هرلجظه منتظر سربلندی و سرافرازی من باشید لحظه شماری کنیداین وعده خدائی هست که نقش یوسف را به من داد (تائب)
همچو یوسف ای برادرها مرا رنجانده اید پاسخ صبر و سکوتم را مگر یزدان نداد (تائب)
تائب وقتی که مظلومانه تحقیر و تخریب و تضعیف شد از آنجاکه ساده و بی ریا بود خداوند نقش یوسف را با اشاره های عرفانی و روحانی به او داد تا در زندگیش بازی کند هرچند فشار مغرضان و مغروران و منفوران جان شکار و طاقت فرساست
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب جمله می داند خدای حال گردان غم مخور
غربت و تنهائی و فراق جانان سخت و جان شکار است پافشاری شیطان و یارانش برجوروجفا طاقت فرساست سوء تفاهم ها و سوء ظن ها و تهمت ها و سرزنش ها و گلایه ها سخت است اما به لطف و عنایت خدا و با عشق به اشعار شاعران و سخنان بزرگان و آیات پروردگار متوجه نمی شوی کی تمام
می شود با سحرخیزی شب زنده داری کوهنوردی دعا و آرزوهای بزرگ اشعارو مقالات ناب داستانت را به گوش عزیزانی در دنیا رساند که در اوج قدرت و ثروت هستند و وقتش که برسد به قدرت خدا در یک چشم به هم زدن به فریادت می رسند
در سوره شعراء آیات پایانی به ما دستور می دهد اگر دچار ناجوانمردان شدی شعر بگو سخنان زیبا بگو و فریاد بزن به گوش عالم و آدم برسان بعد به امید خدا مشتاق و امیدوار باش خودش درست می کند تائب هم به دستور خدا شاعر و نویسنده شد عاشق و عارف شد فداکار شد
تا بتواند نقش یوسف را اجرا کند دست کسانی را که نقش برادران یوسف را بازی کردند رو کندو درس عبرتی برای همه کسانی باشد که در عهد تائب زندگی می کنند فریاد یک عاشق و عارف بالاتر از غرش شیر است درتمام جهان می پیچد
فقط باید مشتاق و امیدوار بود و مشغول به همان حافظ و بزرگان و پروردگار شد یاد کارآفرینان و دانشمندان و ثروتمندان محبوب جهان هر رنج و بلا و مصیبتی را راحت و آسان می کند تاوقتش برسد اتفاقا خیلی هم زود می گذرد و این همان لطف خداست من سالها رنج و جوروجفای جان شکاری دیدم که امیدوارم بزودی بدست یک انسان ابرقدرت رو شود تا همه خوبان و جوانمردان و مدعیان جهان از غفلت و بی خبری خودشان از تائب در صخا شرمنده و خجالت زده شوند و تا آخر عمر حسرت بخورند که چرا دراوج قدرت و ثروت با وجود داستان یوسف از مظلومان و معصومانی همچون تائب در اوج صداقت و ایمان و فداکاری غافل و بی خبرند واقعا هم شرم آور است
ای دل غم دیده حالت به شود دل بدمکن وین سرشوریده بازآید به سامان غم مخور
در بیابان گربه شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گرکند خار مغیلان غم مخور
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار تابودوردت دعا و درس قرآن غم مخور
امیدوارم عزیزانی که در اوج قدرت و ثروت هستند همین الان خواب تائب را در صخا به لطف و عنایت خداوند ببینند و جهان معجزه و کرامت علم و عرفان را مشاهده نماید و بزودی در جهان داستان صخا منتشر شود
صخا از معجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
معجزه و کرامت صخا را به نمایش جهانی بگذاریم تا همه خوشحال و یک عاشق و عارف در اوج مظلومیت در اوج صداقت و ایمان در اوج فرهنگ و ورزش در اوج کوهنوردی در اوج بی گناهی در اوج فعالیت و فداکاری در اوج زحمت و صبر و شکر جمیل سرافراز شود
برای همین روزی دو سه ساعت در کوههای ابرسج دعا و آرزوهای خودم را به اوج رسانده ام چون بوی وعده های خداوند ثانیه به ثانیه نزدیک می شود و آن در یک چشم به هم زدنها را حس می کنم خداوندرا از همه نزدیکتر می بینم چون دعاوآرزوها را به اوج رسانده ام
به ریسمان الهی از همه محکمتر چنگ انداخته ام
امروز شعر یوسف حافظ به من از همه روزهای عمرم بیشتر چسبید صددرصد در این شعر غرق شدم
گربهار عمر باشد باز برتخت چمن چتر گل برسر کشی ای مرغ خوش خوان غم مخور
با وجود پشتیبانی بنام خدا که مظلومان عالم دارند هیچ کس نتوانسته است نقش برادران یوسف را بازی کند چون تلخ و زهر می شود (تائب)
تا این لحظه همه کسانی که نقش برادران یوسف را بازی کرده اند عاقبت به گدائی افتاده اند (تائب)
تا این لحظه همه کسانی که نقش یوسف را در زندگی داشته اند سربلند و سرافراز شده اند (تائب)
هرلجظه منتظر سربلندی و سرافرازی من باشید لحظه شماری کنیداین وعده خدائی هست که نقش یوسف را به من داد (تائب)
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخور | کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور | |
ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن | وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور | |
گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمن | چتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور | |
دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفت | دایما یک سان نباشد حال دوران غم مخور | |
هان مشو نومید چون واقف نهای از سر غیب | باشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخور | |
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی برکند | چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور | |
در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم | سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور | |
گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید | هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور | |
حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب | جمله میداند خدای حال گردان غم مخور | |
حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تار | تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور |