیدن شما ممکن است پشت سرتان حرف بزنند.
بفهمید که آن‌ها هیچ اهمیتی ندارند: آدمهایی که پشت سر شما حرف می‌زنند، در زندگیتان اهمیتی ندارند. اگر واقعاً آدمهای مهمی در زندگی شما بودند، طرف شما بودند، درست است؟ شادی و خوشبختی واقعی شما به پیشرفت و سلامت خود و عزیزانتان بستگی دارد. هر چه که دیگران می‌گویند، احساس می‌کنند یا انجام می‌دهند نباید بر خوشبختی و طرزفکر شما اثر بگذارد. قبل از اینکه دیر شود این مساله را درک کنید.
به حرف‌هایشان بخندید: یکی دیگر از روش‌هایی که می‌توانید با کسانی که پشت سرتان حرف می‌زنند برخورد کنید، شادی و خوشبختی شماست. این واقعیت که این کار آن‌ها اهمیتی برای شما نداشته و اذیتتان نکرده است به معنی شکست آنهاست.
احساس قربانی شدن نکنید: همان طور که احتمالاً تا حالا متوجه شده‌اید، موقعیتی که دیگران پشت سرتان حرف می‌زنند به موفقیت شما در چیزی که توسط آن‌ها مورد حسادت واقع شده بستگی دارد. این فقط به یک واقعیت منتهی می‌شود: از‌‌ همان ابتدا شما پیروز میدان بوده‌اید. نقشتان را به عنوان برنده، بازی کنید، جشن بگیرید و از این واقعیت که حتماً ارزشمند بوده‌اید که درموردتان حرف می‌زنند، لذت ببرید.
پشتیان‌های خودتان را داشته باشید: بله، همه ما دوستان و همکارانی داریم که مراقب ما هستند. اگر شما این طور نیستید، دلیلی برای ترسیدن وجود ندارد زیرا همه ما باید از جایی شروع کنیم، درست است؟ با محبت کردن به اطرافیانتان شروع کنید. هر روز برای مهربان بودن تلاش کنید. با این روش طرفدارانی برای خودتان پیدا خواهید کرد. داشتن یک سیستم پشتیبانی سال‌ها طول می‌کشد، پس صبور باشید و هر روز را یک چالش جدید ببینید.
برای رویارو شدن خوب برنامه ریزی کنید: واکنش بد در چنین موقعیتی کمکتان نخواهد کرد. فقط این واقعیت را ثابت خواهد کرد که از نظر ذهنی تحت تاثیر آن حرف‌ها قرار گرفته‌اید. آرام باشید و از این مهم‌تر نشان دهید که شایعاتی که درموردتان شکل گرفته است هیچ اهمیتی برایتان ندارد. اگر لازم است در موقعیتی مثل این برخورد کنید، باید خوب برنامه ریزی کنید. با این افراد پشت درهای بسته صحبت کنید تا کس دیگری از ماجرا باخبر نشوید.
چشمتان را باز کنید: حتماً بسیاری از افراد سر‌شناس و موفق را می‌شناسید که مورد انتقاد قرار گرفته‌اند و توسط کسانی که پشت سرشان حرف می‌زده‌اند مورد استهزاء قرار گرفته‌اند. آن‌ها چه وجه اشتراکی دارند؟ درکنار این واقعیت که توسط میلیون‌ها نفر مورد انتقاد قرار گرفته‌اند، در کار خودشان بسیار موفق بوده‌اند. همه این افراد به آرزو‌هایشان رسیده‌اند. اینکه چطور به آرزو‌هایشان دست یافته‌اند یا مسیر درستی را برای آن انتخاب کرده‌اند یا نه بحث دیگری است که در اینجا به آن نمی‌پردازیم. نکته مهم موفقیت آنهاست.
* تنها راه موفقیت
نه، با دعوا کردن با هر یک نفری که پشت سرتان حرف می‌زند، موفق نخواهید شد. با احساس ناامیدی و منزوی شدن هم همین طور. تنها راه موفقیت، جلو رفتن و ادامه دادن راه‌تان با وجود حرف دیگران است. تنها راه موفقیت همین است.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۹:۰۷
ابوالفضل ابراهیمی

عاشقان و فداکاران همیشه سعی و کوشش در خوشحال کردن مردم دارند تمام هم و غمشان همین است که یک راهی پیدا کنند تا مردم را خشنود گردانند 

تائب هم بعنوان یک عارف و عاشق و شاعر و نویسنده در راه فعالیت و فداکاری قدمهای محکمی برداشت بهترین قدمی که می تواند یک انسان برای همنوعان خودش بردارد را تائب به تنهائی و با قبول زحمتهای فراوان و هزاران مشکلات و سختی های این راه برداشت 

و قرض الحسنه و خیریه صخا را با هزاران امید و آرزو و دعاهای خیر افتتاح کرد و به مردم هدیه نمود و امیدوارم با حمایت و همکاری صمیمانه از همه نیکوکاران جهان سربلند این میدان باشم 

از همه دانشمندان و ثروتمندان جهان می خواهم که مرا در این عمل انساندوستانه یاری کنند و در سربلندی و سرافرازی صخا بهترین حامی و پشتیبان من باشند 

این چراغ عرفانی و روحانی و این تنور گرم هرچه بهتر و شکوفاتر باشد مردم بیشتری خوشحال و خشنود می شوند و خداوند به همه کسانی که در این خشنودی سهیم و شریک باشند خیر و برکت و صحت و سلامتی زیادی عطا می کند 

خوشحال کردن و خشنود کردن مردمان یک عبادت بسیار بزرگ است که نصیب انسانهای بسیار بزرگ می شود کسانی که عمرشان را در راه عشق و علاقه به آیات پروردگار صرف می کنند خداوند هم چنین توفیقی عطا می نماید 

باران عشق و محبت و دوستی در قالب قرض الحسنه و خیریه باراندن کار بسیار بزرگی است که چشمان بخیلان و ناجوانمردان و یاران شیطان را از کاسه در می آورد 

و تیر غیب بر دلهای سیاه بخیلان می زند پس همه در این ثواب عظیم شریک باشیم که شیطان و یارانش هیچ کجا مثل قرض الحسنه و خیریه ناراحت و روسیاه نمی شوند پس به کوری چشم شیطان و یاران پست و بخیل و تنگ نظرش به صخا عنایت و توجه بیشتری داشته باشیم تا تائب با توان و قدرت و امکانات بسیار زیادی به ارائه خدمات آسان و راحت بپردازد 

صخا خدمتی همراه باصداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

حمایت و همکاری با کسی که سالها در آیات خداوند مطالعه و بررسی داشته است و خودش را عاشق تورات و انجیل و قرآن کرده است و بهترین عمل را به نمایش جهانی گذاشته است در قالب قرض الحسنه و خیریه صخا را به مردم هدیه نموده است 

جذب و جلب ثروتمندان بزرگ جهان می تواند تائب را در صخا تقویت کند و ابرسج را گلستان نماید و همه ابرسجیان را از زن و مرد و پیر و جوان راضی و خشنود بگرداند 

و از این طریق همه روستاهای جهان را گلستان کنیم و مردمان زحمتکش روستاهای جهان را خشنود نمائیم اجر همگی با الله 

برای کسی که اینچنین عاشق سعادت و خوشبختی مردم است حمایت و همکاری و عنایت و توجه کمترین پاداشی است که مردم می توانند بدهند 

اگر چنین کسی برای حمایت و همکاری در راه فداکاری التماس و خوهش کند و برای ضدهمکاری و بی تفاوتی منت بکشد دیگر آبروئی برای ما انسانها نمی ماند 

من سالها منت کشیدم که تو را به خدا در کار خیر با انسان خیرخواه و در راه خدا دست از بخل و کینه و ضدهمکاری و ناجوانمردی و شیطنت بردارید این نهایت بیچارگی است که نباید باشد 

من در اوج صداقت و ایمان در اوج فعالیت و فداکاری منت دانشمندان و ثروتمندان جهان را بکشم که شما را به خدا حمایت کنید این اوج بدبختی و بیچارگی است و دیگر آبروئی برای ما انسانها نمی ماند

خوشحال کردن مردم وظیفه فداکاران است و خوشحال کردن فداکاران وظیفه مردم (تائب) 

فداکاران با فعالیت و فداکاری مردم را خشنود نمایند و مردم هم با حمایت و همکاری و تبلیغ و تشویق و عنایت و توجه خدا پسندانه فداکاران را خشنود سازند تا نتیجه خدمات آسان شود  

فداکاران انتظار ضدهمکاری را ندارند و خیلی دلگیر و ناراحت می شوند توقع غیبت و تهمت و ناسپاسی را به هیچ وجه ندارند (تائب) 

ما شاهد عده ای هستیم که نه تنها حمایت و همکاری ندارند بلکه با شیطنت خودشان اذیت و آزارهائی را متوجه فداکارانی همچون تائب می نمایند و باعث سوء تفاهم و خیلی چیزهای دیگری می شوند 

Image result for ‫صخا‬‎

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۸:۳۴
ابوالفضل ابراهیمی

اوج لذت ما زمانیست که در احوال بزرگان و دانشمندان و ثروتمندان جهان مطالعه و بررسی داریم برای کسانی که تازه به جمع ما صخائیان می پیوندند خوش آمد می گوئیم 

آیا تا بحال شده کسی که شما رو دوست داشته باشه رد کرده باشید آیا تا بحال شده کسی که خیلی دوستش داشتید شما رو رد کنه هیچ کس جون سالم از عشق به در نمی بره و 95درصد جواب بله دادند مطالعه در همه زمینه ها خوب و لذت بخش است کسانی هم هستند که مغز عاشقان را مورد مطالعه و بررسی قرار می دهند 

کسانی هستند که مطالعه و بررسی در کلام خداوند دارند من مطالعات و بررسیهای زیادی در علم و عرفان داشتم و حتی در مرحله عمل آوردم و با ریاضتهای سخت و جان شکار مطالعات و بررسیهای خودم را پیگیر شدم 

من دیوانه وار عاشق مردم شدم و دوست داشتن و عشق به بندگان خدا را مورد مطالعه و بررسی قرار دادم و سالها تحقیق و تفحص کردم و به کلام و آیات خدا رسیدم بعد از یک دنیا مطالعه و بررسی در احوال بزرگان جهان و پیامبران و اولیاء خداوند و بعد از این کلام و آیات خدا دلچسب تر می شود چون مطالعات و بررسیهای زیاد ذهن انسانها را بازتر می کند و کلام خدا دلپذیر تر و شیرین تر می شود 

هرچه مطالعه و بررسی کردم دیدم دل بدست آوردن بهترین عمل است که می توان انجام داد و خشنود کردن قلب مردمان بهترین عبادت و بندگی می باشد برای همین قرض الحسنه و خیریه صخا را به مردم هدیه دادم چون دیوانه وار عاشق مردم بودم 

و این قرض الحسنه و خیریه را به خانواده و روستای خودم هدیه دادم تا انشاء الله با حمایت و همکاری بزرگان و قدرتمندان جهان گلستان شود و بعد از آن همه روستاهای جهان را یکی پس از دیگری گلستان کنم اما عاشق عاشق می خواهد جواب خوبی خوبی باید باشد 

نباید دست رد به سینه تائب بزنیم که سالها عشق و دلداگی خودش را به همه بندگان خدا در قالب قرض الحسنه و خیریه نشان داده است 

تائب هنوز دست رد به سینه کسی که عاشقش بوده است نزده است اما دست رد به سینه عاشقش زیاد زده اند همچو یوسف از برادران گرفته تا بخیلان و مغرضان و مغروران و منفوران و هوسبازان همه و همه دست رد به سینه اش زده اند 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

بعد از مطالعات فراوان پی بردم که حمایت و همکاری از فداکاران بهترین کار دنیاست که می تواند خیلی زود همه را به سعادت و خوشبختی برساند پس باید در این زمینه بیشتر مطالعه و بررسی کنیم و این بیت تائب را برای بررسی و مطالعه بیشتر به همه دنیا ارسال کنیم و به سمع و نظر همه عاشقان دنیا برسانیم حمایت و همکاری از فداکاران همه را خوشبخت خواهد کرد 

تائب عاشق بیل گیتس و اهداف خیرخوانه ایشان و همسرگرامیش می باشد 

Related image

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ بهمن ۹۵ ، ۰۷:۱۱
ابوالفضل ابراهیمی

بار الها اکنون که توفیق دادی تا عارف و عاشق و شاعر و نویسنده بشوم از تو می خواهم با دستهای غیب خودت سرافراز و سربلندم کنی اکنون که فعال و فداکار هستم اکنون که توفیق قرض الحسنه و خیریه به من عطا نمودی تا با خدمات خداپسندانه خدمتگزار مردم باشم و قلبهای زیادی را شاد گردانم از تو خیر و برکت می خواهم تا با قدرت و قوت بیشتری به مردم خدمت کنم 

می خواهم چنان ایمان و همت و قدرتی به من عطا کنی که بی حد و اندازه باشد و آنطور که شایسته است به مردم خدمات قرض الحسنه و خیریه ارائه نمایم 

و هیچ کس دست خالی و دلگیر از این دروازه رحمت بیرون نرود صخا درب رحمت مخصوص پروردگار است و نباید اجازه بدهیم که با ضدهمکاری و بی تفاوتی و بی توجهی و ناسپاسی عده ای خدای نکرده کسی ناراحت و دست خالی بیرون برود 

من از همه انسانهای توانای جهان می خواهم که یار و حامی و پشتیبان امثال تائب در قرض الحسنه صخا باشند و مرا تقویت نمایند تا خدمات آسان و راحت ارائه بنمایم 

وقتی سرگذشت و گلایه های هنرمندان معروف و مشهور را می شنوم دلم می گیرد دوست دارم آنقدر توانائی داشته باشم که بتوانم کمکی به آن عزیزان در قالب قرض الحسنه ارائه بدهم 

نباید موقعیتی پیش بیاید که هنرمندان ما بعد از سالها زحمت و ارائه هنر خوب و ارزشمند و خاطره انگیز از لحاظ مالی در اواخر عمر خودشان با مشکلات همراه بشوند این خیلی سخت و جان شکار است من از خداوند همیشه خیر و برکت خواستم تا بتوانم به دیگران کمک کنم 

خداوند هم صخا را به من داد امیدوارم در جذب و جلب افراد ثروتمند و دانشمندان بزرگ موفق باشم که بیشتر کمک کنم و گره های بیشتری را باز نمایم 

هر اندازه که بیشتر حمایت و همکاری با من باشد قرض داران و دردمندان بیشتری را خوشحال خواهم کرد من تقویت و قدرت و قوت صخا برایم خیلی ارزش دارد 

و در این راه از هیچ کوششی دریغ نخواهم کرد و همه مردم را به حمایت و همکاری دعوت می کنم تا سربلند و سرافراز شوم و مردم عملکرد خوب و مثبت از من شاهد باشند 

باید فداکاران و جوانمردان پیروز و سرافراز باشند چون مردم طاقت ضعف و ناتوانی فداکاران را هرگز نداشته و ندارند پس نمی خواهم خاطر مردم را ناراحت ببینم برای همین خیر و برکت دعای اصلی من است و آرزوی بزرگ من جذب و جلب سوپرپولدراها و ابرمیلیاردرها در صخاست 

 البته یک منبع قوی که پشتیبان مالی صخا باشد تا نان بیشتری به مردم برسانم 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

من زحمت خودم را با جان و دل می کشم تا یک یادگار ارزشمند و گرانبها را از خودم بجا بگذارم و در این راه از خداوند خالصانه و عارفانه یاری می خواهم 

خودم را نشان دادم اکنون نوبت شماست اجر همگی با الله 

Image result for ‫بیل گیتس‬‎

Image result for ‫بیل گیتس‬‎Image result for ‫بیل گیتس‬‎Image result for ‫صخا‬‎


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۳:۴۱
ابوالفضل ابراهیمی

«افرندنیا» بازیگر سینما، تئاتر و تلویزیون که سابقه ۵ دهه حضور در سینما و تلویزیون را داشت، هفته گذشته به دلیل آنچه پزشکان "مشکوک به خون‌ریزی مغزی" اعلام کرده بودند، راهی بیمارستان شد و صبح روز شنبه (۹ بهمن) درگذشت.

افرندنیا دوران دبستان را در شهرستان گلپایگان - دبستان امین - سپری کرد و از کودکی شیفته مثنوی مولوی بود و ابیات موسی و شبان را در مدرسه با صدای خوش می‌خواند. کاظم افرندنیا متولد نائین بود و در هنرستان هنرهای زیبا تحصیل کرد. وی بازیگری را در سال ۱۳۵۳ با بازی در فیلم «ناجورها» به کارگردانی سعید مُطلبی آغاز کرد و در بیش از صد فیلم و سریال، از جمله سردار جنگل و کفش‌های میرزا نوروز وکانی مانگا و سگ‌کشی، نقش بازی کرد. آخرین ایفای نقش وی در سریال معمای شاه بود.

کاظم افرندنیا در شب ۱ بهمن ۱۳۹۵، در منزلش دچار سردرد و سپس خونریزی و سکته مغزی شد و به بیمارستان منتقل شد. وی پس از سه عمل جراحی مغزی تا زمان مرگ در کما فرورفته بود. افرندنیا سرانجام در صبح روز شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ پس از نه روز فرورفتن در کمای مغزی در سن ۷۱ سالگی درگذشت.

مرگ گیرد زتو جان را چه بخواهی چه نخواهی  می برد عمر گران را چه بخواهی چه نخواهی 

خداوند رحمت کند همه اسیران خاک را مخصوصا هنرمندان ما را که خاطرات زیادی را برای ما رقم زده اند و برای سینما و تئاتر زحمت و سختی فراوان کشیده اند 

هنر و هنرمند نزد ما ایرانیان و همه جهانیان ارزش دارد و مردم هم قدرشناس زحمات آن عزیزان می باشند 

ما هم در صخا به نوبه خودمان این مصیبت جانسوز را به همه هنر دوستان مخصوصا خانواده محترم این عزیز از دست رفته تسلیت عرض می نمائیم 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید 

خداوندا به ما در صخا خیر و برکت فراوان عطا بنما و با جذب و جلب هنرمندان دلسوز جهان 

تقویتمان کن تا خدمات قرض الحسنه و خیریه راحت و آسان ارائه بدهیم و ثوابش هدیه بروح همه اموات مخصوصا این هنرمند محبوب و دوست داشتنی اجرهمگی با الله 

در آن زمان که جوان بودم بیشتر مردم مرا می شناختند اما اینکه هنوز هم مرا به خاطر دارند خیلی خوشحالم می کند. یک روز یک جوان 17 ساله نزدیکم آمد و حالم را پرسید. باورم نمی شد که او فیلم های من را دیده باشد اما مو به مو کارنامه کاری ام را از بر بود.
بازیگری که ۳ همسر و ۳ فرزندش فوت کرده اندبه گزارش گروه سبک زندگی خبرگزاری دانا، این بازیگر بیشتر در نقش مادربزرگ های فیلم ها و سریالها ظاهر می شود. بازیگری که در 14 سالگی بیوه شده و در طول زندگی خود 3 همسر و 3 فرزندش را از دست داده است.

 آنچه در ادامه می آید گفت‌وگوی فارس با «آزیتا لاچینی» بازیگر سینما وتلویزیون است:

خیابان‌ها و اتوبان‌ها را پشت سر می‌گذارم تا به محدوده سعادت آباد می‌رسم. اینجا خانه زنی است که فیلم «پرنده کوچک خوشبختی» را بازی کرده است: «آزیتا لاچینی»، بازیگری که سال هاست دیگر تیتر نخست اخبار هنری و سینمایی نیست و کمتر کسی از او خبر می‌گیرد؛ حتی همکاران قدیمی‌اش. او سال هاست که به تنهایی زندگی می‌کند ولی همیشه بساط چای خوش عطرش به راه است؛ مثل همه مادر‌ها.

از اینکه زنگ در خانه ام را یک خبرنگار زد تعجب کردم، این روزها دیگر کسی سراغی از من نمی گیرد. حال و روز خوبی ندارم. نه می توانم بنشینم نه راه بروم اما خاطره هایم را دوست دارم. حافظه ام در زنده نگه داشتن خاطرات خوب است. حالا که قرار شده درباره امروز و دیروزم حرف بزنیم بهتر است داستان زندگی ام را از 11 سالگی آغاز کنم؛ آخر این سنی بود که در آن ازدواج کردم.

