رویای خنده دار صخا

همیشه رویاهای خودتان را خنده دار جلوه بدهید هرچه خنده دارتر باشند زودتر و بهتر به نتیجه می رسند  رویاهائی که خنده دار به نظر می رسند زودتر به حقیقت تبدیل می شوند  رویاها هرچه بزرگتر باشند خنده دار تر به نظر می رسند 

رویای حضرت موسی از بین رفتن آنهمه غرور و تکبر و خودپرستی و زورگوئی بود و در ظاهر خیلی خنده دار بود چون اصلا امکان نداشت خیلی خیلی رویای بزرگی بود اما پشتیبانی به نام خداوند داشت به نام یزدان پاک داشت 

همیشه نیکوکاران همینطور بوده اند پندار و گفتار و کردارشان خنده دار است در نظر مغروران هیچ و پوج هستند همان کسانی که دستهای غیب را باور ندارند و ظاهر پرست هستند خودپرست و خودبینند و یک روز همین رویاهای خنده دار را می بینند که به لطف و عنایت خدا محقق و حتمی شد 

چه کسی فکر می کرد که یوسف صدیق عزیز مصر شود واقعا یک در ظاهر برده عزیز مصر شود خنده دار هم بود اما شد همیشه فداکاران همین هستند چون از اول بزرگ و قوی و محکم هستند از اول عزیز و بزرگوارند اما تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان کسی این را نمی تواند بفهمد چون ظاهر را به هم می ریزند با مکر و حیله های فراوان و ناجوانمردانه و شرم اور 

و اما تائب رویای گلستان شدن همه روستاهای جهان را دارد یک انسان فداکار در یک روستا با یک مجموعه قرض الحسنه و خیریه به نام صخا که دانشمدان و ثروتمندان و ستاره های روستا تقویتش کنند تا فرهنگ و ورزش تقویت شود و روستا در یک چشم به هم زدن گلستان شود در اینصورت جهان گلستان خواهد شد خنده دار است مگه نه می دانید چرا چون این یک رویای بزرگ است یک معجزه و کرامت عرفانیست از یک انسان عاشق و شاعر و نویسنده و فداکار دعای سحرگاهان در کوه و دشت و بیابان این ایده را روشن و منور کرده است هرچند تحت تاثیر همان مغروران و منفوران و مغرضان سالها به تقلید از پیامبران بزرگ الهی باید صبر و شکر جمیل می کردم تا محقق و حتمی شود و من اینکار را کردم تا محقق و حتمی بشود 

داستان صخا را به گوش دلهای دریا و قلبهای شیر برسانیم (تائب) این جمله هم خنده دار است مگر می شود فریاد یک عاشق در اوج مظلومیت و معصومیت پس از سالها تحمل جوروجفای بخیلان و هوسبازان در اوج عشق و دلداگی به دلهای دریا و قلبهای شیر جهان برسد خنده دار است اما نه این حرف یک انسان عاشق است الکی نیست دعا و آرزوی یک عاشق است که در سحرگاهان در کوههای ابرسج با چشمانی تر سالها به خداوند اصرار و پافشاری کرده است سی سال روزی دو سه ساعت پیاده روی در کوهها داشته است و این دعا را تفسیر کرده است راجع به این دعا و آرزو ساعتها با خدا حرف زده و سخن گفته و درددل کرده و صبر و شکر جمیل داشته است با همین دعا و آرزو به خداوندنزدیک شده است به اندازه رگ گردن و حتی نزدیک تر از ان با خدا فاصله ندارد از برکت نام درخشان و تابان صخا پس محقق و حتمی می شود چون صخا بوی خدا می دهد بوی فرشتگان و پیامبران می دهد  

و رسیدن به خدا کار راحت و آسانی نبود برای همین باید محقق و حتمی شود چون همه چیز دست خداست فقط باید برای رسیدن به خدا سختی ها را تحمل کرد تا محقق و حتمی شود آن وعده های خداوند به نیکوکاران و تائب در اوج نیکوکاری قرار گرفت به برکت همت و فعالیت و فداکاری در راه تقویت و پرنور شدن چراغ فرهنگ و ورزش و در حال حاضر هیچ کس مثل تائب اینطور نزدیک با خدا حرف نمی زند اینطور راحت و آسان از خدا نمی گوید چون برای رسیدن به این شعار فقط خدا ریاضتهای سخت و جان شکاری را معجزه وار تحمل کرده است  اصلا تائب شدنش هم مثل ماری بود که پوست انداخت چنان ریاضت کشید که شب چهلم از چله نشینی از ابوالفضل ابراهیمی بودن بیرون آمد وتائب شد مثل ماری که از پوست خودش بیرون می آید 

تائبا محرم اسرار شدی آگاه باش