صخا باخون دل تشکیل شد قدر بدانید موردتائید افراد اصیل شد قدربدانید
همه کارهای خیر که به عرصه می رسند با خون دلهای زیادی همراه هستند به قول محمد نوری چه خطرها کرده ایم چه خون دلها خورده ایم چه رنجهائی کشیده ایم
ما دراوایل راه درسالهای 78-79که صخا را افتتاح کردیم نیاز به تبلیغات وسیع و گسترده داشتیم و از آنجا که دفتر و تشکیلاتی نداشتیم و در منزل ما که در گوشه ای از روستای ابرسج واقع شده بود و رفت و آمد مشکل بود مخصوصا برای پیرمردها و پیرزنها خیلی سخت بود و از آنجا که داخل حیاط هم بود و اکثرا رعایت می کردند و سختشان بود ولی چاره ای هم نبود وما از آنجا که خودمان پشتیبان صخا بودیم و اول کار بود تا چند سال امکان نداشت جائی را درنظر بگیریم و پولی هزینه کنیم
مجبور بودیم چهارپنج سالی را به همین منوال بسازیم تا سال 86 که مکانمان را به وسط آبادی انتقال دادیم که مشتریان ما راحت باشند و البته بهتر شد کاش زودتر می آمدیم اما امکانش نبود
حمایتهائی که اینجا شد قطعا چندین برابر مکان قبلی بود و با استقبال افراد بیشتر گره های بیشتری هم باز می شد و بعد از آن برای مشتریان مقیم شهر دفتری هم در شهر اجاره کردیم که باز تاثیرات خودش را داشت و مشتریان شهر راحت شدند و بعد از آن مکان فعلی صخا واقع در مدرسه قلعه را خریدیم
با وجود همه این مشکلات جای بسی تقدیر و تشکر از صخائیان دارد که در سرما و گرما در کم و زیاد جوانمردانه حمایت کردند من بارها گفتم مردم با من خوب بودند
من هم به عشق همین مردم شب زنده دار و سحرخیز و اذان گو شدم شاعر و نویسنده شدم عارف و عاشق شدم برای خشنودی قلب مردم به آب و آتش زدم
و به همه نوجوانان و جوانان توصیه می کنم قلب مردم را با صداقت و ایمان خشنود کنید
و همت و تلاش کنید گره گشا باشید خداوند هم کمکتان می کند راهها را برایتان هموار می سازد
به خداوند توکل کنید خداوند کافی است و از انتقادات و ضدهمکاریها و سهل انگاریها هم دلگیر نشوید کارهای عموم بی حرف و سخن نیست مهم تلاشتان است
از همه مشکلات هم به فرهنگ و ورزش پناه ببرید هم از لحاظ روحی و هم از لحاظ جسمی خودتان را آماده نگه دارید به حافظ و قرآن پناه ببرید از صبر و نماز کمک بگیرید
در امتحانات الهی صبور و شکور باشید همه مسائل با صبر و شکر حل شدنی است
پیامبران ما با آنهمه صداقت و ایمان از طعنه ها و سرزنشها و تهمتها در امان نبودند پیامبران ما از دست انسانهای مغرض و مغرور و منفور در رنج و عذاب بودند
اما همه اینها باید باشد و خداوند اینطور می خواهد شما باید مقاوم باشید درهمه حال خدا راشکر کنید حضرت ایوب اینکار را می کرد خبر تلف شدن امالش را شنید سجده شکر به جا آورد
خبر ازبین رفتن فرزندانش را دادند سجده شکر بجا آورد در بدترین شرایط جسمی شکر کرد
طعنه ها و سرزنش ها را می شنید سجده شکر بجا می آورد
تا اینکه امتحان تمام شد و همه آنها به او برگشت باز سجده شکر بجا آورد
تائب هم در تمام سختیها به یاد ایوب می افتاد و شکر می کرد و البته درس بسیار خوبی هم بود چون جزع و فزع فایده ندارد بلکه کارها را هم بدتر می کند کسانی که خودکشی می کنند
همین است از فشار مشکلات به جای شکر خداوند به حرف شیطان می کنند و به اصطلاح خودشان را راحت می کنند و این از شان بندگان خدا بدور است
عزیزان خیلی سخت است اما از همان سن کم تمرین کنید از همان کودکی تمرین کنید
حیف از این قرآن که ما کودکانی بی سواد داشته باشیم کودکانی غافل داشته باشیم باوجود قرآن کودکانی بازیگوش داشته باشیم واقعا حیف است
و البته باید نقاط قوت را تقویت کنیم کودکان با استعداد و عاشق فرهنگ و ورزش را جانانه حمایت کنیم من از افراد توانا عاجزانه می خواهم صخا را حمایت کنند تا صخا نقاط قوت را تقویت کند
تا کودکان عاشق را حمایت و پشتیبانی کند و نسل بافرهنگ و ورزش داشته باشیم و همه از وجود چنین انسانهائی لذت ببرند همه دعاگو باشند اموات همه ما غرق رحمت بشوند
در آینده خودمان به پاداشش می رسیم دامادهای سالم می گیریم عروسهای سالم و بافرهنگ نصیبمان می شوند امروز اکثر خانواده ها از این ناحیه عذاب می کشند
از این ناحیه دلواپس و دلشوره و اضطراب دارند و این نتیجه حمایت و توجه نکردنهای دیروز ماست
نه تنها حمایت نمی کنیم من می بینم و خودم شاهد بودم که خیلی هم مسخره می شوند خیلی هم عاشقان فرهنگ و ورزش مخصوصا نوجوانان غریب هستند چون حمایت و تشویق نیست
چون توجه و عنایت کم است من وقتی وارد علم و عرفان شدم وقتی عاشق حافظ و قرآن شدم خیلی مسخره می شدم و طعنه ها می شنیدم ریاضتهائی که می کشیدم برای عده ای عجیب بود و همان عده کم برای کسل کردن روحیه بس بودند اما از آنجا که مورد توجه کربلائی عباس سلیمانی و ابوالقاسم محمدی و کربلائی حسن مقدس بودم تقویت می شدم آنها با حوصله مرا حمایت کردند و در مدت یکی دو سال آن افراط و تفریطها و اسراف و تبذیرها کنار رفت
و من راه متعادلی را در پیش گرفتم هرچند لازم به ریاضتهای جان شکار عرفانی نبود اما دست خود انسان نیست و در این راه باید افرادی دلسوز درک کنند و با حوصله متوجه ات کنند
بعنوان مثال من شبی دوساعت می خوابیدم یکسره روزه می گرفتم هر سه روز یک ختم قرآن داشتم و شبهای یخی وضو می گرفتم و مدتها در سرما دعا می کردم
از سال 75-76تا سال 78-79ادامه داشت ولی به حرف استادانم که نامشان را بردم گوش کردم هرچند دیر ولی مطیعشان بودم
اول که مرا عشق نگارم بربود همسایه من زناله من نغنود
وآخر کم شد ناله چو دردم بفزود آتش چو همه گرفت کم گردد دود
و خداوند پدرو مادرشان را بیامرزد قشنگ حمایتم کردند و می کنند و بسیاری را به حمایتم فرمان دادند و البته کسانی هم که غیبت و قضاوتهای نادرست بر من داشتند را توجیه می کردند
و در صخا هم مشوق کار خیرخواهانه ام بودند و هستند و دیگران را هم تشویق و ترغیب کردند و می کنند و در سوء تفاهمها و سوء ظن ها همیشه یار و یاور و دعاگویم بودند
و الان هم هرچه دارم از برکت دعای خیر و پشتیبانی خداپسندانه آن عزیزان و امثال آنها هستم
تائب چه باشد مشکلت زانوی غم داری بغل ولله و خیر و الماکرین افسرده و غمگین چرا
وهمه این پیشرفت ها و رشد و شکوفائی امروز صخا نتیجه آن جوانمردیها و حمایتهاست که دیروزاز من کردند و من هرگز فراموش نخواهم کرد و حتی بعد از مرگ هم از دیگران می خواهم تا قیامت فراموش نکنند همه این گره گشائیها و خیر رسانیها مدیون بسیاری از همین عزیزان است
و البته همه صخائیان احترام آن عزیزان را خداپسندانه دارند و همت و تلاششان را بیشتر کرده اند تا آنها را خشنود کنند و همه می دانیم رضایت آنها با همت و حمایت عالی جلب می شود