64 سال پیش


11 ساله بودم که ازدواج کردم، 64 سال پیش. خیلی زود هم بچه دار شدم یعنی 13 ساله بودم که فرزند اولم متولد شد. فکر می کنم سال 1320 بود. دخترم هم در 14 سالگی ازدواج کرد. چهار نوه برای من آورده و خودش پنج نوه دارد (می خندد) من نوه 44 ساله و نتیجه 23 ساله دارم.

بعد از دختر اول، صاحب فرزند پسری به نام حبیب شدم. یک روز دیدم حال و اوضاع خوبی ندارد، نه دکتری در نزدیکیمان بود و نه بیمارستان های امروزی بود. تا بیایم به خودم بجنبم حبیب را از دست دادم. دو سالش بود. باورم نمی شد به این زودی پسرم را از دست بدهم اما خب خدا خودش زندگی حبیب را به من هدیه داده بود و خودش حبیب را گرفت. هنوز داغ حبیب از یاد و دلم نرفته بود که همسرم هم در 27 سالگی فوت کرد. 14 ساله بودم که بیوه شدم؛ آن هم با یک فرزند.

پس از فوت شوهرم، مسئولیت زندگی و تربیت دخترم روی دوش من افتاد. زنی 14 ساله. نمی دانید بیوه شدن در 14 سالگی چقدر می تواند سخت و دردناک باشد. خجالت می کشیدم مادر و پدرم اشک هایم را ببینند، به همین خاطر شب ها هق هق می زدم زیر گریه، آن روزها بار سختی روی دوشم بود.

نام همسرم را روی خودم گذاشتم

سال 1334 بود که با آقای لاچینی در موسسه زبان آشنا شدم. من شاگرد بودم و ایشان استاد. ازدواج با استاد زبان، پنج فرزند دیگر هدیه ام کرد. جالب است بدانید آقای لاچینی بود که مرا وارد حیطه بازیگری کرد. فامیلی اصلی من نیکنام بود ولی ترجیح دادم همه لاچینی صدایم بزنند. چهار پسر و یک دختر از آقای لاچینی برایم به یادگار ماندند. اولین فرزندم در ازدواج دومم پسری به نام محمد علی است که در 19 سالگی ازدواج کرد و یک دختر به نام سارا دارد که در دانشگاه سوربن فرانسه درس می خواند.

4 سال کابوس وار

اما پسرم محمدعلی بر سر تزریق یک آمپول انسولین به کما رفت، هنوز هم آن شب را که این اتفاق رخ داد خوب یادم است. ساعت نه شب بود که به خانه رسیدیم، دیدم کاری از دستمان برنمی آید. در وضعیت بدی قرار داشت، محمد علی چهار سال در کما ماند. خانه ای روبروی بیمارستانش برای زندگی گرفتم. روبروی بیمارستان جم. تمام وسایل بهداشتی و بیمارستانی را خریدم و خانه را ایزوله کردم تا دکترها اذیت نشوند و به راحتی بتوانند به او برسند.

ریه اش هم مشکل داشت و گهگاه تنگی نفسش بیشتر اذیتش می کرد. امانتی خدا بود. باید برایش کم نمی گذاشتم. پس از چهار سال کمای کمرشکن و چهارسال تلاش برای تک تک نفس هایش، از دستش دادم. هر کاری که از دستم برآمد برایش کردم، زنده نماند اما من هیچ وقت از رحمت خدا ناامید نشدم.

سنگینی بیماری محمدعلی و چهار سال انتظار برای بهبود و بالاخره مرگش فشار عصبی زیادی به من وارد کرد. به خاطر همین فشار عصبی، بدنم دچار مشکل شد اما باز هم خدا را شکر می کنم. قبل از مصاحبه با شما داشتم به این فکر می کردم که قرار است برای یک مصاحبه باز خاطرات گذشته ام تکرار شود، خاطراتی که برخی از آنها تلخ هستند.

گفتند سرطان داری

پسر دیگرم محمدرضا متولد سال 1337 بود. 20 ساله بودم که او را به دنیا آوردم. او هم در 27 سالگی یعنی وقتی من 47 ساله شده بودم مرا ترک کرد. در سال 65 او را از دست دادم. دکترم گفته بود که سرطان دارم. پسرم اصرار کرد که برای معالجه به فرانسه سفر کنم. به فرانسه رفتم و به همراه عروسم از آنجا به آلمان رفتیم تا برادر او به معالجه ام بپردازد.

پس از اینکه پزشکان معاینه ام کردند گفتند چیزی نیست و سرطان را تکذیب کردند. شاید این قضیه سرطان هم حکمتی بود تا خبر فوت پسرم را در غربت بشنوم. محمدرضا در ایتالیا مهندسی برق خوانده بود و در رفسنجان سر یک پروژه برقی بود و کار می کرد، حتی به فکرم هم نمی رسید که وقتی برگشتم جسد فرزندم را در سردخانه بیمارستان ببینم.

