معجزه همنشینی با توانمندان
چه خوب است صداقت و ایمان و فعالیت و فداکاری چه عالیست تلاش در راه فرهنگ و ورزش اولین معجزه اش جذب و جلب بندگان توانای خداست که سوالاتشان و صحبتهایشان نظراتشان معجزه می کند انسان را بزرگ می کند حتی اگر در یک روستا باشی و غریبانه و مظلومانه و در بدترین شرایط و با کمترین امکانات به اوج هوش و دانش برسی یوسف صدیق در یک گوشه از این جهان با پدری بزرگوار و دانشمند لایق و شایسته بودند و در عاقبت هم به لطف خداوند مزد و پاداش شایستگی خودشان را گرفتند عشق بازی با خداوند حتی اگر سالها طول بکشد حتی اگر باعث اوج جوروجفا در کلبه احزان و چاه و زندان بشود باز خداوند که سردسته مکاران است در یک چشم به هم زدن تمام مکرها و بخلها و کینه ها را خنثی می کند و حق برباطل پیروز می گردد
انسانهای بسیار شایسته در گوشه و کنار این روستاها زیاد داریم که هرکدامشان می توانند برای گلستان شدن جهان ایده پرداز بشوند کارهای بزرگی بکنند اما حمایت و عنایت و همکاری می خواهند
انسانهای توانا و بندگان محبوب پروردگار وظیفه دارند آنها را تقویت کنند بسود این جهان است ارزش و ثواب فراوان دارد بهترین و بالاترین عبادت همین است
همکاری با فداکاران مکمل عبادات ماست عبادات ما را تکمیل می کند لذت بندگی ما را هزاران برابر می گرداند
وقتی که یوسف که در چشم همه یک برده بود تقویت و پرنور شد تمام مشکلات آن زمان کشور مصر و دیگر کشورها را حل کرد همه بحرانها را تمام کرد و همه
درکنار هم خوشحال و خشنود زندگی می کردند چرا چون یک عاشق در اوج سرافراز شده بود سربلند شده بود
وقتی یک فداکار ظاهر می شود این یک نعمت بزرگ است قدرش را بدانیم تقویت و پرنورش کنیم با قلم و قدم و نفس و جان و مال خودمان یار و یاورش بشویم اگر سعادت و خوشبختی می خواهیم نگذاریم یک عاشق بی گناه تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان سالها در کلبه احزان و چاه و زندان گرفتار بماند به تقلید از عزیز مصر به اوج ماهش برسانیم مگر در هرروستا چند انسان زحمتکش و دلسوز و عاشق مثل تائب داریم به خداوند قسم در هرروستا یک نفر هم به زور پیدا می شود هرصدسال یکی پیدا می شود که نعمت و برکت خداست به شرط اینکه حمایتش کنیم
داستانش را به گوش دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب برسانیم آنها وقتی بفهمند آنها وقتی مطلع بشوند خیلی زود آستین ها را برای حمایت و همکاری بالا می زنند من معجزاتش را دیده ام اینجا در ابرسج سالهاست فداکاری در راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه را به اوج رسانده ام اما یک نفر حاضر نشد ده دقیقه تعریف این خوبیها را کند یک نفر حاضر نشد چند خط بسود تائب که نه بسود روستا قلم بزند اما من با جذب و جلب انسانهای بزرگ این کار را کردم تا باسوادان و بافرهنگها و نیکوکاران و بزرگان ابرسجی در سراسر دنیا بیدار و هوشیار بشوند من مهندس اتحادیان عزیز را جذب و جلب کردم تا از نزدیک داستان تائب را با تعاونی صخا ببیند و همه را به عمق این مهم ببرد من تلاش خودم را کرده ام باز هم می کنم چون کوششیست بهر رضای حقتعالی پس هرچه زودتر دست بکار بشویم تا کی این درک نکردنها با امثال تائب باقی بماند تا کی تحت تاثیر بخیلان و هوسبازان پرواز من اوج من که از برکت علم و عرفان و عشق و ایمان است به چشم بزرگان دنیا نیاید آنها از اینگونه پروازها لذت می برند عشق می کنند حال می کنند پس باید کسانی باشند که پرواز تائب را به چشم دانشمندان و ثروتمندان و ستاره ها بیاورند مثل پرواز عباس برزگرها در بوانات شیراز وقتی که به چشم حتی خارجیها و آلمانیها آمد به نفع آن منطقه شد اشتغالزائی شد این منظور و هدف تائب از یک دنیا اصرار و پافشاریست
