ابوالفضل ابراهیمی (تائب)شیخ تائب ابرسجی

از کودکی پرکار و پرتلاش بودم  از کودکی عاشق ورزش بودم فوتبال را خیلی دوست داشتم تیمی بنام ظفر تشکیل دادم و برای بچه های هم تیمی خود وسایل ورزشی تهیه و توزیع می کردم
مجموعه فرهنگی ورزشی صخا ریشه در همان تیم ظفر دارد
دلسوز و مهربان بودم دیگران را بر خود ترجیح می دادم همیشه فکر می کردم از همه دارا تر هستم و به همه کمک می کردم حتی کسانی که از من پولدارتر بودند در تیم فوتبال ما بچه پولدار بودند اما من از پول توجیبی خودم برای همه لباس می خریدم
گرایش زیادی سمت سالمندان داشتم که این اخلاقم در بلوغ فکریم تاثیر زیادی داشت
عاشق علم و عرفان بودم عاشق شیخ بایزید بسطامی و شیخ ابوالحسن خرقانی پیاده بر سر مزارشان می رفتم (سالهای 76تا79)سه سال پیاده رفتم حالا خودم از برکت آنها شده ام شیخ تائب ابرسجی
چهل روز چله گرفتم شب چهلم هاتفی ندا داد در آینده شاعر و نویسنده می شوی تخلصت تائب و بیت تائبا محرم اسرارشدی آگاه باش به من الهام شد
عاشق کمک به محرومان و دردمندان بودم صخا پاسخ نیتهای عرفانی و روحانی من است
صخا بوی حافظ و قرآن و نهج البلاغه می دهد بوی سحرخیزی و شب زنده داری و اذان می دهد
صخا فریاد یک ستمدیده و یک فعال وفداکار است صخا یک کار خوب و زیباست که حرکت خوبش شرکت تعاونی صخاست

در سال 1370به خدمت مقدس سربازی مشهد پادگان تعمیرو نگهداری و آمادگاه رفتم تا مهر 72دوسال همانجا خدمت کردم دوران بسیار خوب دوستان
عالی داشتم که از همه آنها تشکر می کنم اکثر آنها در صخا حساب دارند و باعث پیشرفت و رشد و شکوفائی صخا بودند