به یاد دارم 50 روز به دیوار تکیه زدم و گریه کردم. نه خواب داشتم و نه خوراک. محمد مهدی پسر دیگرم است که در سال 42 به دنیا آمد. حدود 30 سال است که در آلمان زندگی می کند و حالا بیشتر از 50 سال دارد، فرزند چهارمم مریم پس از محمدمهدی به دنیا آمد و فرزند پنجمم محمود متولد سال 56 است که شهریور ماه پارسال ازدواج کرد و رفت سر خانه و زندگی اش و از آن موقع است که تنها زندگی می کنم. خدا را شکر همه بچه هایم بهترین بچه های دنیا هستند و هیچ وقت تنهایم نمی گذارند.

بعد از اینکه آقای لاچینی هم تنهایم گذاشت با فیروز بهجت نصیری ازدواج کردم که او هم تنهایم گذاشت. سرطان کبد داشت و بیشتر روزهایمان در بیمارستان می‌گذشت. روحش شاد. همیشه روی صحنه تئاتر حضورش را تحسین می‌کردم. به هر حال همه چیز دست به دست هم داد تا من بمانم و داغ رفتن تک ‌تک عزیزانم را بچشم. شاید این هم نوعی امتحان بود.

زنی که در خانه ام را کوبید

«نمی شود نشست و گفت که خسته ام، چرا از بین این همه آدم من و ... من بارها سختی دیده ام اما هیچ وقت اینها را نگفته ام. در همان روزهایی که داغدار بودم سعی کردم دوباره به زندگی ام برگردم. دعا می کردم. امید داشتم به رحمت خدا. می دانید خدا هیچ کارش بدون حکمت نیست. خودش کمکم کرد تا پس از مرگ فرزند دو ساله و همسرم، مرگ دو جوان دیگر و همسر دومم باز هم روی پایم بایستم. همه را تقدیر دانستم و فقط برای آرامش روحشان دست به دعا بلند کردم. درکش سخت است. راستش را بخواهید از کسی انتظار ندارم درکم کند چون اصلا دوست ندارم کسی چون من داغ فرزند ببیند. برای خودم از خدایم آرامش خواستم.

یک روز من در خانه نبودم، زمانی که به خانه برگشتم همسایه ها گفتند که خانمی با مشت به در خانه ام می کوبید و با صدای بلند می گفت چه کردی که مرگ جوان هایت دیوانه ات نکرد؟ پس از اینکه همسایه ها قضیه را برایم تعریف کردند رفتم و اسم و آدرسش را پرسیدم. خانه اش را پیدا کردم. نشستم و حقیقت را برایش گفتم، دلداری اش دادم. آنقدر با او صحبت کردم و با هم راز و نیاز کردیم که وقتی چهلم پسرش رسید آرام بود. خودم هم آرام تر شده بودم.

به او گفتم من برای همسرانم هر کاری که از دستم برمی آمد کردم و برای فرزندانم در تربیت چیزی کم نگذاشتم اما خدا هدیه ای داده بود و خودش هم گرفت. من باید مادری می کردم. من باید امانتداری می کردم. مسئولیت گردنم بود. باید برایشان کم نمی گذاشتم. خدا را شکر پیش وجدانم ناراحت نیستم. خدا هر کس را به گونه ای می سنجد. شاید مرگ عزیزانم هم آزمایشی بود که من باید پس می دادم.

مادر بودن رسم و رسوم دارد

گاهی مادرم را به یاد می آورم. آنقدر با مادرم صمیمی بودم که شاید کسی باورش نشود. زمانی که شنید می خواهم در فیلم بازی کنم گفت که پدرت نباید بفهمد و خودش هم ارتباطش را با من قطع کرد تا اینکه از مرجعی شنید که بازیگری حرام نیست. همان روز بود که به خانه ام آمد و از من عذرخواهی کرد.

کمی ناخوش احوال بود. در اکثر اوقات خانه فرزندان دیگرش هم سر می زد اما به محض اینکه حالش بد می شد یا دلتنگ می شد، به من زنگ می زد و من می رفتم دنبالش. بارها و بارها دکترها از او قطع امید کردند ولی من با سماجت فراوان می گفتم من پرستارش می شوم. گاهی داد می زد، گریه می کرد و من به او می گفتم من پرستارت هستم. دکترش می گفت تو می دانی که روزهای آخر عمر مادرت است و باز با امید هر نیم ساعت به او نوشیدنی می دهی تا ویتامین بدنش کم نشود؟

یکی از همین روزها مادرم خانه برادرم بود، به بیمارستان رفته بودند تا اکسیژن خونش را چک کنند. به من خبر دادند که حالش نامساعد است. سر کار بودم، ناخواسته مجبور شدم فردا صبح خودم را به مادر برسانم، دعایم می کرد و می گفت خدا پسرت را بیامرزد. خدا سالم نگهت دارد. شاید دعاهای اوست که امروز من با آرامش زنده ام.

مادرم را در سن 83 سالگی از دست دادم. می دانید مادر بودن رسم و رسوم دارد، سختی دارد، باید امتحان پس بدهی، به همین راحتی نیست که بروی و ازدواج کنی و فرزنددار شوی.

امروز که یاد گذشته ها می افتم یادم می آید وقتی مادرم تحت مراقبت های ویژه بود و پسرم محمد علی و دخترش سارا برای دیدن او آمده بودند، پسر و نوه ام را به نام کوچک صدا زد و بعد به کما رفت. در ICU بالای سرش بودم. برادرم با لحنی پر از غم گفت: «خواهر، نفت چراغ دیگر تمام شد.» اما من باز امید داشتم که بماند، بماند تا خوبی هایش را جبران کنم. احترام مادرم را خیلی داشتم و عاشقانه از او پرستاری می کردم. با اطمینان می گویم دعای خیر اوست که امروز پشتیبان من است.

