عاشق نیکوکاران بودم نیکوکار شدم
من آن گلبرگ مغرورم که می میرم زبی آبی ولی باذلت و خواری پی شبنم نمی گردم
همه نیکوکاران به این مهم اعتراف خواهند کرد که حتما عاشق نیکوکاران بودند که نیکوکار شدند
گر در سرت هوای وصال است حافظا باید که خاک درگه اهل هنر شوی
حتی حضرت حافظ هم اعتراف کرده است پس سالها عشق به نیکوکاران و جوانمردان از تائب یک نیکوکار ساخته شده است یک انسان فعال و فداکار یک فرد فرهنگی و ورزشی ساخته و پرداخته شده است
من که ره بردم به گنج حسن بی پایان دوست صدگدای همچو خود را بعد از این قارون کنم
حتما هزاران نفر از این سوپر پولدارها را شریک صخا خواهم کرد تا بهترین ثوابها را نصیب خودشان و خانواده اشان کنم
خانواده هائی که تشنه فداکاری فرزندانشان هستند و آرزو دارند کاش فرزندانی همچون تائب داشتند
که چراغ آنها را روشن نگه می داشتند چون آتش علاج لانه زنبور می کند اولاد ناخلف اجاق پدر را کور می کند
داریم کسانی را که ترس دارند از اینکه بعد از مرگشان همه چیزشان به دست اولادهای ناخلف به باد برود
و من این اطمینان را به آنها می دهم که صخا بهترین دلیل برای آنهاست که توجه کنند
حمایت از صخا می تواند برای آنها و بچه هایشان بهترین تظمین باشد
ضمانتی که یک عارف و یک عاشق و یک سحرخیز به آنها می دهد از برکت حمایت از صخا می توانید بهترین اولاد را داشته باشید اولادی شایسته و صالح
این چراغی که تائب روشن کرده است نه تنها امید دردمندان است که بیشتر امید بی دردان و ثروتمندان است کسانی که دردشان بیهوده است استرسها و فشارهای خنده دار که با حمایت از صخا حل می شود
من حمایت کردم من در قرض الحسنه گره گشائی کردم معجزاتش را دیدم معجزاتش را به همه نشان دادم