شیخ تائب ابرسجی (ابوالفضل ابراهیمی ابرسج)
ای بال تخیل ببرآنجا قفسم را کش مردم آزاده بگویند مریزاد
مگذار که دندان زده غم شود ای دوست این سیب که ناچیده به دامان تو افتاد
به جمله از خود گذشتی رسیدی رسیدم یا الله گفتم و بلند شدم همه هوا و هوسها را به آب و آتش زدم چله نشستم شب چهلم به من الهام شد که شاعر و نویسنده می شوی تخلصت هم تائب
و این مصرع به من الهام شد که تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش
از برکت نفس شیخ بایزید بسطامی شدم شیخ تائب ابرسجی و اشعار و مقالات خودم را شروع کردم
وقتی امیدت به خدا بود و به واسطه های راه خدا پیوستی و خواندی و عمل کردی
خدا کمکت می کنه بعد هم که فرمود شما به آخرت فکر کنید به عزت و جلالم قسم دنیاتونو تضمین
می کنم ومن به چشم خودم دیدم یعنی اینکه صخا را به من هدیه داد برای دنیای من و همه مردم خوبم
نه تنها دنیا ی تو را تضمین می کنه در کنار تو و از برکت قدمهائی که تو در راهش برداشتی دیگران هم به فیض می رساند و همه بهره مند می شوند
پس زنده باد علم و عرفان و حافظ و قرآن عشق به عارفان برکت خاص خودش را دارد عشق به شاعران جاذبه خودش را دارد عشق به فعالان و فداکاران معجزه خودش را دارد
به صدق کوش تو ایدل که حق رها نکند چنین عزیز نگینی به دست اهرمنی
وقتی صحبت کردن بلد نیستی وقتی حال و حوصله نداری به فرهنگ و ورزش پناه ببر به اشعار شاعران پناه ببر آنوقت در ظرف مدت کوتاهی مثل بلبل چهچه می زنی
همه از تو و از وجود پر از مهرت خشنود می شوند
بلبل از فیض گل آموخت سخن ورنه نبود اینهمه قول و غزل تعبیه در منقارش
صبح بخیر عیدتون مبارک عید سعید فطر برهمگی مبارک
رنگین کمان پاداش کسانیست که تا آخرین قطره زیر باران ماندند
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید