تائب سرپرست صخا اول با از خودگذشتن شروع کرد به تفسیر خودش پرداخت که کیست و چیست بعد از آن عاشق سالخوردگان مظلوم و کودکان معصوم شد و از این طریق به تفسیر خداوند پرداخت بعد به اشعار شاعران و سخنان بزرگان رو آورد و بهترین همت و تلاشش را در اوج جوانی بکار گرفت
و به مطالعه و بررسی در احوال دانشمندان و کارآفرینان بزرگ جهان پرداخت و با این تفاسیر به قرآن و تورات و انجیل علاقمند شد عاشق پیامبران و سخنان آنها شد و درکوه و بیابان ساعتها در حال پیاده روی و کوهنوردی جملات گهربارشان را نزد خودش تفسیر می کرد
در میان سوره های قرآن عاشق سوره یوسف شد بطوری که روزی سه چهار بار می خواند بارها یک جعبه شیرینی به یاد یعقوب و یوسف می گرفتم و پخش می کردم بعد بدین ترتیب عاشقانه این داستان را مرور می کردم
بارها قبل از خواندن سوره یوسف خرما می گرفتم و به یاد حضرت ابراهیم خلیل و اسحاق نبی پخش می کردم بعد این داستان را می خواندم واقعا داستان یوسف و داستان بخل و کینه برادران یوسف برای زندگی انسانها برای تحریک جوانمردان و جلب توجه دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ دنیا عالیست بوی عزیز مصر دل انگیز است کسی که عاشق یوسف شد و او را عزیز و گرامی داشت
عزیزمصر مردی ادیب، عاقل، مدیر و دوستار آبادانی بود که به باهوشی، عدالت و شجاعت نیز معروف بوده است.
بارها شیرینی و خرما می گرفتم و به یاد عزیز مصر پخش می کردم در بین کودکان و سالخوردگان معصوم شکلات و شیرینی و خرما پخش می کردم و در کوه و بیابان شربت و شیرینی و آویشن و چای به یاد عزیزمصر که مقام یوسف را گرامی داشت پخش می کردم
تا این داستان بیشتر به من بچسبد بیشتر عشق و حال کنم این داستان مرا در صخا محکم و استوار کرد با یاد این داستان کلبه احزان و زندانی را که برایم درست کرده بودند را خداپسندانه تحمل می کردم کسانی که در زندگی من نقش برادران یوسف را بازی می کردند تا مرا تخریب و تحقیر و تضعیف کنند بدین ترتیب عکس العمل و واکنش نشان می دادم تا مبادا جوروجفای آنها مرا از راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه مانع باشد
من به بوی ابراهیم خلیل و اسحاق نبی و یعقوب و یوسف پیامبر و به عشق عزیز مصر جوانمردانه در صخا صبر و شکر جمیل کردم این چراغ را روشن کردم تا روستاها را از بحران و آشفتگی ها و دردها نجات بدهم
به یاد عزیز مصر از خداوند جذب و جلب دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ دنیا را دعا و آرزو کردم تا در اوج صداقت و ایمان و فداکاری سربلند و سرافراز و دلهای فراوانی را خوشحال کنم
صخا از معجزات علم و عرفان صخا لطف و عنایتهای یزدان
در صخا دقت کنید خدا را بوضوح می بینید وسط صداقت و ایمان خودم خدا را جای دادم و با صداقت و ایمان اسکورتش کردم حواسم اینچنین به خدای خودم بود و هست برصداقت و ایمانم افزودم با کوشش در راه فرهنگ و ورزش و قرض الحسنه و خیریه و سحرخیزی و کوهنوردی خانواده ام را هم فداکار بار آوردم مجبورشان کردم در روشن ماندن این چراغ عرفانی و روحانی با من حمایت و همکاری خداپسندانه داشته باشند
