فداکاران مخصوصا در خانواده ها و روستاها لایق و شایسته نگاه ویژه هستند و ارزشها و ثوابهای فراوانی را در پی خواهند داشت باید مورد مطالعه و بررسی قرار بگیرند و وظیفه تک تک ماست که به این مهم توجه و عنایت داشته باشیم اینکار می تواند باعث و بانی یک فرهنگ بسیار زیبا و دلنشین و قنشگ بشود
و البته بسیار پرسود و پرمنفعت است برای کشورها اگر مسئولین این فرهنگ را جا بیندازند برای خودشان هم کارها آسان می گردد حساب کنیم این فرهنگ توسط عزیز مصر جا افتاد و چه اندازه دلها شاد شدند چه اندازه سربلندی و سرافرازی برای نیکوکاران در اوج خیر و خوبی به همراه داشت
وقتی که یک مظلوم سربلند و سرافراز شود طبیعتا دلهای فراوانی حتی بخیلان و هوسبازان خشنود می گردد وقتی که یک فداکار سربلند و سرافراز شود وعده های خداوند در شکلی بسیار قشنگ محقق می گردد وقتی که یک مظلوم در بدترین شرایط با کمترین امکانات سربلند شود می تواند برای همه مفید و موثر باشد در داستان یوسف و با سربلندی یوسف به عظمت این موضوع پی می بریم
وقتی یک مظلوم در اوج پاکی سرافراز شود فرهنگ سربلند می گردد خوشحالی زیاد می گردد سربلندی بوضوح دیده و نمایان می شود کلبه احزان گلستان می شود دلهای غمدیده حالشان خوب می شود سرهای شوریده به سامان می رسند
مشتاقان پروردگار که عمری در راه زیارت خانه خداوند و صاحب خانه به آب و آتش زدند و سرزنش های خارهای مغیلان و سوزوسرماهای خزانها را تحمل کردند سربلند و سرافراز در جامعه قدم برمی دارند سرشان بالا می شود حرفهایشان سکه می شود اعتبار و آبرویشان هزاران برابر می گردد توجهات و عنایات به سادگی و بی ریائی و افتادگی و رحم و غیرت و خجالت به اوج خواهد رسید چیزی که در این زمان کم رنگ شده است و یا اصلا نیست و واقعا شرم آور است چرا دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های محبوب و معروف و مشهور اندک توجهی به فداکاران ندارند این اوج فاجعه است شرم آور است
ما در روستای خودمان یک عاشق در اوج صداقت و ایمان و فداکاری داریم یک جوانمرد به تمام معنا داریم دلیلش چیست که توانمندان ما غافل و بی خبر از اینهمه عزت و قدرت و عظمتیست که نصیب و روزیشان گشته است حال خراب یک فداکار را در اوج دست و دل بازی خداوند می داند و می بیند و می شنود و البته غفلت و بی خبری توانمندان جامعه را هم خداوند می بیند و می شنود این فاجعه است و نباید فداکاران شاهد این صحنه های دلخراش باشند مردم نباید شاهد اینهمه بی اعتنائی شرم آور به فداکاران باشند این اوج ذلت و بدبختی است باورکردنی نیست
برعکس شاهد یک دنیا ضدهمکاری و یا عدم حمایت و همکاری با فداکاران هم هستیم شاهد یک دنیا غیبت و تهمت و بدبینی و طعنه ها و سرزنش ها به یک فداکاردر اوج صداقت و ایمان و فداکاری هستیم ما را چه شده است نوجوانان و جوانان ما را چه شده است
کسانی را که تائب برای آینده آنها نقشه های خوب و خداپسندانه می کشد را چه شده است غفلت و بی خبری و بی تفاوتی نسبت به یک فداکار آنهم با نیت خالصانه و ناب ناباورانه است بعید و غریب است اما افسوس با وجود اینهمه هشدار و اخطار تائب ادامه دارد بازهم ادامه دارد خداوندا آیا می شود در این زحمتها و صحبت هائی که من در ابرسج و برای خودم و خانواده و روستایم می کشم مثل یوسف که در کنج زندان می کشید در یک چشم به هم زدن مثل عزیز مصر جواب بدهد و از کنج زندان به اوج ماه برسد و این اتفاق عالی برای من که بوی یوسف را می دهم در یک چشم به هم زدن بیفتد چه اشکالی دارد دعای من و آرزوهای من هم به سبک و به روش یوسف مستجاب شود و برآورده گردد او بی گناه و مظلوم و دلسوز بود و گیر و گرفتار بخیلان و هوسبازان منهم سالهاست که بربی گناهی و مظلومیت و فداکاریم همه آگاه و بینا هستند همه مرا دعا کردند همه از پندار و گفتار و کردار نیک من خوشحال بودند و یک الگوی صددرصد خوب و نیک مرا می دانند و می خوانند آیا می شود خداوند داستان یوسف را در عمل در اینجا با تائب در صخا تفسیر کند تا همه نوجوانان و جوانان تشویق و ترغیب شوند که مثل یوسف باشند بوی یوسف بدهند