تا درخت دوستی برکی دهد حالیا رفتیم و تخمی کاشتیم
جناب مهندس اتحادیان مدیر کل بازنشسته آموزش و پرورش مشهد از باسوادان و بافرهنگهای بزرگواری که حاصل دعا و آرزوهای تائب بود و هست به همراه استاد گرامی فیض بخش که دوست همکار ایشان می باشد مهمان ما در ابرسج بود و از مناظر زیبای این روستا دیدن فرمودند و از نزدیک داستان فعالیت و فداکاری مرا با صخا دیدند و شنیدند و دقایقی را در این باره صحبتهای شیرینی داشتند که به سمع و نظرتان می رسانم و این ضبط شد و در روستا پخش گردید
ببینید شما باید شرح زندگی یک آقای زحمتکشی مثل ابوالفضل ابراهیمی را که عمرش رو و خانواده اش را و شادیش را نشاط زندگیش را فدای آبادی این روستا کرده اینرو روزنامه ای کنید رسانه ای کنید بفرستید به شصت روزنامه کشور تا این روزنامه ها که دارای نویسندگان برجسته تحلیلگران برجسته جامعه شناسان برجسته و مردم دوستان برجسته دارن بیان اینجا با این آقا ابوالفضل ابراهیمی مصاحبه کنند و بگویند آقا چی باعث شد که تو زندگیت را فدا کردی در این روستا چرا بچه هاتو فدا کردی چرا زنتو فدا کردی اونها وقتی بیان چون اطلاعات دارن سوالات زیبا و شیرین می پرسن می فهمن که این سوخته مردمش هست این عاشق مردم روستایش است چون عاشق و سوخته این مردم است خودشو زن و بچه هاشو فداکرده بجای اینکه بچه هاش دکتر و مهندس بشن خانمش کارمند بشه خودش کارمند اداره بشه همه را آورده در خدمت روستا که یک صندوق تعاونی درست بکنه و مردم را بیدار و هوشیار بکنه که آقا بیشتر کار بکنید بیشتر تولید بکنید نگذارید بچه هاتون برن دانشگاه بگذارید بچه هاتون کار کنن توی همین روستا گاوداری کنین دامداری کنین مرغداری کنین قالی بافی کنین مردم را تحریک کنین مصرف کننده شهر بیاد لبنیات سالم گوشت و مرغ و کره و پنیر سالم کشک سالم بخرن همه چیز رو بصورت اورگانیک دسته اول کره شیر ماست پنیر خامه وقتی مردم در شهر بدونن یک روستائی مثل ابرسج هست که محصولات طبیعی تولید می کنه و این محصولات سالم هستن مردم میان اینجا درنتیجه مردم روستا از فقر و بدبختی نجات پیدا می کنن اونیکه گاو نداره یک گاو می خره اونیکه دو تا گاو داره چهارتا می خره چهارتا برادرن می رن یک تعاونی گاوداری و مرغداری درست می کنن و این باعث رشد روستا می شه یکدفعه ای هم نمی شه آقای روزنامه آقای نویسنده آقای روزنامه کیهان آقای مدیر رونامه ایران آقای مدیر روزنامه همشهری آقای روزنامه خراسان آقای روزنامه قدس بداد برسید بداد این مردم برسید ولله ابوالفضل ابراهیمی می خواد مردم را از فقر نجات بده مردم را پولدار کنه نگذاره مردم مهاجرت کنن روستا تخلیه بشه و اینها برن تو شهر حاشیه نشین بشن تاکسی تلفنی و یا کلفت و نوکر خانه ثروتمندان بشن آرزوی من یک آرزوی ملی و مذهبیست روزنامه نگاران صاحبان جراید شما که قلم دارین شما که توان دارین بیائید بداد ما برسین