قرض الحسنه و خیریه جوان صخا
در سال 1372من که فقط 21سال داشتم و همسرم 18سال داشت صخا را افتتاح کردیم روزهای اول در اندیشه افتتاح یک صندوق قرض الحسنه خانوادگی بودیم و اصلا فکر نمی کردیم که بعد از بیست سال با چنین رشد و شکوفائی و پیشرفتی همراه گردیم و سال 1379سال خوب صخا بود که رشد خودش را آغاز کرد
دوستان و اقوام بسیاری حمایت و همکاری کردند و این مجموعه وسیع شد هرچند این دو سه سال اخیر بخاطر مشکلات اقتصادی و سرمازدگی و خشکسالی دستها خالی شده اند
اما چاره ای نیست این دو سه سال هم می گذرد و دوباره مردم دست و بالشان باز می شود و این درجا زدنها خودش یک تجربه های خوبی می باشد و ریشه مجموعه صخا را محکمتر می گرداند
اکنون بعد از بیست سال فرزندان ما بزرگ شده اند و به سن و سال ما در همان افتتاح صخا رسیده اند و اما آنها بهتر و بیشتر از ما بدرد صخا خورده اند چون تجربه آنها زیاد است آنها از بچگی با جزئیات این کار آشنا و رمز و رازهای این کار خیر باخبر می باشند و بامشکلات و نقاط ضعف کار هم برخورد داشته اند و از طرف دیگر پشتوانه ای محکم و قوی بنام تائب و همسرش با دوستان و اقوام زیاد دارند
آنها از جوانی و موقعیت خوب خودشان باید در مسیر پیشرفت و رشد و شکوفائی هرچه بیشتر صخا قدم بردارند و یک کار خوب و ارزشمند را که از ما برایشان به یادگار مانده است برای دیگران به یادگار بگذارند امروز صخا با این وسعت برای چهار پنج نفر حداقل جا دارد که مشغول به کار شوند
و نباید به مشکلات و معظلات اقتصادی این دو سه سال نگاه کنند باید محکم و قوی پیش بروند تا بعدها در آینده جبران و تلافی نمایند
ما هم نهایت حمایت و پشتیبانی را از آنها داریم و از همه اعتبار و آبرو و دوستان و اقوام برایشان کمک می گیریم و آنها هم با نسلی جوان صخا را می چرخانند و به مردم خدمات قرض الحسنه و خیریه ارائه می دهند من هم امیدوارم دستهائی از غیب بیرون بیاید و یاریمان کند
و همت و تلاش من هم در اینترنت جواب بدهد و افراد توانا را از سراسر جهان جذب و جلب نماید
من بازهم تا آخرین نفس برای قرض الحسنه و خیریه صخا مقاله می نویسم و تبلیغ و تشویق و تحریک دارم تا با امکانات بیشتر و توان بالاتر این مجموعه سربلند و سرافراز گردد
و زحمتهای یک عارف و عاشق و نویسنده و شاعر جواب خوبی داشته باشد
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کرد شما هم همکاری کنید
من طبق معمول همه پنج شنبه ها کوه برای دعا و راز و نیاز رفتم و دو سه ساعتی در کوههای ابرسج چرخیدم و برف زیادی بود و یک دسته کبک سی چهل تائی دیدم که بسیار تماشائی در فاصله صدمتری من بالا می رفتند که چند دقیقه ای تماشایشان کردم بسیار زیبا و جذاب و من از شکارچیان خواهش می کنم این حیوانات قشنگ و زیبا را اصلا شکار نکنند و به جای آن از گوشت مرغ استفاده کنند واقعا وقتی تماشا می کردم با خودم می گفتم حیف از اینها نیست که شکار بشوند وقتی جایگزین به این خوبی گوشت مرغ می باشد چرا کبکها را شکار می کنند
خوشبختانه این چند سال اخیر سختگیریها و جریمه ها سنگین است برای همین دسته کبکها زیاد شده اند و شکاربانها واقعا خسته نباشند و دمشان گرم خوب محافظت می کنند
من برای همه مشتریان صخا و حامیان صخا دعا کردم و از خداوند خیر و برکت فراوان خواستم و در سجده های شکر خودم برای همه کسانی که از دل و جان در این یکی دو سال اخیر ما را تحمل نمودند دعا کردم امیدوارم با حمایت سوپرپولدارها و ابرمیلیاردرها که دعای همیشگی من و امروز من بود جبران و تلافی کنم
یکی دو ساعت دعا در بیابان در برف و سرما بسیار دلچسب بود و یادگاری ماند خداوند قبول کند و به صخا خیر و برکت بدهد من واقعا بیشتر برای صخا دعا می کنم چون قلبهای زیادی را می توانیم با صخا خشنود کنیم و خوشحال نمائیم
امیدوارم مردم در سراسردنیا قدر این دعا های تائب را که از ته دل و برای گلستان شدن روستاهای جهان است را بدانند و توجه و عنایت آبرومندانه ای از تائب عاشق داشته باشند
تا من هم جوابگوی خوبی برای مردم باشم و شرمنده و شرمسار کسی نگردم و انسانهای توانا پشتیبان یک دنیا صداقت و ایمان تائب باشند تا بخاطر ضدهمکاری عده ای که در این کار طبیعی است لکه دارنگردیم