نمی شه برای همین این نشدنیها را به تو سپردم خدای من

من نویسنده و شاعر و عارف و عاشق و فداکاری غریب و ناشناخته ام و شهرتم نشدنی است ستاره شدنم نشدنی است اما از خدا می خواهم بشود به خودش واگذار می کنم تا بشود سی سال می گویم تا بشود چه اشکالی دارد وقتی روزبروز عقل و هوش و دانشم بسیارتر و فراوانتر و بهتر و بیشتر می شود پس عجله ای ندارم تا هرزمانی که خدا خواست بشود  هرروزی هم که می گذرد هرهفته و ماه و سالی هم که می گذرد بهتر چون عقل و هوش و دانشم بالاتر و بیشتر می شود 

حرکت کردم خدمت کردم استقامت کردم همت کردم محبت کردم غیرت و مروت کردم خفت و ذلت و اذیت و محنت ها را تحمل کردم صبر و شکر جمیل کردم همه این ها شدنی بود و به لطف و عنایت خودت انجام دادم چون شدنی بود حداقل در حد خودم شدنی بود 

یک ایده ناب محصول همه اینها در روستایم شد یک مجموعه ارزشمند بنام صخا که علاج همه دردهای یک روستاست در قالب قرض الحسنه و خیریه و فرهنگ و ورزش و کوهنوردی شدنی بود انجام دادم 

اما حمایت و عنایت و همکاری بندگان دانا و توانا بندگان دانشمند و ثروتمند و ستاره های محبوبت از سراسر دنیا شدنی نیست مگر اینکه خودت بخواهی برای همین به خودت واگذار کردم چون خودت صاحب دلهائی کلید همه قفلها دست توست شاه کلید همه قفلها تو هستی دلهائی را که بروی من عاشق و عارف و فعال و فداکار به هرترتیبی بسته اند مثل یوسف صدیق که برادرانش آن بخیلان و هوسبازان بستند و تو به زیبائی هرچه تمامتر باز کردی چرا چون به تو واگذار کرد از تو کمک و تقویت خواست 

نشدنیهای زندگی خودم را نشدنیهای کار و بارم را در روستای عزیزم ابرسج به خودت واگذار می کنم 

قفلهائی را که بخیلان و هوسبازان بردروازه رحمت و برکتی که برویم به نام صخا گشودی زده اند را از تو می خواهم باز نمائی به زیبائی و به کوری دلهای سیاه و چشمهای شور باز بنما تا سرافراز بشوم و همه را خوشحال کنم 

من شبهای جمعه زیادی در طول این سی سال گذشته بیدار بودم و برای رفع خستگیهای زیاد سحرگاهان به دل کوه و صحراهای ابرسج زده ام و از تو کمک خواستم سی سال مظلومانه و غریبانه بدور از چشمان زیبای توانگرانت فعالیت و فداکاری کردم و داستانش را به سمع و نظر همه در سراسر دنیا رسانده ام اگر نرسیده است اگر نخوانده اند اگر نشنیده اند همه اینها نشدنیهائی بوده است که بدستهای غیبت شدنیش بگردان 

تا عبرت همه فداکاران در روستاهای سراسر ایران و جهان بشود تا الگوی همه زحمتکشان در روستاهای دنیا بشود تا مایه دلگرمی همه عاشقان در روستاهای دنیا باشد من نشدنیهای زندگیم را به خودت واگذار کرده ام من وظیفه ام را نوشتم و به قاصدکهائی در شکلهای مختلف سپردم و بدست باد دادم تا به همه دنیا برسانند اگر نشد با تو می شود  

من از ستاره های بزرگ دنیا دعوت به حمایت و عنایت و همکاری کرده ام گفتند نمی شود اما من گوش نکردم چون به امید و به نام و یاد خودت بوده است پس به همه گفتم یک روز می شود هرچند که سی سال منتظرم تا بشود اما ناامیدنشدم چون شاه کلید همه قفلها هستی باید بشود وقتی که برای توست تائب برای توست صخا به عشق توست ایده ناب صخا از تائب برای توست هرکس خدا را یاری کند خدا یاریش می کند این حرف و سخن از توست دعا و آرزوهای برگ من هم برای توست جذب و جلب دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ در صخا برای گلستان شدن روستایم به امید و به نام و به یاد توست همه و همه برای توست و شاه کلید قفلهای محکم و بزرگ زندگی من و همه فداکاران در روستاهای مختلف ایران و جهان هم بدست توست گل از توست خار هم از توست مهم تو هستی و ما قدرت و شوکت و عزت و شهرت هم از تو می گیریم مشهوران و معروفان و محبوبان عالم را به امید تو و به نام و یاد خودت می خواهیم تا با آنها راحت و آسان خدمت کنیم 

