مردم ابرسج چه کسی را بیشتر دوست داشتند
نه تنها در ابرسج بلکه در همه جای جهان زمینه محبوبیت برای افراد فراهم است به شرط اینکه از خود بگذری و عاشق مردم باشی
در سال 75اینکار را عاشقانه کردم و شروع به فعالیت و فداکاری نمودم و بالاتر از توانم به خداوندوبندگانش عشق ورزیدم
و محبوب خاص و عام و زن و مرد وپیرو جوان گردیدم و این را در سال 85در رای گیری شورای اسلامی روستا به همه عملا نشان دادم
قبل از رای ریزی به همه گفتم اول می شوم چونکه آنسال سیزده نفر شرکت کردیم و همه از من بالاتر و برتر بودند اما معجزه علم وعرفان و از خود گذشتگی حرف دیگری برای گفتن دارد و من با اطمینان کامل و به پشتوانه علم و عرفان گفتم اول می شوم
و حتی باخیلی ها شرط و شروط گذاشتیم که همه را متعجب کردم
اما یک دست صدا ندارد و با یک گل بهار نمی شود ای کاش یک دست صدا داشت اما نمی شود چه باید کرد
من وظیفه ام را به خداوند و بندگانش به نحو احسن انجام دادم (گناه باغ چه باشد چو این گیاه نرست)
دلا طمع مبر از لطف بی نهایت دوست چولاف عشق زدی سرببازچابک و چست
اما با این همه بغض و کینه و غرور و سهل انگاریها چه می شود کرد اینها سنگهای بزرگی بر سر راه فداکاران هستند که نمی شود تنهائی برداشت اگر هم سعی در برداشتن کنی نابود می شوی روح و جسمت بهم می ریزد
با این همه تزویر و ریا من چه کنم با این دل خون بی ریا من چه کنم (تائب)
خداوند یکی را جوانمرد کرد و به همه هدیه کرد اما شکرگزار کم هستند و کم هم فایده ندارد
هرچند از یوسف یاد گرفتم که ناامید نشوم و صبر وشکر کنم
تا اینکه خداوند عزیز مصر زیاد دارد هرچند یکی هم برای پرواز کافیست درخلاص او یکی خوابی ببین زود فالله و یحب المحسنین
من هم به امید خداوند می نشینم و به راه خودم ادامه می دهم تا شاهد بهترین فرج و گشایش باشم خداوند خلف وعده نمی کند
حسرت گرما نماند بردل تائب چنین سوز بی حد خزانها را تلافی می کنم
امیدوارم بتوانم آنهمه سوز و سرمای بخیلان را با لطف و عنایت خدا تلافی کنم و همه را خشنود سازم کارهای زیادی که می توانستم انجام بدهم اما مغرضان و مغروران سد راهم شدند و همه را از برکات علم و عرفان محروم و ممنوع کردند
زمینه خوبی با صخا فراهم کردم فقط با حمایت و توجه نمی باران لطف می خواهد که همه شگفت زده بشوند
و اما مغرضان اگر برخلاف میلشان بودی اگر پیغمبر هم باشی نمی توانی دلشان را بدست بیاوری
نباید تحت تاثیر بخیلان حقیقت را غریبانه فدا کرد (تائب)