فیلمنامه هایی که بازی نمی کنم


سال هاست که سر کار نمی روم. هر چند وقت یک بار فیلمنامه ای برایم می فرستند و می خوانم و می بینم فیلمنامه را دوست ندارم و جواب منفی می دهم. راستش را بخواهید زیاد نمی توانم سر صحنه بمانم. انرژی قدیم را ندارم اما دوبله را دوست دارم. گهگاه برای دوبله دعوت می شوم. دوبله کردن در کنار همکارانم در این عرصه انرژی ام را زیاد می کند، روحیه می گیرم.

خاطره ای از مردم

در بیشتر اوقات کسانی که من را می بینند، می شناسند و احوالم را می پرسند. این موضوع روحیه ام را بالا می برد. یک بار به یاد دارم که به زیارت امام رضا (ع) رفتم که یکی از خدمه مرا شناخت. مرا برد نزدیک ضریح تا نماز بخوانم، نمی دانید، انگار دنیا را به من دادند.

در آن زمان که جوان بودم بیشتر مردم مرا می شناختند اما اینکه هنوز هم مرا به خاطر دارند خیلی خوشحالم می کند. یک روز یک جوان 17 ساله نزدیکم آمد و حالم را پرسید. باورم نمی شد که او فیلم های من را دیده باشد اما مو به مو کارنامه کاری ام را از بر بود.

با نمک ترین اتفاق

درست نمی دانم چه تاریخی بود اما سر کار «آ با کلاه و آ بی کلاه» بودم که اتفاق جالبی برایم افتاد. سر این کار جمشید مشایخی، عزت الله انتظامی، علی نصیریان، مرحوم فنی زاده و ... نیز حضور داشتند. من باید یک مسیری را در تاریکی می دویدم و می گفتم «سیاهپوشان آمدند»، دویدم اما ناگهان از پله ها خوردم زمین.

آن روزها 7 ماهه دخترم مریم را باردار بودم، بازی که تمام شد به پشت صحنه آمدم که ناگهان دو پرستار من را گرفتند و روی برانکارد گذاشتند. قضیه را پرسیدم، گفتند ممکن است بچه ات سقط شده باشد، کفشم را درآوردم و گفتم من چیزیم نیست، پایم بریده است و خون می آید. به آمبولانس بگویید برود. بعدها تعریف کردند که ماجرا از این قرار بود که آقای نصیریان زمین خوردن من را دیده بود و ترسیده بود، به همین خاطر به عوامل گفته بود آمبولانس خبر کنند.

امروز خانم بازیگر

هر چند این روزها بیماری وجودم را گرفته اما باز هم می خندم و دنبال دلخوشی می گردم تا خدا را شکر کنم و شاد باشم. دوست دارم به خودم اعتماد به نفس بدهم. من زنی قوی بوده ام و هستم، پس نباید مقابل فراز و نشیب های زندگی کم بیاورم.

صددرصد هر کسی در زندگی اش مشکلات زیادی دارد اما این روزها مشکل من بیمه و مسائلی است که برایم هزینه سرسام آوری دارد. سال ها تجربه بازی در سریال ها و فیلم ها را دارم اما با این همه از طرف سازمان ارشاد تحت بیمه ای هستم که اصلا کمکی به هیچ بیماری نمی کند و هیچ به درد من نمی خورد و همه ویزیت ها و داروهایم را آزاد حساب می کنم.

برای درمان بیماری هایم مجبور شده ام به چند بانک بدهکار شوم و وام بگیرم. فقط از خدا می خواهم کمکم کند که بدهکار از دنیا نرم، زندگی همین است دیگر.. 
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۲:۵۲
ابوالفضل ابراهیمی

نباید با فداکاران ضدهمکاری کنیم که منجر به تضعیف و تحقیر و تخریب آنان شود و بعد هم در اوج صداقت و ایمان شاهد انتقادهائی باشیم که باعث و بانی آن مغرضان و مغروران و منفوران جامعه می باشند و با افتخار بگوئیم که انتقاد خوب است سازنده است 

در صورتیکه حق فداکاران نبوده و نیست حق فداکاران حمایت و همکاریست اگر حمایت و همکاری با فداکاران صورت بگیرد نقاط قوت تقویت می شوند و دیگر نقاط ضعفی دیده نخواهد شد 

ضدهمکاری با فداکاران جورو جفائی است که تبعات منفی آن آتشی است که دامان همه را می سوزاند پس این جورو جفا را هرگز نکنیم که گناه بزرگی محسوب می شود 

آری وقتیکه از یک فداکار غافل شویم و نسبت به او بی تفاوت و سهل انگار باشیم طبیعتا نقاط ضعفی دیده می شود که اصلا حق او نبوده است 

پس در تقویت فداکاران و جوانمردان از هیچ کوششی دریغ نورزیم مقالات صخا با این تنوع و این ارزش و هزاران رمز و راز موفقیت و سعادت نباید هیچگاه بدون بیننده و خواننده بماند