آیا در گوشه و کنار این جهان عزیزانی بزرگوار در اوج توانائی هستند که به سود تائب در صخا بیدار و هوشیار و آگاه بشوند و دستهای غیب خداوند گردند که دعا و آرزوهای فراوانی مستجاب و برآورده گردد که هدف و نیت و قصد تائب در صخا همین است
آیا کسانی هستند که بدنبال ارزش و ثواب باشند و داستان تائب با صخا به گوششان معجزه وار بعد از اینهمه سال صبر و شکر جمیل برسد آیا می شود یک طوری دستهای غیب را از برکت ریاضتهای جان شکار تائب با صخا ببینیم و بشنویم
اگر بشود یک روستا با یک تائب و صخا در یک چشم به هم زدن گلستان می گردد و یک مظلوم به تقلید از یوسف صدیق به اوج عزت و افتخار و سربلندی می رسد که در نوع خودش یک شاهکار و یک افتخار محسوب می گردد
رحم و غیرت و خجالت ما به کجا رسیده است که به اندازه یک پیرزنی فقیر نیستیم که در حمایت و همکاری از فداکاران با یک خرما برایش آیه نازل شد خداوند با آنهمه عظمتش خوشحال شد چه فکری می کنیم چه نوع مسلمانی هستیم که نمی توانیم در عمل با تائب در صخا این آیه را تفسیر کنیم آنهم در قالب قرض الحسنه نه بلاعوض آن یک دانه خرما بلاعوض بود اما حمایت و همکاری در قالب افتتاح حساب در صخا بلاعوض نیست فرهنگ حمایت و عنایت و همکاری ما به کجا رسیده است که دانشمندان و ثروتمندان و ستاره های ما عاجز تر از یک پیرزن بی سواد و فقیردر هزاران سال پیش هستند
یا منتظر هستیم که خداوند برای عدم حمایت و همکاری و ضدهمکاری ما با تائب در صخا آیه نازل کند راستی اگر آیه ای نازل کند و ضدهمکاری و عدم حمایت و همکاری دوستان و اقوام دانشمند و ثروتمند و ستاره های محبوب تائب را به تصویر جهانی بکشد با چه روئی می توانیم به خداوند نگاه کنیم و یا حرف بزنیم من می دانم جهان متحیر و بهت زده خواهد شد
چه می شود این داستان شرم آور و شوم یک عاشقی در اوج صداقت و ایمان وفداکاری طلوع کرد درخشید نوروگرما داد داستانش را با هزاران زحمت و درد و رنج به گوش ما رساند و ما عاجز از حمایت و عنایت و همکاریش بودیم عاجز از توجه و دلداریش بودیم عاجز از پاسخ دادن به خیر و خوبیش بودیم عاجز از تقویت و پرنور کردنش بودیم عاجز از جواب دادن به عشق پاک و زلالش بودیم نفس گرم و پاکش را مجروح و شهید نمودیم دل پاکش را زخمی و جریحه دار نمودیم خداوند او را معجزه وار در اوج فداکاری به ما رساند و ما ناباورانه عاجز از پذیرش با روی باز از این مهم بودیم و فکر نکردیم نیندیشیم که چرا و چگونه و چطور شد که تائب در قالب قرض الحسنه و خیریه به ما رسید و از ما تقویت و حمایت و عنایت خواست آنهم برای صدها و هزاران دردمند و گرفتار برای سربلندی و سرافرازی و برای تقویت و پرنور شدن فرهنگ و ورزش که به نفع خودمان هست و خداوند از جاهائیکه فکرش را نمی کنیم خیر و برکتمان می دهد و بلاها و مصیبت های فراوانی را از ما دور خواهد کرد چگونه ارزش و احترامی برای اینهمه اصرار و پافشاری تائب قائل نبودیم همان تائبی که در کنج یک روستا بوی یوسف صدیق می داد چه می شود داستان اینهمه فعالیت و فداکاری و داستان اینهمه ضدهمکاری و یا عدم حمایت و همکاری شرم آور و ناعادلانه و بی انصافانه از دل تنگ گنه کار برآرم آهی کاتش اندر گنه آدم و حوا فکنم واگذار همه ما برخداوند بخشنده و مهربان امیدوارم همه بیدار و هوشیار شویم