نشدنیهای زیادی در زندگی من بوده است اما ناامید نشده ام هرگز چون با تو می شود درخت صبر و استقامت مرا سبز بگردان 

اگر تو بخواهی بیل گیتس هم یار و یاور من در صخا در ابرسج می شود اگر تو بخواهی مسئولان محبوب و دلسوز و غمخوار مرا تقویت و پرنور خواهند کرد اگر تو بخواهی ستاره های هنر و ورزش با افتخار برای یاریم می شتابند فقط مهم خواستن توست و من منتظرم با افتخار صبر و شکر می کنم 

من بیل گیتس را جذب و جلب خودم می خواهم چون می دانم با تو شدنیست هرچند که همه دنیا بگویند امکان ندارد نمی شود اما من مطمئنم می شود چون معجزه تک تک عاشقان را دیده و شنیده ام معجزه از تو خواستن را دیده و شنیده ام من از تو می خواهم 

من ستاره های بزرگ  ایران و جهان را می خواهم دعوتشان کرده ام می گویند نمی شود اما من به همه نشان می دهم که با خدا می شود از خدا می شود تا همه فداکاران در روستاهای دنیا بلند و بیدار و هوشیار بشوند تا همه ببینند و بشنوند که می شود فقط زحمت دارد بی خوابی دارد اصرار و پافشاری می خواهد در دعوت کردن باید صبور و شکور بود باید اصرار و پافشاری کرد وقتی انسانی بنده ای بنام زکریا آنقدر برای بچه دار شدن اصرار و پافشاری می کند که زمان پیری و سالخوردگی می شود پس من جان و قدرت می گیرم که می شود پس تا هرزمانی که طول بکشد تائب اصرار و پافشاری می کند تا روزی که بشود   

من حتی در بیابان و کوه و صحرا این خواستن و این دعا و آرزوهایم را به کبکها و مارها و آهوها و بز و میش های کوهی در بین راه گفتم تا بشود باورتان نمی شود اما من به گیاهان و گلها و خارهای بیابان هم در مسیر کوهنوردیم گفتم تا بشود من به خورشید و ماه و ستاره ها گفتم تا بشود من به آسمان و زمین گفتم تا بشود و می دانم وقتی خدا بخواهد می شود  اصلا زمین و آسمان و هرچه که در آن است برای همین خلق شده اند تا ما هرحاجت و خواسته ای داریم هردرددلی که داریم به تک تک آنها بگوئیم باد به سراسر عالم می رساند به گوش همه می رساند از گفتن حتی به گل و خارهای بیابان در یغ نورزیدم چون به خداوند امید فراوان دارم از همه بهتر و بیشتر امید دارم شما هم از تائب فعال و فداکار یاد بگیرید مخصوصا شما فعال و فداکاری که در روستاهای مختلف دنیا نیت و قصد خدمت به بندگان خدا را داری قصد و نیت کار آفرینی داری آری تو هم بگو تو هم نشدنیها را به روش تائب بگو تا بشود   مگر همه و همه تک تک بندگان دانا و توانا چه ضعیف و چه قدرتمند چه بندگان عادی و چه ستاره های محبوب و بزرگ خداوند یک کلام نمی گویند خدا بزرگ است پس گفتنی ها را بگو چون واقعا خدا بزرگ است همه اعتراف می کنند همه فارغ از هردین و آئینی فارغ از هراحساسی می گویند خدا بزرگ است 

من نویسنده و شاعر و عارف و عاشق و فداکاری غریب و ناشناخته ام و شهرتم نشدنی است ستاره شدنم نشدنی است اما از خدا می خواهم بشود به خودش واگذار می کنم تا بشود سی سال می گویم تا بشود چه اشکالی دارد وقتی روزبروز عقل و هوش و دانشم بسیارتر و فراوانتر و بهتر و بیشتر می شود پس عجله ای ندارم تا هرزمانی که خدا خواست بشود  هرروزی هم که می گذرد هرهفته و ماه و سالی هم که می گذرد بهتر چون عقل و هوش و دانشم بالاتر و بیشتر می شود   تجربه ام بیشتر و بهتر می شود پس عجله نمی کنم تا زمانی که بشود