صخا که در سخن و عمل بهترین نمایش را دارد باید از همه پربیننده تر باشد تا هرچه زودتر توجهات توانمندان را جذب و جلب کند و نقاط قوتش تقویت گردد 

اگر چنین نباشد هنر و هنرمندی همچون صخا و تائب پایمال و تباه و ضایع خواهند شد و ضعیف و ناتوان گشته و ارائه خدمات مورد نظر زیر سوال خواهد رفت 

و اعتبار و اعتماد لازم را مشاهده نخواهیم کرد و نخواهیم شنید و این یک سم مهلک و کشنده است که برای جامعه و مردم خطرناک خواهد بود 

وقتی هنر و هنرمند ضعیف باشد هیچ انتظار و توقعی نمی توانیم داشته باشیم پس علاج واقعه قبل از وقوع واجب و لازم است چرا حمایت و همکاری نکنیم که انتقاد روا باشد 

هر فداکاری بدون حمایت و همکاری نه تنها ضعیف می شود بلکه از غم و غصه می میرد از اضطراب و نگرانی هلاک می شود فداکار طاقت ضدهمکاری را ندارد جوانمرد انتظار بی مهری و بی محبتی را ندارد وقتی که اتفاق بیفتد از بین می رود باید فداکاران و جوانمردان پرطرفدرا باشند باید در تقویت و در پیشرفت و رشد و شکوفائی آنان نمایش خوب و قابل قبولی داشته باشیم 

این نمایش میسر نمی شود مگر با رحم و غیرت و خجالت خداپسندانه و در خور و شان هنر و هنرمند صخا یک هنر است اوج هنر است تائب یک هنرمند است که با کمترین امکانات در بدترین شرایط رشد و نمو کرده است و بالاتر از بیست سال خالصانه و عارفانه و عاشقانه برای مردم نور بوده است گرما داده است کسی که در اوج ناتوانی توانا نشان داده است 

چون بالاتر از توانش کوشیده است کوشا بوده است تا دین خودش را ادا کند اگر مورد توجه و عنایت بندگان خدا هم قرار بگیرد خداوند برخیر و برکتش هم می افزاید 

صخا از معجزات علم و عرفان  صخا لطف و عنایتهای یزدان 

وقتی خداوند لطف و عنایت داشته است وقتی علم و عرفان معجزه و کرامت خودش را نمایان کرده است ما بندگان خدا چرا حمایت و همکاری صمیمانه و بی ریا و بی بهانه خودمان را به نمایش نگذاریم تا باعث خشنودی و رضایت پروردگار بشویم 

حق نعمت صبر و شکر جمیل است پس چرا حق صخا را ادا نکنیم تا هنر و هنرمند سرافراز و سربلند گردد و پیروز و موفق بشود 

قدر نویسنده و شاعر را با عنایت و توجه بدانیم با عشق و علاقه بدانیم تا خداوند هم پاداش قدرشناسی ما را دو برابر بداند خداوند بزرگ است اگر ما بزرگ بیندیشیم که حق عاشقان است که بزرگ و بالایشان ببریم 

صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد  تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید   

برای پرنور شدن صخا هرکس هرکاری که از دستش برمی آید انجام دهد چون هنر و هنرمند یک افتخار و یک عزت است که اگر ارزش و قدرش دانسته شود افتخاراتش هم نصیب و روزیمان خواهد شد 

کسی که با یاد و با نام خداوند افتخاری نصیب مردم کرده است به یاد و به نام خداوند حمایت و همکاری را نشانش بدهیم تا قوت بگیرد تا خشنود و شاد شود 

شروع کردم به نام حقتعالی   خودش باطل کند افکار شیطان 

ابرسج را کند روزی گلستان    اگر یاری شود از با نفوذان 

چنانچه مورد توجه و عنایت بانفوذان و با سوادان و بافرهنگها قرار بگیرد خیلی زود گلستان می کند این یک حقیقت است که فداکار با حمایت و همکاری دنیا را گلستان خواهد کرد 


کاظم افرندنیاکاظم افرندنیا بازیگر پیشکسوت درگذشت.


خبرگزاری مهر: کاظم افرندنیا بازیگر پیشکسوت که در چند روز گذشته در بیمارستان بستری بود دار فانی را وداع گفت.

سطح هوشیاری وی به دلیل خونریزی مغزی پایین آمده بود. وی در این چند روز در بیمارستان فیروزگر بستری بود تا سطح هوشیاری اش بالا رود.
 
کاظم افرندنیا 

کاظم افرندنیا بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون در سریال «معمای شاه» نیز بازی کرده بود.

خبرگزاری مهر درگذشت این هنرمند را به خانواده وی و جامعه هنری تسلیت می گوید.
کاظم افرندنیا در شب ۱ بهمن ۱۳۹۵، در منزلش دچار سردرد و سپس خونریزی و سکته مغزی شد و به بیمارستان منتقل شد. وی پس از سه عمل جراحی مغزی تا زمان مرگ در کما فرورفته بود. افرندنیا سرانجام در صبح روز شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۵ پس از نه روز فرورفتن در کمای مغزی در سن ۷۱ سالگی درگذشت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ بهمن ۹۵ ، ۲۱:۰۷
ابوالفضل ابراهیمی