به آنها امید دادم که خداوند اجر نیکوکاران را ضایع نخواهد کرد پس قشنگ صبر و شکر کنند تا خداوند به موقع به وعده هایش عمل کند که به نمایش جهانی بگذاریم من یک عاشقم و عاشق داروندارش را وقف نام خدا می کند
جان و مال و اعتبار و آبروی یک عاشق وقف خداست درراه خداوند هزینه می شود خرج می شود و قابلی ندارد همه از خودش است و ما وسیله ایم سعی می کنیم وسیله خوبی باشیم که باعث افتخار دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های بزرگ جهان بشویم و همه به ما افتخار کنند
صخا خدمتی همراه با صداقت و ایمان می باشد تائب فداکاری کردشما هم همکاری کنید
مردم مخصوصا کسانی که در راه نیکوکاری قدم برمی دارند طبیعتا کسانی هستند که نقش برادران یوسف را برایشان بازی می کنند پس سوره یوسف را بخوانند و به راه خودشان ادامه بدهند(تائب)
کسانی که نیکوکار هستند اصلا دلواپس بخیلان و هوسبازان نباشند که خداوند وعده پشتیبانی داده است و راههایش را هم باز می کند و هدایت نیکوکاران بدست خداست و چه کسی راستگوتر از خداوند است فقط صبر و شکر جمیل می خواهد (تائب)
عزیز مصر، در زمان حضرت یوسف شخصی بوده به نام فوطیفار بن رویحب که در عهد فرعون زمان، ریان بن ولید، رئیس وزیران بوده است، (ریان بعد از آنکه به یوسف ایمان میآورد، از دنیا میرود، بعد از او قابوس بهحکومت میرسد که او به یوسف ایمان نمیآورد).
عزیز مردی ادیب، عاقل، مدیر و دوستار آبادانی بود که به باهوشی، عدالت و شجاعت نیز معروف بوده است. [۳] وی در حقیقت مرد درجه دوم دولت مصر به شمار میرفت و خزانهدار پادشاه، جانشین و فرماندهسپاه او بود و هر کسی که این پستهای حساس را به عهده میگرفت به او لقب بلند آوازه عزیز میدادند. وقتی یوسف با تعبیر خواب پادشاه، خزانه دار مصر گردید به او نیز لقب عزیز داده شد،
پوتیفار یا فوطیفار (عبری: פּוֹטִיפַר / פּוֹטִיפָר) از شخصیتهای عهد عتیق در انجیل و تنخ یهودی است که نامش در کتاب پیدایش در داستان یوسف ذکر گشتهاست. هنگامی که برادران یوسف او را به کاروان اسماعیلیان فروختند، یوسف به مصر بُرده شد و در آنجا او را به بردگی فروختند. پوتیفار او را خریده و یوسف به عنوان غلام خانگی در خانه پوتیفار مشغول به کار شد، و بعد از نزدیکان پوتیفار گشت. زلیخا زن پوتیفار، عاشق یوسف شده و از او خواست که با وی همبستر شود؛ اما یوسف در برابر خواسته او مقاومت کرد؛ اما زن پوتیفار یوسف را متهم کرد که قصد تجاوز به او داشتهاست. با این که بیگناهی یوسف آشکار شد، پوتیفار یوسف را به زندان افکند و پس از مدتی یوسف به دلیل تواناییاش در تعبیر خواب مورد توجه فرعون مصر قرار گرفت. با این حال وجود فردی با این نام از دید تاریخی هنوز اثبات نشدهاست.
نام پوتیفار در قرآن و روایات اسلامی معتبر نیامدهاست، و به همین دلیل او نزد مسلمان بیشتر به عزیز مصر معروف است. این امر حاکی از مقام پوتیفار در مصر است؛ او وزیر اعظم و از نزدیکان فرعون بودهاست.
نام زن پوتیفار در تورات نیامدهاست، با اینحال در سفر یاشار، متون میدراش و همچنین در هاگادا، زن پوتیفار زلیخا نامیده شدهاست. این نام از ادبیات حاخامی وارد متون سنتی اسلامی و از آنجا وارد ادبیات غناییمسلمانان شدهاست.[نیازمند منبع]